.
-میگفت؛
خیلیمواظبرفتاراتونبآشید..
اسمامامحسین(ع)روشماس،
اسمِقرآنروشمآس..
شما
خیلیبایدمواظببآشیدو
شمردهوحسابشدهعملکنید
وصحبتکنید..،
•.↝ @bezibaeeyekrooya .•
نَبضِ قَلْبِی یَا حُسَیْنْ
#مراقبقلبهاتونباشید
مگر نمیدانید ؛
ضربان قلب به حُسَیْنْ پایبندست ...
شبتون #حسینے🌟
#شبجمعهیادتنکنممیمیرم 💔
_ چرا اینقدر بی تابی میکنی؟
+ دلم تنگشه...
_ اونم انقدر دلش تنگه ؟
+ اون دلش برا همه تنگه ، چشم انتظاره
_ آخه مگه میشه این همه عاشقی؟
+ دیدی دو نفر عاشق همن ؛ همش همو میبینن؟
_آره !
+ حکایت من و آقام #حسین هم همینه...✨💙
#تو_همون_حسین_بچگیمی
#مولانا_صاحبنا_عشقنا...
🏴
رفتهای اما دوباره ساز رفتن کردهای
من که جا ماندم ز یارم...
حسرتش را میخورم
جاماندهایم...
می گفت؛
حرفی نیست اگر #عاشق نباشی
و جا بمانی...
اما اینکه طالب باشی و جا بمانی
خیلی #درد است...
فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ... 💔
#اربعین
°•°ʝoɨn↓
∞ @bezibaeeyekrooya
#بیوهایکاملاخاص
°°
اركبوا فُلكَ #الحسينِ أيّهَا الغَرقَى
به کشتے #حسین بیایید،ای غرق شدگان...
°°
🖤
•.↝ @bezibaeeyekrooya .•
⛔️ #نذر گناه نکردن
✅این نذر رو حاج آقا بهجت به شاگردانشون یاد میدادن که معجزه میکنه:
✍به یکی از چهارده معصوم متوسل بشید و #نذر_اخلاق کنید مثلا بگید یا فاطمهی زهرا نذر میکنم چهل روز با صدای بلند حرف نزنم یا دروغ نگم یا ناسزا نگم یا غیبت نکنم یا مراقب حرفام باشم نیش و کنایه نزنم هر چیز #اخلاقی که هست #نذر کنید.!
♦️به مدت #چهل_روز بعد، دیگه #عادت میشه و #رعایت می کنید.
#العبد
#آیت_الله_بهجت
#دماذانی 📿
←چندخواهشدارم :
یڪیاینڪه : "نمازاولوقت"
ڪهگشایشازمشڪلاتاست.√
دوم: "صبــروتحمل"
سوم: "بهیاد #امامزمان(عج)باشیم."
فرازی از وصیتنامه
#شهیدمهدیثامنیراد
مانده بودمکهمرا عشق کجاخواهد برد
عشق اما همه را #کربُبلا خواهد برد...
مرا آرزویی باشد در دل
به لحظهی وصل با تو
تاعاشقانه برایتــ بمیـرم...
#عشقِعلیهالسلامِمن♥️
هدایت شده از
« مبارزه اصحاب #امام_حسین و شهادت طلبی آنها »
پیکرش را به سوی حسین علیه السلام آوردند. حضرت خاک را از پیشانیش می زدود و می فرمود : تو آزاده ای ، همانگونه که مادرت تو را چنین نامیده است. آزاده در دنیا و آزاده در آخرت.
راوی می گوید: بریر بن خضیر که مردی زاهد و عابد بود ، به میدان آمد. ( از لشکر دشمن نیز) یزید بن معقم به مبارزه او آمد . آن دو توافق کردند در درگاه الهی چنین مباهله کنند که هر کدام از آنان که بر حق است، آن را که باطل است بکشد. با هم رو به رو شدند و بریر او را کشت و ( پس از آن) پیوسته جنگید، تا آنکه شهید شد.
راوی می گوید:وهب بن جناح کلبی به میدان آمد و به خوبی شمشیر زد و مردانه جنگید. از میدان به سوی همسر و مادرش ،که همراه او ( در کاروان حسین علیه السلام ) بودند بازگشت و گفت: مادرم ! راضی شدی یا نه؟
مادرش گفت : نه راضی نمی شوم تا آن که مقابل حسین علیه السلام کشته شوی " همسرش گفت : تو را به خدا با مرگت مرا عزادار نکن " مادرش گفت : به گفته او توجه نکن ، برگرد و مقابل فرزند دختر پیامبرت بجنگ تا روز قیامت به شفاعت جدش نایل شوی. " او نیز برگشت و پیوسته می جنگید تا آن دستانش قطع شد. همسرش عمودی برداشت و رو به او کرد و گفت : پدر و مادرم بفدایت ! جلوی پاکان حرم رسول خدا (ص) بجنگ "
وهب خواست تا او را نزد زنان باز گرداند، ولی او لباس وهب را گرفته و گفت: باز نمی گردم مگر اینکه همراه تو بمیرم " حسین علیه السلام فرمود: خدا به شما خاندان پاداش خیر دهد. ای زن! به سوی زنان بازگرد، خدا تو را رحمت کند! او نیز به سوی زنان بازگشت.
وهب نیز بی وقفه جنگید تا شهید شد ، رضوان الله علیه.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتچهلوپنجم نشردهید🏴
#محرم #اربعین
.