فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد حاج قاسم...🍃
#مدافع_حرم❤️
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@RRR138
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی نام حاج قاسم لرزه به اندام رییس جمهور امریکا می اندازد
#مدافع_حرم❤️
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@RRR138
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مدافع_حرم❤️
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@RRR138
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙂💔🥀
#مدافع_حرم❤️
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@RRR138
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
گــــاندۅ😎
💫💫💫💫💫💫💫 💫💫💫💫💫💫 💫💫💫💫💫 💫💫💫💫 💫💫💫 💫💫 💫 #رمان_امنیتی_گمنام2 #قسمت_56 سعید: درگیر پرونده بودم و داشتم ف
💫💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫
💫💫💫💫
💫💫💫
💫💫
💫
#رمان_امنیتی_گمنام2
#قسمت_57
فرشید:
_مگه چیکار کردی سعید؟؟؟؟
_بابا این ابراهیم گوشت تلخ اومد سر میز رسول...بعد هرچی صداش کرد خواب بود.
کلی شلوغ کاری کرد بازم بیدار نشد..بعد...
_بعد؟؟؟؟؟
چه دسته گلی به اب دادی؟
_الکی الکی رفت واسه رسول توبیخی رد کرد...
دوبار دیگه توبیخی بگیره اخراجه...
از خنده سرش را پایین انداخت.
_سعیییییدددددد....میخندی؟؟؟؟؟
قبرت کنده اس...یا رسول بیچاره ات میکنه یا ابراهیم..
_خواستیم ثواب کنیم کباب شدیم...
_ببین...فقط مراقب باش یه دفعه ای بهش نگی....حالش بده ها..
_خب حالا...فقط امیدوارم وقتی بفهمه بزاره قبل مرگ وصیت کنم...
خعلی باحال میشه..
وصیت کنم..
ریز ریز بشم...
با دستای استاد...
در حالی که داره وقت دنیا رو میگیره...
_فعلا که تو داری وقت دنیا رو میگیری...
با کف دست شانه اش ارام هل دادم..
بلند گفتم..
_برو به کارت برسسس...
_فرشید میگم به نظرت فرصت میده نوع مرگم رو خودم انتخاب کنم؟
_سعیدددد...انگار دلت میخواد یکی از همونا که به خورد رسول دادی به خورد تو هم بدم...د بیا برو...
خودت رو آماده کن برا جنگ جهانی...
......................
رسول:
کسل چشمانم را باز کردم...
استین دستم را بالا دادم و نگاهی به ساعت کردم.
_اوه اوه...دیر شد...
کی خواب برده بود؟
با عجله نیم ساعته پرونده ها را مرتب کردم و روی میز گذاشتم.
قرار بود دنبال زینب بروم و با هم برویم خانه.
بعد از تمام شدن کارها کاپشنم را از پشت صندلی برداشتم راه افتادم به سمت خروجی.
داشتم پله هارا یکی دوتا میکردم و پایین میرفتم که سعید را دیدم..
تا مرا دید سرش را پایی گرفت و دستش را روی صورتش گذاشت.
_سلام سعید..کجا میری؟
_علیک سلام...به مقصد خانه...
_ماشین داری؟
_نه ندارم...با تاکسی میرم.
_خب ماشین که هست...میرسونمت..
_عه...
نه..
نمیخواد...
یعنی... زحمت نمیدم..
_کلا امروز یه چیزیت هست ها..
خب گفتم که میرسونمت.
سعید:
گاوم زایید...
اخر مگر دیوانه بودم که قبول کردم..
داخل ماشین نشستیم..
بعد از حرکت داشتم به این فکر می کردم چه کنم که بو نبرد..
رسول گفت.
_سعیددد تو چرا اینطوری شدی؟؟
دستپاچه و با خنده به صورتش نگاه کردم.
_چطوری؟
_نمیدونم...انگار اتفاقی افتاده.
_راستش رو بخوای اره
_خب.؟
_میگم حالا که داری میری دنبال زینب خانم نمیخوای یه شاخه گلی چیزی واسش بخری؟
_چرا اتفاقا...سفارش دادم.
قبلش میرم تحویل بگیرم...
از جواب دادن تفره نرو..اخر که میفهمم..
_ایولا...داری پیشرفت میکنی...
تلفن رسول زنگ خورد...
درحالی که رانندگی میکرد نگاهی به صفحه گوشی کرد..
_اقا ابراهیم..
اوه اوه...
فک کنم دیگر گیر افتادم...
خود ابراهیم لو میداد..
_رسول بزن کنار جواب بده..
_باشه..ولی استرس گرفتی ها..
_میترسم دوباره یه حرفی بزنه عصبی شی بزنی به درختی جانوری انسانی..
جوونیم خب..
_وقت دنیا رو میگیری...
زد کنار..
دیگه نوبت خبره❌😅😉
بسم الله الرحمن الرحیم ✨
بینندگان عزیز سلام😊❤️
اومدم با خبر☺️
آقا این ابراهیم هرچی هم خوب باشه یه کتک مفصل میخواد😐💔
به محمد بگم با رسول چیکار کردی 😐🔪
بگم ....😅🔪
بگم تا بیاد چپ و راستت کتک بزنه بهت 😅🔪
بگم ببینم بازم میخندی یا نه😐🔪
الهی رسول ... آخه اقا ابراهیم کمی درک متقابل😢💔
دلم سوخت واسه رسول
آخه آدم حسابی😅💔 رسول مریضه ...کلی شکنجه شده ...
نامردی دیگه😐🔪💔
محمد خودت پاشو بیا 😅💔 این رسول خواد کشت😅
آخی بیچاره سعید 😅
مرگت چجوری باشه😂
به نظرم میزاره قبل مرگ وصیت کنی😂💔
آقا به نظرم رسول بستری کنن کنار محمد امنیت بیشتره 😅💔
آقا ولی من باید ابراهیم بزنم😂🔪
حتما باید کتک بخوره
به نظرم فعلا کشتن ابراهیم منتفیه😂🔪
ولی کتک زدنش هنوز سرجاشه😈🔪
یعنی الان ابراهیم به رسول بگه یه بار دیگه اخراجی 😂🔪با دست خودش گورش کنده😂🔪
ممکنه اسید خورش کنه🤣🤣🤣
آقا خیلی وقت دنیا گرفته شد 😅🔪
پایان اخبار رو اعلام میکنم😅🔪
https://harfeto.timefriend.net/16394256705113
وقت دنیا گیری چیزی بود در خدمتیم 😅
#رویا
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@RRR138
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#گاندو
گــــاندۅ😎
"✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ بسم رب الشهداء والصدیقین" #رمان_ام
پارت اول رمان امنیتی گمنام۱