#انرژیِمثبت
یعنی امیدوار باش🙂
یعنی دعا کن ، یعنی بخند🧡
یعنی به چیزهای خوب فکر کن!!!
به روزهای خوب فکر می کنم
می خندم ، و با دلی سرشار از امید
برایِ آرزوهایم دعا می کنم ...🌼
و بلند می شوم ؛چرا که می دانم
هیچ دعایی ، بدونِ تلاشِ من
مستجاب نخواهد شد👌🧡
♥صبحتون مهدوی
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
•᳡منتظرانظهورولیعصر
{🤍🕊]
اولِصبححسین
ظهرحسین
شام حسین
هردمُوهرثانیه،آقام،حسیـن..♥️
#صلیاللهعلیڪیااباعبدالله🌱
•᳡منتظرانظهورولیعصر
ازݪحاظࢪوحےالانشدیدااحتیاجداࢪمتوحࢪمامامࢪضا؏گمبشم:)
•᳡منتظرانظهورولیعصر
🔔#تلنگرانه ‼️
روی هر پلـــــهای ڪـــــــه باشـــی...
خدا یڪ پله از تو بالاتر است!
نه به این خاطر ڪه خداست..
برای اینکه #دستت را بگیرد
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#دلتنگ_حرم
•᳡منتظرانظهورولیعصر
1.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام__زمانی_شویم🌿
تا حالا شده امام زمان علیهالسلام تو را نگاه کند و از دیدن تو لذت ببرد؟🤔
حجتالاسلام محسن قرائتی🎤
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
┄┄━•❥🌸•❥━┅┄┄
•᳡منتظرانظهورولیعصر
#تلنگر
🔻آبرویِ مردم🔻
✍یه گناه تو قرآن هست، که خدا به پیامبرش میگه:
اگر کسی این #گناه رو انجام بده، منِ خدا نمیبخشمش.😱
ای پیامبر! حتّی اگر تو، هفتاد بار براش استغفار کنی، من نمیبخشم.❌
با هم این #گناه رو ببینیم:👇
👤 زمان پیامبر (ص) بعضی از مومنین که خیلی فقیر بودند، به اندازه توانائیشون، و به میزانِ خیلی کمی انفاق میکردند.😔
👥 بعضیها بودند که این مومنانِ فقیر رو #مسخره میکردند.
خداوند این آیات رو نازل کرد:
🕋 الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ، وَ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ، سَخِرَ اللهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (توبه/۷۹)
💢 کسانی که از مؤمنانِ فرمانبردار، درباره صدقاتشان #عیبجویی میکنند..
و کسانی را که، برای انفاق در راه خدا، جز به مقدارِ تواناییِ ناچیزِ خود دسترسی ندارند، #مسخره میکنند..
خدا آنها را استهزا میکند، و کیفر میدهد. و برای آنها عذاب دردناکی است!
و در آیه بعد، خدا به پیامبر (ص) میفرماید:
🕋 اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ، إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ (توبه/۸۰)
💢 ای پیامبر! چه برای آنها استغفار کنی، و چه نکنی، هیچ فرقی نمیکند.
حتّی اگر هفتاد بار برای آنها استغفار کنی، هرگز خدا آنها را نمیآمرزد.
خیلی این آیه ترسناکه..
واقعاً باید بترسیم!!😱😨
خدا به پیامبر (ص) میگه، خودت رو معطّل نکن، من آدمهایی که این گناه رو انجام بدن نمیبخشم.😳
حتّی اگر هفتاد بار هم براشون استغفار کنی، من نمیبخشم.☝️❌
کسانی که:
یَلْمِزُونَ الْمُؤْمِنِینَ👈 از مومنان #عیبجویی میکنند.
فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ👈 و اونها رو #مسخره میکنند.
کسانی که با زبونشون، دیگران رو نیش میزنند، و مسخره میکنند.
و کسانی که دنبالِ عِیبِ مردم هستند.
👈 در یک کلام، کسانی که با #آبروی_مردم بازی میکنند.
⛔️ #آبروی_مردم، خطّ قرمزِ خداست. خدا از کسانی که با #آبروی_مردم بازی میکنند، نمیگذره.
✖️ چقدر تو فضای مجازی و فضای حقیقی، آبروی مردم رو بردیم.
✖️ چقدر تو شبکههای اجتماعی دیگران رو مسخره کردیم.
✖️ چقدر با اعمال و رفتارمون دلِ دیگران رو شکستیم.
✖️ چه زندگیهایی رو با خبرکشیها و عیبجوییها بهم زدیم.
✖️ و...
📣 مراقبِ #حق_الناس باشیم.
#انتشار_با_لینک‼️
#نشر_حداکثری
•᳡منتظرانظهورولیعصر
چندیست که در حرم راهم نمیدهی
من بیوفا شدهام تو چرا قهر میکنی!
#دلتنگ_حرم
•᳡منتظرانظهورولیعصر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗نگاه خدا💗
قسمت21
صدای پیامک گوشیم و شنیدم نگاه کردم دیدم یه تومن به حسابم اومده!
یعنی این کاره کی بود؟
چند دقیقه بعد بابا رضا زنگ زد
- سلام بابا جون
بابا رضا: سلام بابا، به حسابت یه تومن زدم ، اگه چیزی دلت خواست بخر...
- عاشقتم بابایی
بابا رضا: سارا جان اگه پول کم اوردی باز بهم بگو - نه بابا جون ،خرید ندارم
بابا رضا: باشه بابا ،مواظب خودتون باشین ،خیابونا خیلی شلوغه
- چشم بابا جونم ،،
عاطفه به اندازه تمام عمرش خرید کرده بود
- عاطی، میخواد قحطی بیاد ،چه خبره این همه لباس
عاطی: عع مگه چی خریدم من...
- آقا سیدم میدونه اینقدر خوش خریدی
عاطی: نه انشاءالله بعد عروسی میفهمه
- واااای پس بیچاره حاجی الان باصدای هر پیامک بانکی ،یه سکته ناقص میزنه...
عاطی: زبونت لال بشه دختر ،تو الان چیزی نمیخوای
- نه بابا ،با این خریدایی که تو کردی دیگه باید خریدای خودمو به دهنم بزارم
عاطی: واااا ،،ععع بیا بیا اینجا یه شال بخرم - وااایی تو رو خدا (رفتیم داخل مغازه)
عاطی: سارا یه شال خوشگل انتخاب کن
- تو میخوای سرت بزاری من انتخاب کنم؟
عاطی: آخه سلیقه تو قشنگ تره - فعلن که با انتخاب آقا سید ،یک ،صفر از تو عقبم ...
عاطی: انتخاب کن دیگه
(چشمم به یه شال چروک ساده صورتی با دور دوزی مروارید افتاد)
- این قشنگه
عاطی: آقا لطفا همینو حساب کنین
بعد از مغازه خارج شدیم رفتیم
سمت پارکینگ سوار ماشین شدیم
حرکت کردیم - واااییی عاطی تو روشنی اومدیم بازار الان تو تاریکی داریم میریم خونه
عاطی: خونه چیه ،بیریم رستوران
- واااییی بیخیال شو بابا، به فکر قلب بابات باش
عاطی: نترس این دفعه از کارت تو استفاده میکنیم ...
- دیونه...
( گوشی عاطفه زنگ خورد از برق زدن چشمام معلوم بود اقا سیده)
عاطی: سلام آقا، ماتازه خریدمون تمام شد داریم میریم رستوران
باشه چشم الان میایم
یا علی
- چی شده؟
عاطی: اقا سید بود...
- اینو که خودمم میدونم ،میگم چیکار داشت
عاطی: گفت رفته گلزار ،میتونی بیای دنبالم منم گفتم چشم...
- چه خانم حرف گوش کنی...
رسیدیم بهشت زهرا ،آقا سید هم دم در بهشت زهرا وایستاده بود پیاده شدیم احوال پرسی کردم ....
آقا سید: ببخشید شرمنده که اومدین دنبال من
عاطی: نه این چه حرفیه !
- اتفاقا مسبب کار خیر شدین
وگرنه عاطفه جان تا صبح قصد خرید کردن داشتن...
اقا سید خندید : مبارکشون باشه
- اره مبارکشون باشه فقط الان حال حاجی چه جوریه ،خدا میدونه...
عاطی: واااییی سارا خدا نکشتت...
عاطی: آقا سید حالا که ما هم اومدیم اینجا بریم یه فاتحه ای هم ما بخونیم....
آقاسید: چرا که نه بریم اول رفتیم سمت مزار مامان فاطمه ،اقا سید و عاطفه یه فاتحه ای خوندن بعد رفتن سمت گلزار منم نشستم کنار سنگ قبر مادرم ،
مامان جون سلام ،میبینی شاهزاده عاطفه رو ،همیشه دلت میخواست پسر داشته باشی عاطفه عروست بشه ولی قسمت نشد ،مطمئنم عاطفه با اقا سید خوشبخت میشه ،واسه خوشبختی منم دعا کن ،کم کم دارم از این دنیا سیر میشم...
حرفام که تموم شد رفتم بیرون منتظر عاطفه و اقا سید شدم چند دقیقه بعد عاطفه و اقا سید اومدن ،عاطفه با چشمای قرمز و پف کرده
نمیتونستم جلوی خندمو بگیرم...
- وااییی عاطفه باز از شهیدت چی میخوای...
تو چرا دست از سر این شهید برنمی داری...
عاطی: ساراااا زشته این حرفا چیه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ادامه دارد....
#نگاه_خدا
#رمان
کپی حرام❌
•᳡منتظرانظهورولیعصر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗نگاه خدا💗
قسمت22
آقا سید: شهید شدن لیاقت میخواد که ما نداریم ( این مردی که من میبینم حتمن شهید میشه )
عاطی: بریم دیگه ،گشنمون شد سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم اقا سید ما رو برد یه رستوران سنتی ،خیلی جای قشنگی بود همه مون دیزی سفارش دادیم...
بعد از خوردن شام ،آقا سید و عاطفه منو رسوندن خونه
-آقا سید، عاطفه جون خیلی خوش گذشت دستتون دردنکنه
آقا سید : خواهش میکنم ،پیشاپیش عیدتون هم مبارک
عاطی: الهی فدات شم ،سارا جونم عیدت پیشا پیش مبارک ،ما فردا میخوایم حرکت کنیم
- همچنین شما،خوش بگذره بهتون (عاطی ،پیاده شد ) : سارا جون اینم عیدی تو خیلی دوستت دارم - وااییی این چه کاریه شرمندم کردی
(بغلش کردم و همدیگه رو بوسیدم )
خدا حافظی کردم رفتم خونه ،بابا هنوز نیومده بود ،منم اینقدر خسته بودم رفتم خوابیدم
صبح نزدیکای ظهر بیدار شدم ، فردا عید بود و منم هیچ کاری نکردم ،اول رفتم صبحانه مو خوردم بعد رفتم روی میز هفت سین و چیدم ..عکس مامانم گذاشتم روی میز
فقط یادم رفته بود سبزه و ماهی بخرم
بعد رفتم یه شام مفصل درست کردم
ساعت حدودای ده شب بابا اومد خونه
تو دستاش سبزه و ماهی و گل مریم بود
- واییی بابا جوون دستت درد نکنه
بابا رضا: سلام بابا ،میدونستم ماهی و سبزه نخریدی...
- اره یادم رفته بود
برین لباستونو عوض کنین تا من شامو آماده کنم
بابا رضا: چشم بابا،شامو خوردیم منم آشپز خونه مرتب کردم رفتم اتاقم ساعت۷ صبح سال تحویل بود ،واسه همین بابا گفت سال تحویل بریم بهشت زهرا منم خیلی خوشحال شدم،ساعت ۵ صبح ،با صدای زنگ ساعت گوشیم بیدار شدم رفتم.
رفتم پایین که دیدم بابا زودتر از من بیدار شده صبحانه اماده کرده یه کادو هم رو میز بود
-سلام صبح بخیر
بابارضا: سلام به روی ماهت بابا
بیا بشین یه چایی بریزم برات - قربون دستتون
بابا اومد کنارم نشست ،کادوی کنار میزو گرفت تو دستش...
بابا رضا: سارا جان میدونستم که چیزی نخریدی واسه خودت ،واسه همین من رفتم یه چیزی خریدم که روز عید لباس نو بپوشی
- واییی بابا جون دستتون درد نکنه...
کادو رو گرفتم بازش گردم
یه مانتوی آبرنگی خیلی خوشگل
- وااااییی بابا چقدر خوشگله
(رفتم بغلش کردم بوسیدمش)
خیلی دوستتون دارم
بابا رضا:ما بیشتر....
رفتم تو اتاقم مانتویی که بابا بهم کادو داد و پوشیدم با شالی که عاطی هدیه داد واقعن خیلی قشنگ بودن
به سمت بهشت زهرا حرکت کردیم
وقتی رسیدیم،مادرجون و آقا جون زودتر از ما رسیده بودن
سلام و احوالپرسی کردیم
نشستم کنار مادر جون،
مادرجون داشت قرآن میخوند و گریه میکرد
سال که تحویل شد ،با هم روبوسی کردیم ،زیر گوش مادر جون گفتم : من راضی ام هر کاری دوست داشتین انجام بدین مادرجونم به لبخندی زد و پیشونیمو بوسید از لای قرآنش دو تا تراول ۵۰ تومن درآورد داد من...
مادر جون : عیدت مبارک مادر
- خیلی ممنونم
گوشیم زنگ خورد عاطفه بود
- سلاااام بر عروس خانم
عیدت مبارک
عاطی: سلام بر دوست گرامی ،عید تو هم مبارک - ، خوش میگذره؟
عاطی: وااییی مگه میشه بیای کنار شهدا و خوش نگذره
سارا جان بهشت زهرا هستی؟
- اره عزیزم
عاطی: بی زحمت میشه بری سر قبر شهید من ،یه فاتحه ای بخونی...
- واااییی خدااا از دست تو ،چشم
عاطی: چشمت بی بلا به بابا سلام برسون - شما هم به شاهزاده سلام برسون
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ادامه دارد....
#نگاه_خدا
#رمان
کپی حرام❌
•᳡منتظرانظهورولیعصر