#طنز_جبهه😂
دو تا از بچههای گردان، غولی را همراه خودشان آورده بودند و های های می خندیدند.
_ گفتم: «این کیه؟»😳
_ گفتنـد: «عـراقـی»😁
_ گفتـم: «چطوری اسیرش کردید؟»😎
مـیخندیدنـد😂
گفتنـد: «از شب عملیات پنهـان شـده و تشنگی فشار آورده بود.
بـا لبـاس بسیجی هـا اومده ایستگـاه صلواتی شربت گرفته🥤 و پـول داده بـود! 🤣
اینطوری لو رفته بود»😂😂😂
بچه هـا هنـوز می خندیدند.😃😂😂
↻♥️ @I_M_A_M_Z_A_M_A_N
#طنز_جبهه
#طنز😆
یه نفر نام خانوادگیش: “ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ” ﺑﻮﺩﻩ!
ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ: ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ، بنده خدا ﺩﺳﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ: ﺣﺎﺿﺮ ﻗﺮﺑﺎﻥ! ✋️
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ: ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﻡ 😠 ﺻﺎﻑ ﺑﺎﯾﺴﺖ 😡
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﻫﯿﺄﺕ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ، ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺁﺑﺮﻭﺵ ﻧﺮﻩ ﺑﻬﺶ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﻣﯿﺪﻩ 😎
ﻫﯿﺄﺕ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭﻣﺪﻧﺪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ 👮
همه ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻧﺪ : ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺮﺧﺼﯽ … 😂😂
🍃🌼—↷
╭━══━⊰❀❀⊱━══━╮
@I_M_A_M_Z_A_M_A_N
╰━══━⊰❀❀⊱━══━╯
#طنز_جبهه😂
#لبخند_بزن_بسیجی☺️
🌿... تو پدافندي شلمچه👈 سه راه شهادت, که همیشه زیر آتیش توپ و خمپاره بود😍 يك هم سنگري داشتیم به نام "آقا فریبرز"😄 كه بالای سرش روی یه مقوا نوشته بود😵 هرگونه نماز با تضرع و خشوع ممنوع😵 نمازهای مستحبی, نافله, غفيله, جعفر طیار و... ممنوع😀دعا همراه با گریه ممنوع😍 خواندن زیارت عاشورا و خصوصا نماز شب در سنگر اکیدا ممنوع 😳 و مقوا را چسبانده بود بالای سرش😇 وراحت و بی خیال 👈 می خوابید زیر این نوشته اش....😄
🌿... يك روز با مسئول گردان رفتيم بهشون سر بزنيم،✌رسیدیم و رفتیم داخل سنگرشان 😁فرمانده گردان گفت نماز عصرم را نخوندم و شروع كرد به نمازخوندن🙌اون هم با چه حال خوبی... 😵 يك دفعه چند تا خمپاره خورد كنار سنگر😬 فریبرز, سریع رو به فرمانده گردان کرد و گفت👈 پدر صلواتي😄دیدی معنویت رفت بالا و خمپاره آمد😇فریبرز در یک حرکت سریع😟 و غافلگیرانه😵 تا ديد معنويت سنگر زياد شده يه قابلمه برداشت و شروع كردن به خواندن شعرهای فکاهی و خنده دار...😄در كمال تعجب ديدیم خیلی سریع آتش خمپاره ها قطع شد...😰 برگشت رو به فرمانده گردان گفت👈 عزیز دلم, من تمام زحمتم اینجا این است که, داخل این سنگر معنویت شکل نگیرد 😚و شما آمدید داخل سنگر, معنویت ترزیق می کنید😝 حالا ديديد من حق دارم تمام مستحبات را اینحا ممنوع اعلام کرده ام😎
🌿...تا یادم نرفته بگم موقع شروع عملیاتها ودر زیر آتش دشمن همه یکصدا فریاد می زدند👈 "حسین جان, کربلا ولی فریبرز بر خلاف همه می گفت, یا "امام رضا (ع) غریب" میشه یه بار دیگه زیارت مشهد را نصیب ما کنی, وکار بدین جا هم ختم نمی شد👈اگر شدت آتیش دشمن زیاد میشد😞 تمام امامزاده ها را از حضرت معصومه (س) و شاهچراغ و شاه عبدالعظیم و... همه رو یکی یکی ردیف می کردبرای خدا😍 و در مناجات هائی بی نظیر روبه خدا 🙌 می گفت شما ما را نجات بده از دست این بعثی ها👈 بهت قول میدم هرچی امامزاده تو ایران است, زیارت کنم😉 و بعد عملیات هم به بچه ها می گفت👈 دیدید "شهادت, لیاقت منو نداشت"...😄
#لبخندخاڪے🙂🌱
↻♥️ @I_M_A_M_Z_A_M_A_N
#طنز_جبهه😃
اخ كربلاي پنج
پسر فوقالعاده بامزه و دوست داشتني بود. بهش ميگفتند «آدم آهني» يك جاي سالم در بدن نداشت. يك آبكش به تمام معنا بود. آنقدر طي اين چند سال جنگ تير و تركش خورده بود كه كلكسيون تير و تركش شده بود. دست به هر كجاي بدنش ميگذاشتي جاي زخم و جراحت كهنه و تازه بود.
اگر كسي نميدانست و جاي زخمش را محكم فشار ميداد و دردش ميآمد، نميگفت مثلاً (آخ آخ آخ آخ آخ) يا ( درد آمد فشار نده) بلكه با يك ملاحت خاصي عملياتي را به زبان ميآورد كه آن زخم و جراحت را آنجا داشت.
مثلاً كتف راستش را اگر كسي محكم ميگرفت ميگفت: « آخ بيتالمقدس» و اگر كمي پايينتر را دست ميزد، ميگفت: «آخ والفجر مقدماتي» و همينطور «آخ فتحالمبين»، «آخ كربلاي پنج و...» تا آخر بچهها هم عمداً اذيتش ميكردند و صدايش را به اصطلاح در ميآوردند تا شايد تقويم عملياتها را مرور كرده باشند.
↻♥️ @I_M_A_M_Z_A_M_A_N
#طنز_جبهه 🕊
آبگوشت😲
فروردین سال 1365در مقر شهید محمد منتظری، از مقرهای تیپ 44قمربنی هاشم (ع) در نزدیکی سوسنگرد بودیم. زير حمله هوايي دشمن مشغول خوردن آبگوشت بوديم.😋 آن را در یک سینی بزرگی ریخته بودیم وهمگی دور آن نشسته بودیم. برق که قطع شد، شیطنتها شروع شد.😜
هرکس کاری می کرد ودر آن تاریکی سر به سر دیگری می گذاشت. باهماهنگی قبلی قرار شد یکی از بچهها از حوزه استحفاظی آقای خدادادی لقمه ای را بردارد، که ایشان با لحن خاصی گفت: لطفا غواص اعزام نفرمایید،منطقه در دید کامل رادار قراردارد!😎
با این حرف او یک دفعه چادر از خنده بچهها منفجر شد.😅😅 اینقدر فضا شاد شده بود که کسی به فکر حمله هوایی دشمن نبود😂😂😂
↻♥️ @I_M_A_M_Z_A_M_A_N
°•«☘🌷»•°
#طنز_جبهه🙂🌸
#شهیدمهدیباکری🕊♥️
" ﺳﺮﺟﻠﺴﻪ ،
ﻭﻗﺖ #ﻧﻤﺎﺯ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ، ﺗﻌﻄﯿﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻌﺪ ﻧﻤﺎﺯ.
ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺍﻫﻮﺍﺯ.
ﺍﺫﺍﻥ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ.☘🕊
ﮔﻔﺖ: ﻧﻤﺎﺯ ﺍﻭﻝ ﻭﻗﺖ ﺭﻭ ﺑﺨﻮﻧﯿﻢ.📿
ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩهـ🛣 ﺁﺏ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ .
ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺟﻠﻮﺗﺮ؛ 🚶🏻♂🚶🏻♂
ﺁﺏ ﺑﻮﺩ... 💦
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺭﻓﺘﯿﻢ ، ﺗﺎ ﻣﻮﻗﻊ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﻭﻝ ﻭﻗﺖ ﮔﺬﺷﺖ.
ﺧﻨﺪﯾﺪ😂 ﻭ ﮔﻔﺖ:ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺍﺩﺍﯼ ﻣﺆﻣﻦ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭﯾﻢ🤪🙃 ،
ﻧﺸﺪ."☹️
👑@I_M_A_M_Z_A_M_A_N👑
#طنز_جبهه 😂😁
یـکے از عملیات ها بود که
فرمانده دستور داده بود
شب هیچ کس تکون نخوره وصداش در نیاد😳🤫
وقت نماز صبح شد
آفتابه رو برداشتم ورفتم وضو بگیرم
که یکدفعه احساس کردم کسی آن طرف تر تکان میخورد😥
ترسیدم😫
نمیتوانستم کاری بکنم ،تنها بودم و بدون اسلحه و یک متر جلوترم یک بعثی که اگر برمیگشت و من رو میدید شهادتم حتمی بود😂
شروع کردم به دعا
گفتم خداجون من که نیومدم کار بدی بکنم که الان گرفتار شدم اومدم وضو بگیرم پس کمکم کن
یک لحظه چیزی به ذهنم رسید👏👌
😂لوله ی آفتابه رو گذاشتم و رو سر عراقی و گفتم حَرِّڪ....😂😂😂
بیچاره انقدر ترسیده بود که همش به عربی میگفت:نزن...
اینطوری شد که همه چی رو هم اعتراف کرد وعملیات به نفع ایران تموم شد😂😂
وتا صبح همه ی رزمنده ها وفرماندمون از خنده داشتند غش میکردند😅😂😟
تااینکه فرمانده گفت:بچه ها دلتون و پاک کنید اونوقت با یک آفتابه هم میشه دشمن و نابود کرد😂❤️
↻♥️ @I_M_A_M_Z_A_M_A_N
#طنز_جبهه 😂
آشنا در آمدیم 😎
یک روز سید حسن حسینی از بچه های گردان رفته بود ته دره برای ما یخ بیاورد. موقع برگشتن با خمپاره پیش پای او را هدف گرفتند، همه سراسیمه از سنگر آمدیم بیرون، خبری از سید نبود، بغض گلوی ما را گرفت، بدون شک شهید شده بود.
آماده می شدیم برویم پایین که حسن بلند شد سرپا و لباسهایش را تکاند، پرسیدم: حسن چه شد؟
گفت: آشنا در آمدیم، پسر خاله زن عموی باجناق خواهر زاده نانوای محلمان بود. خیلی شرمنده شد، فکر نمی کرد من باشم والا امکان نداشت بگذارد بیایم، هر طور بوده مرا نگه میداشت!
↻♥️ @I_M_A_M_Z_A_M_A_N
سوپرایزمون🤩
وارد لینک شوید و برنامه Sleep Sounds را نصب کنید و از صداهای طبیعت لذت ببرید
صداهایی همچون صدای دریا ، صدای جنگل ، صدای کوه ، صدای آبشار و کلی صدا های آرامش بخش را گوش دهید و لذت ببرید🌼
100 تایی شدیم لینک برنامه گذاشته میشود🙂
#تلنگرانه
فعالیت کردن در فضای مجازی و پاک ماندن در آن تقوای دو چندانی می خواهد.🍀
یادمان نرود:😢
گاهی به گناه به اندازه یک کلیک فاصله داریم😵
یادمان نرود:😥
فضای مجازی هم محضر خداست...🙂
در روز حساب تمام این سایت ها، تمام کلیک ها، یاهو مسنجرها، آی دیها، چت روم ها به حرف می آیند و گواهی می دهند بر کارهایمان.😰
نکند که شرمنده شویم...😓
گاهی روی مانیتور کامپیوتر بچسبانیم ورود شیطان ممنوع.👿❌
[🌱] @I_M_A_M_Z_A_M_A_N