🌸 #زندگی_احسان 🌸
#پارت17
🍃🍃به خودش گفت بيخيال، انگار نه انگار که سارايي هست.
چند روزي بينشون به سکوت گذشت و به اومدن مامان و بابا نزديک
ميشدند.
احسان خوشحال بود.
فکر ميکرد سارا ازش نااميد شده.
اما...
اما صبح روز چهارشنبه که براي مدرسه آماده ميشد، صداي سارا رو
از بيرون اتاق شنيد که بلند گفت:
بيا بيرون کارت دارم.
احسان اومد دم درب اتاق.
سارا بي مقدمه گفت:
من ديگه صبرم تموم شده. يا اونچه من ميخوام انجام ميدي يا امروز
ظهر ميام دم مدرسه آبروتو ميبرم.
📌(مثل یه مار به دست و پای احسان میپیچید، یه مار
شیطانی!!!)📌
احسان هول کرد، نميدونست چرا اينطوري جواب داد ولی گفت:
هرکاري ميخواي بکن...
تموم صورت سارا از عصبانيت سرخ شد.
"پس خودت خواستي".
اينو گفت و رفت توي اتاقش و محکم درو بست.
احسان نميدونست چرا اينطوري به سارا جواب داده.
اضطراب تموم وجودش رو پر کرد.
تصميم گرفت نره مدرسه.
اما گفت حالا تاکي ميشه نرفت مدرسه.
کما اينکه موندن توي خونه يعني ضعف نشون دادن جلو سارا...
اونروز يکي از بدترين روزاي عمر احسان بود.
اضطراب و فکراي جور واجور تا ظهر ولش نميکرد. تنها کاري که
ميتونست بکنه گفتن ذکر بود.
✨ذکر به قلب احسان آرامش میداد...✨
ظهر که شد، احسان دم درب مدرسه سارا رو ديد که با وضعيت خيلي
نامناسب اونطرف خيابان ايستاده.
ميخواست راهش رو به سمت ديگه کج کنه که ديد سارا داره مياد به
سمتش. سر جاش ميخکوب شد،
يه يازهرا گفت و چشماش رو بست.
⁉️باصداي ترمز شديد يه ماشين و جيغ سارا چشماش رو بازکرد.
سارا وسط کوچه افتاده بود. انگار خدا نميخواست آبروي احسان بره.
دلش نميخواست بي تفاوت بگذره اما موندنش وکمک به سارا ممکن
بود باعث ريختن آبروش بشه. براي همين سريع به سمت خونه راه
افتاد.
يکساعتي بعد از رسيدنش صداي در حياط اومد. رفت پشت پرده، ديد
سارا داره لنگ لنگان مياد تو.
خندش گرفت، توي دلش گفت حقته...
بعد اون، ماجرا زندگي احسان تا يکسال با همين فراز و نشيب ها
گذشت.
با عشوه گري ها و تهديدهاي سارا و نصحيت هاي احسان که اثري نداشت!!!
تا بلاخره شبي فرارسيد که اميدي براي دردهاي احسان بود....
اون شب احسان ...
[🌱] @I_M_A_M_Z_A_M_A_N
✨﷽✨
#تـــرک_نمــاز
✍پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله:
هرگاه کسی نماز صبح را نخواند، فرشته ای از آسمان او را صدا میکند: «ای زیانکار»
و هرگاه نماز ظهرش را نخواند، فرشته ای به او میگوید: «ای خیانتکار»
و هرگاه شخص نماز عصر خود را نخواند، گوید: «ای بی دین»
و اگر نماز مغرب خود را نخواند، گوید: «ای کافر»
و اگر شخص نماز عشاء را ترک کند، گوید: «وای برتو که در تو هیچ خیر و منفعتی نیست.»
🔥 در جهنم یک وادی است که از شدت عذاب آن، جهنمیان هر روز هفتاد مرتبه از آن مینالند و در وادی، خانه ای از آتش و در آن خانه چاهی قرار دارد که در آن چاه تابوتی است و در آن تابوت ماری است که هزار سر دارد و در هر سری هزار دهان و در هر دهان هزار نیش است و این جایگاه کسانی است که نماز نمیخوانند و شراب مینوشند
📚وسائل الشیعه،ج۳ ص۳۱
[🌱] @I_M_A_M_Z_A_M_A_N
✨﷽✨
🔴اين دوازده جمله را حتماً بخوانيد...
۱_یادت باشه تا خودت نخواي هيـچ کس نميتونه زندگيتو خراب کنه❕
۲_یادت باشه که آرامش رو بايد تو وجود خودت پيدا کني
۳_یادت باشه خدا هميشه مواظبته
۴_يادت باشه هميشه ته قلبت يه جايي براي بخشيدن آدما بگذاري ....
۵_منتظر هيچ دستي در هيچ جاي اين دنيا نباش ...اشکهايت را با دستهاي خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند
۶_زبان استخواني ندارد اما آنقدر قوي هست که بتواند قلبي را بشکند
مراقب حرفهايمان باشيم .
۷_گاهي در حذف شدن کسي از زندگيتان حکمتي نهفته است .اينقدر اصرار به برگشتنش نکنيد
۸_آدما مثل عکس هستن،زيادي که بزرگشون کني کيفيتشون مياد پايين
۹_زندگي کوتاه نيست ، مشکل اينجاست که ما زندگي را ديرشروع ميکنيم
۱۰_دردهايت را دورت نچين که ديوارشوند ، زيرپايت بچين که پله شوند…
۱۱_هيچوقت نگران فردايت نباش ، خداي ديروز و امروزت ، فرداهم هست…
اگر باشي ...
۱۲_ما اولين دفعه است که تجربه بندگي داريم ولى اوقرنهاست که خداست...
[🌱] @I_M_A_M_Z_A_M_A_N
#بدون_تعارف‼️
فازایناییڪهبهاصطلاحمذهبےان ولےبراۍابرازاحساساتشون
فحشهاۍزشتمیدنرونمیفهمم!!
مشتیتواگہمذهبیایڪهدیگه
فحشدادنتچیہ...
حداقلچهرھمذهبیهاروبدنکن🚶🏾♂
بہقولاستاپناهیان↯
بچہهیئتےفحشنمیدھ
بہشوخےیاجدیفرقےنمیڪنہ..
بگذاریدڪسانےڪھناسزامیگویند تنهـاڪسانےباشندڪھحزباللهی نیستند...!
↻♥️ @I_M_A_M_Z_A_M_A_N
•[🌷]••●
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
اولین مأموریتش در دوره عقدمان بود که خیلی به من سخت گذشت. من می گویم 75 روز ولی خودش میگفت 65 روز. خجالت می کشیدم جلو خانوادهام با تلفن صحبت کنم. میآمدم بیرون در حیاط صحبت میکردم، با این که زمستان بود و هوا به شدت سرد بود.
هر شب گریه میکردم، ولی اصلاً نمیگفتم چرا رفتی یا کاش نمیگذاشتم بروی. آقا ابوالفضل هم پشت تلفن مدام ابراز محبت میکرد و دلداریام می داد تا آرام بشوم. چون می دانستم کجا رفته و از رفتنش شوکه نشدم. همیشه از شهادت میگفت: «دعا کن شهید بشوم.» ولی آن مأموریت اولی خیلی به من سخت گذشت. وقتی برگشت از حال و هوای سوریه برایم گفت که چقدر زیارت حضرت زینب برایش شیرین بوده. برای همین به اتفاق هم سوریه به زیارت رفتیم.🌿
↻♥️ @I_M_A_M_Z_A_M_A_N