گفت تو خیلی زودرنجی...
دلم میخواست بهش میگفتم آدمها از کسایی که دوسشون دارن بیشتر میرنجن وگرنه بقیه که مهم نیستن!
نمیدونم چرا دارم تلاشمو میکنم با آدم ها کمتر صحبت کنم، گفتگوهامو کوتاه میکنم، اشتیاقم برای آشنایی با آدمای جدید انقدر کم شده که ترجیح میدم هیچ گونه رابطه ای رو شروع نکنم. دلم میخواد همه ی آدما سکوت کنن، جهان بی صدا باشه و فقط چشم ها باهم حرف بزنن، اون هم در حدِ نیاز، عشق و علاقه..
کاش میشد رو به روی هم بشینیم و اجازه بدیم نگاه ها هم دیگه رو نوازش کنن، دست ها به همدیگه محبت کنن، بی حرف، بی صدا. جهان در سکوت و عشق پابرجا..
• شقایق عباسی
هرروز خوابیدم که شب بیدار باشم
هرشب نشستم شعر خواندم گریه کردم!...:]
-سیدتقیسیدی
آموختم
دستهای خودم را محکم تر بگیرم
و لبخندم را دریغ نکنم از آفتاب
آموختم دوست داشتن
همه اش یک لحظه ست
لحظه ای به امتداد یک عمر
و رفتن،
گاهی تمام قد دوست داشتن است
میروم و دستهای خودم را محکم تر میگیرم!:]
-معصومهصابر
«سلام على كلمات بَقيَت في القلب؛
و ربّما ستبقى»
سلام بر حرفهایی که در قلب ماند؛
و خواهد ماند..!
يه سرى آدما رو يه سرى چيزا خيلى حساسن، از يه سرى كارا بدشون مياد؛
يه سرى چيزارو كه ميگن نكن نبايد بكنى
يه بار ميگن، دو بار ميگن، سه بار ميگن بعدش كه ميبینن نتيجه نميده اون كارا كه هيچى خودتونم ديگه حساس و مهم نيستيد..!
گفت: هیچی مثه یه پاره آجر شبیه آدمِ دلتنگ نیست!
گفتم: آجر که دل نداره برادر!
چطوری میخواد دلتنگ شه؟!
گفت: اونی که دلی براش باقی مونده باشه، هنوز خیلی مونده تا معنیِ دلتنگی رو بفهمه..!
- بابک زمانی
- بعد از ابر