ی متنی بود میگفت :
من اگه داد نزدم سرت فقط واسه این بود که میخواستم با همه آدمای دور و برت فرق میداشتم که سرت جاش امن باشه رو سینهم..!
مامانم بهم گفت :
«عاشق یکی شو بتونه تو اوج عصبانیت بخندونتت»
و اون یکی از بهترین نصیحت هایی بود که تو عمرم شنیدم..!
محبوب من! شما آرامش پس از شنیدن موسیقی بی کلامید استشمام بوی خاک نم خورده پس از باران شما حس و حال شیرین یک فنجان قهوه تلخ روی تراس یک کلبه چوبی وسطِ همیشه سبزهای بهارید
زیاد راه میرفت، به او گفتند: زانوهایت خسته نمیشوند؟!
گفت: زانوی خسته میتواند بنشیند اما قلب خسته چرا نمیایستد؟!
انگار یک بار مرا کشته اند و سپس پوستم را کنده اند و پس از پر کردن آن با دلتنگی، به حیات بازگردانده اند.