اونقد نسبت به همه چیزای تو زندگیم بی حس و بی اهمیت شدم که شاید من الان تو فکر پریدن از یه ارتفاع ۲۰ متری باشم ولی تو حتی نتونی حدس بزنی چی تو سر من میگذره.
انقدر برام عادی شده که اگه کسایی که دوسشون دارم بهم بدی کنن، فقط میگم:
ای بابا توام؟!
متاسفانه ما حتی تو تنهاییامون هم تنها
نیستیم، با یه مشت خاطره داریم زندگی میکنیم.
حس و حال اونیو دارم که افتاده ته دره ماشینش مچاله شده، نمیتونه کاری بکنه ولی هنوز امید داره که یه احمق پیدا میشه بهش کمک کنه.
مشكل آدمایی که خيلی دوسشون داری اينه که فكر ميكنن هيچوقت نميتونی ولشون كنی، نميدونن يدفه ميری..!
در نهایت اونی میمونه کنارتون که شما رو دوست داره نه اون کسی که شما دوستش دارید.
از یه جایی به بعدم دیگه آدم از رفتن آدما زیاد هم ناراحت نمیشه، حتی یه جاهایی استقبال هم میکنه ازش.
هیچ آدمی یهویی همه چیزو ول نمیکنه بره
اول شور و اشتیاقش میره
بعد امیدش
بعد باورش
آخر سر هم خودش میذاره میره..!