هدایت شده از R. Parsa
🔹 بنیاد ایرانشناسی به مناسبت گرامیداشت هفته پژوهش برگزار میکند:
🔰 پژوهش و «راهِ ایران»
به گزارش روابط عمومی بنیاد ایرانشناسی، آیین گرامیداشت هفته پژوهش در بنیاد ایرانشناسی و شعب استانی آن، با شعار پژوهش و «راهِ ایران» برگزار میشود.
این آیین ضمن تقدیر از نویسندگان منتخب کتابهای پژوهشی و رسالههای دانشگاهی مرتبط با مطالعات ایرانشناسانه، برگزار میگردد. بنیاد ایرانشناسی در هفته پژوهش، همچنین ۴ نشست تخصصی را بهمنظور معرفی آثار برگزیده بنیاد برگزار خواهد کرد که از شنبه ۲۴ آذر تا سهشنبه ۲۷ آذر ادامه خواهد داشت.
در آغازین روز گرامیداشت هفته پژوهش، از نویسندگان «کتابهای منتخب پژوهشی» و «رسالههای برتر دانشگاهی» تقدیر میشود و آثار جدید منتشرشده چاپی و الکترونیکی بنیاد ایرانشناسی نیز رونمایی خواهند شد.
علاوه بر این، شعب بنیاد ایرانشناسی نیز در هفته پژوهش، نشستهایی تخصصی برای معرفی و تقدیر از نویسندگان آثار منتخب برگزیده و شایسته تقدیر استانی برگزار خواهند نمود.
حضور علاقهمندان در این رویداد، آزاد است.
📆 زمان: شنبه ۲۴ آذر ماه، ساعت «۱۲-۹»
📌 مکان: تالار محتشم کاشانی، بنیاد ایرانشناسی
🌐 نشانی حضور برخط: www.skyroom.online/ch/iranology/neshast
#بنیاد_ایرانشناسی
#ایران
#رجبی_دوانی
⭕ روابط عمومی بنیاد ایرانشناسی 🇮🇷
@iranologynews
تأملاتی در باب ایده ایران
🔹 بنیاد ایرانشناسی به مناسبت گرامیداشت هفته پژوهش برگزار میکند: 🔰 پژوهش و «راهِ ایران» به گزا
رساله دکتری حقیر با عنوان «تبارشناسی ایده عقب ماندگی در ایران» در بنیاد ایرانشناسی به عنوان رساله دکتری برتر برگزیده شد(با کمال تواضع). انشاالله به زودی توسط انتشارات بنیاد ایرانشناسی در قالبِ کتابی با عنوان «پیدایش گفتمان عقب ماندگی در ایران» چاپ و منتشر خواهد شد.
تأملی بر کتابِ «هویت ایرانی و زبان فارسی» نوشتۀ شاهرخ مِسکوب
شاهرخ مسکوب در تحلیل هویت ایرانی، مفهوم دوگانگی «ایرانی و غیرایرانی» را محور اصلی اندیشه خود قرار داده و آن را یکی از ارکان بنیادین هویت ملی ایرانیان میداند.
1- به باور او، این دوگانگی از دوران پیش از اسلام، بهویژه در عصر ساسانی، نقش اساسی در تعریف هویت ایرانی ایفا کرده است.
2- در این نگاه، ایرانیان خود را با تمایزات فرهنگی، اسطورهای و جهانبینی خاصی از دیگر اقوام متمایز میساختند و جهان را به دو بخش «ایران» و «انیران» تقسیم میکردند.
3- ایران بهعنوان سرزمین پاک و برتر و انیران بهعنوان قلمرو بیگانه و غیراصیل شناخته میشد.
4- مسکوب این تمایز را با تقسیمبندی یونانیان به «یونانی» و «بربر» مقایسه کرده و آن را بازتابی از خودآگاهی فرهنگی ایرانیان پیش از اسلام میداند.
5- با فروپاشی امپراتوری ساسانی و هجوم اعراب، این هویت دچار بحران شد. مسکوب این دوران را با بهت، کرختی و سرخوردگی جمعی ایرانیان توصیف میکند.
6- او بر این باور است که شکست سیاسی و نظامی، همراه با فشارهای فرهنگی ضربهای عمیق به ساختار روانی و اجتماعی ملت ایران وارد کرد. این وضعیت، که به زعم او نزدیک به دو قرن به طول انجامید، نیاز به بازتعریف هویت ایرانی را بیش از پیش نمایان ساخت.
7- راه خروج از این بحران، بهگفته مسکوب، احیای زبان فارسی و تقویت عناصر فرهنگی و اسطورهای گذشته بود. او شاهنامه فردوسی را یکی از مهمترین ابزارهای بازسازی هویت ایرانی میداند؛ اثری که با احیای اسطورهها و تاریخ کهن ایران، نهتنها زبان فارسی را زنده نگه داشت، بلکه روح ملی ایرانیان را نیز تقویت کرد.
8- مسکوب بر این باور است که بازگشت به ریشههای فرهنگی، امکان شکلگیری هویتی چندلایه را فراهم کرد؛ هویتی که میراث پیش از اسلام و تحولات دوران اسلامی را در کنار یکدیگر جای داد و توازنی میان این دو برقرار ساخت.
نقدهای وارد بر شاهرخ مسکوب
با وجود ارزشمند بودن دیدگاههای مسکوب، نقدهایی نیز به او وارد است:
نخست آنکه نگاه او به هویت ایرانی گاه بیش از حد نوستالژیک و آرمانی به نظر میرسد. تأکید او بر تمایز ایرانی و انیرانی، این خطر را دارد که نوعی نگرش تقابلی ایجاد کند که با واقعیتهای تاریخی و تعاملات میانفرهنگی ایرانیان همخوانی ندارد.
علاوه بر این، مسکوب کمتر به نقش سازنده و تحولآفرین عناصر وارداتی، نظیر اسلام و تأثیرات اعراب، توجه کرده و تأثیرات متقابل این فرهنگها را بهخوبی برجسته نمیسازد.
نقد دیگر به تمرکز بیش از اندازه او بر شاهنامه بهعنوان محور بازسازی هویت ایرانی مربوط میشود. هرچند شاهنامه نقشی کلیدی در این فرآیند داشته، اما مسکوب کمتر به سایر مؤلفههای فرهنگی، مانند آثار عرفانی، ادبیات دوره اسلامی و ساختارهای اجتماعی آن زمان، که در بازتعریف هویت ایرانی نقش داشتهاند، پرداخته است.
همچنین، توصیف او از بحران پساساسانی گاه بیش از حد ایستا به نظر میرسد؛ چرا که جامعه ایرانی حتی در همان دوران بهظاهر «کرخت» نیز در حال تحول، سازگاری و بازآفرینی هویت خود بوده است.
با وجود این نقدها، دیدگاههای مسکوب همچنان یکی از تحلیلهای ژرف و قابل تأمل درباره هویت ایرانی به شمار میآید.
تلاش او برای پیوند میان هویت ایرانی، زبان فارسی و ادبیات کلاسیک، نقشی تعیینکننده در روشنسازی عناصر بنیادین این هویت دارد و میتواند الهامبخش گفتوگوهای هویتی معاصر باشد.
✍🏻رضا پارسامقدم
@Idea_of_Iran
چکیده مقاله علمی-پژوهشیِ پذیرش شده در فصلنامه «مطالعات میان رشته ای در
علوم انسانی» «شرایطِ امکانیِ پیدایش و صورتبندی روایتِ گفتمانیِ «تمدن ایرانی» در افق تاریخی عصر جدید» چکیده پرسش محوری نوشتار حاضر این است که شرایطِ امکانیِ تاریخیِ پیدایش و صورتبندی گفتمانی روایتِ «تمدن ایرانی» کدام است. به عبارات دیگر، کدامین شرایط تاریخی امکان ظهور این شکل از روایتِ گفتمانی (و نه شکل دیگر) را فراهم کردهاند و اینکه از خلالِ انباشت و تراکمِ چه گفتارهایی، این نظام گفتاری جدید در تاریخنگاری ایرانی تولید شده و تا لحظۀ اکنون تداوم یافته است. بر این مبنا، پیدایش و صورتبندی نظریِ روایتِ گفتمانیِ «تمدن ایرانی» بهمثابه آغازین لحظاتِ تولد و پیدایش روایت گفتمانی (درجۀ صفر) ناظر به هستههای سامانبخش نظامِ دانش-قدرت است که منجر به شکلگیری بنیادهایِ تئوریک و نظریِ «تمدنِ ایرانی» گردیده است و آن را بر مبنای چارچوب نظری-روشی دیرینه شناسانه میشل فوکو مطمح نظر قرار خواهیم داد. با شناسایی و تحلیل درجۀ صفر این روایت گفتمانی، لحظات آغازین و یکدستِ این روایت (لحظاتی که فاقد تمایز و تفکیک هستند) آشکار میشوند. این تحلیل، مشابه رویکردی است که فوکو در تاریخ جنون به کار میگیرد. در پیِ این فرآیند، نظم گفتمانی جدیدی شکل میگیرد که نتیجۀ مستقیم انباشت و تراکم گزارهها پیرامون این روایت گفتمانی است. مراد از این انباشت و تراکم، بهطور مشخص انباشت گزارههای نژادگرایانه [آریایی]، عربستیزانه و باستانگرایانه است؛ گزارههایی که حسرتِ بازگشت به شکوه و عظمتِ ازدسترفتۀ ایران باستان را بهمثابه دالهای مرکزی روایت گفتمانی «تمدن ایرانی» برجسته میسازند. این انباشت و تراکم، بنیانهای نظری و تئوریک «تمدن ایرانی» را شکل داده و در چارچوبی دیرینهشناسانه، بهصورت «روایتِ گفتمانیِ تمدنِ ایرانی» تکوین یافته است. انباشت این گزارهها حول محور روایت گفتمانی تمدن ایرانی، نظمِ گفتمانی جدید پدید آورد که تا پیش از آن در درجۀ صفرِ این روایت وجود نداشت. این نظم گفتمانی با صورتبندی دوگانهای از آریایی [ایرانی] و سامی [عربی] بهمثابه بنیان نظری تمدن ایرانی، زمینه را برای شکلگیری روایت گفتمانی تمدن ایرانی فراهم کرد. در این چارچوب گفتمانی، «موفقیت در تمدن سازی» به جوامع آریایی نسبت داده شد، درحالیکه «انحطاط تمدنی» به اختلاط یا آمیزش نژاد آریایی با نژادهای دیگر، بهویژه سامی، منتسب گردید. پیش از ظهور گفتارهای نژادیِ آریاگرایانه و عربستیزانه و هژمونیک شدن این گفتارها در گفتمان ناسیونالیسم رمانتیک ایرانی که در حسرت عظمت ازدسترفتۀ ایران بودند، چنین نظم گفتمانی و صورتبندی نظری مبتنی بر دوگانۀ آریایی-سامی وجود نداشت. این دوگانه، بعدها بهعنوان بنیان نظری «تمدن ایرانی» و بهطور خاصتر روایت گفتمانی تمدن ایرانی در ایران معاصر شکل گرفت. این روایت گفتمانی، با طرد و به حاشیه راندن روایتهای دیگر (مانند روایتهای مبتنی بر اسلام و فرهنگ عربی) به بازتعریف هویّت ملی ایران پرداخت. در نهایت، منازعات هویّتی پیرامون دوگانۀ آریایی-سامی، زمینۀ شکلگیری این صورتبندی گفتمانی را فراهم آورد. بهواسطۀ انباشت و تراکم گزارهها حول این دوگانه، روایت گفتمانی تمدن ایرانی در تاریخنگاری معاصر ایران به گفتمانی هژمونیک بدل شد و بهطور مداوم بازتولید و تداوم یافت. کلیدواژهها: تمدن ایرانی، صورتبندی گفتمانی، نژاد آریایی، باستانگرایی، عرب ستیزی، دوگانۀ آریایی- سامی. 🔺 اصل مقاله و به صورت کامل به زودی در وبسایت فصلنامه مطالعات میان رشته ای در علوم انسانی بارگزاری خواهد شد.🔺 ✍🏻 رضا پارسامقدم @Idea_of_Iran