اول یه چند تا نکته درباره ی رمان بگم بعدش شروع کنیم:
1: رمان کاملا خیالیه و واقعی نیست
2: هرروز ۲ تا پارت قرار میگیره ولی اگه شد بیشتر پارت میدیم
3: اگر از رمان خوشتون اومد توی ناشناس بهمون بگین
امیدوارم لذت ببرید🤍✨️💔
#باتوهرگز
#پارت1
سوگند:مشغول مسخره بازیای ستاره بودم اون هی مسخره بازی درمیورد و منو میخندوند منم با اینکه حوصلشو نداشتم ولی با یه لبخند جوابشو میدادم
ستاره: وای سوگند دیدی تیپ مسخرشو؟پسره ی احمق فکر میکنه کیه(خنده ی بلند)
سوگند:وای ستاره گیر اوردیا ولش کن بدبختو دیگه جز مسخره کردن اون چیز دیگه ای بلد نیستی؟(چشم غره)
ستاره: هوی دختره ی بد اخلاق برو گمشو بخواب که سگ شدی(خنده)
سوگند:برو بابا
+بلند شدم که برم بخوابم اما ستاره پشت سر من داشت میخندید وای این دختر چه حوصله ای داره رفتم توی اتاقمو در اتاقمو قفل کردم که یه موقع این دختره ی اسکل به سرش نزنه بیاد کرم بریزه
ستاره همخونه ی منه و البته همکلاسی دانشگاهم خیلی دوسش دارم و در واقع جای خواهر نداشتمه خلاصه رفتم توی اتاقمو روی تختم ولو شدم داشتم توی ذهنم سناریو میساختم که یهو گوشیم زنگ خورد . اصلا به اسمش دقت نکردم و فقط جواب دادم:
سوگند: بله ؟(صدای خواب آلود)
سعید: الو سلام(با خنده)
سوگند:شوما؟
سعید: خاک تو سرت نمیشناسی منو؟(با خنده)
سوگند: اهان سعید تویی؟ چه خبر؟
سعید: سلامتی چرا یه زنگ به ما نمیزنی؟
سوگند: درگیریم داداشم حالا چیشده یاد ما کردی؟
سعید: والا کارم بهت افتاده (با خنده)
سوگند: منو باش میگفتم آقا میخواد حالمو بپرسه(با پوزخند)
سعید: ایشش منو باش میخاستم بهت بگم که من یه ماه نیستم و تو بیای بشی عکاس حامیم به جای من البته موقتی ولی خب انگار که خودت نمیخای دیگه(خنده ی شیطنت آمیز)
سوگند: برو بابا.... صبر کن ببینم چی؟ ایسگا کردی منو؟
سعید:دختر یه نفس عمیق بکش (با خنده)
سوگند: باشه حالا توضیح بده زود
سعید: خب ببین یه ماه نیستم ینی یه اتفاقی برام افتاده گفتن یه جایگزین بیار کی بهتر از تو ؟
سوگند: آخه من....
سعید : خفه شو سوگند همینه ک هست بعدشم دلتو صابون نزنیا همیشگی نیست موقتیه حواست باشه(با خنده)
سوگند: ازت ممنونم سعید
سعید: باشه حالا میدونم خیلی آدم خوبیم حالا عم برو برای فردا آماده شو( با خنده)
سوگند: باشه... چی؟ فردا ؟ کنسرته؟( با تعجب)
سعید: بله خانومی برو دیگه خدافظ(خنده)
سوگند: وای خدا لعنتت کنه سعید(با گریه)
#باتوهرگز
#پارت2
+ با صدای گریه ی من ستاره محکم میکوبید به در که در و باز کنم و منم حوصلهی اینکه در از قفل بودن در بیارم و نداشتم ولی با اون حال رفتم و در و باز کردم که سوگند پرید روم و با کمر خوردم زمین
ستاره: چیشده سوگند خوبی؟(نگران)
سوگند: خوبم ولی تو ناقصم کردی
ستاره:برای چی داشتی گریه میکردی دیوونه شدی؟
سوگند:تو واسه چی بی خودی میخندی؟ منم بیخودی گریه میکنم
ستاره: هوی سوگند بگو چیشده
سوگند: چیز خاصی نیس فقط فردا به عنوان عکاس حامیم میخام برم کنسرتش(ذوق پنهون شده)
ستاره : چیییییییی(جیغ)
سوگند: چخبرته بچه؟
ستاره: تو به این میگی چیزی نیست؟
سوگند: آره مگه چیه؟
ستاره: سوگند بدبخت تو داری از ذوق میمیری فقط به روت نمیاری(خنده)
سوگند: وای اره دارم میمیرم(جیغ و ذوق)
ستاره: وای دختر فکر کن بریم حامیمو از نزدیک نزدیک نزدیک ببینیم(ذوق)
سوگند: دختر مگه حامیم ندیده ای؟( خنده)
ستاره: آره(خنده)
"فردا صبح"
سوگند: بلند شو لند هور(خنده)
ستاره: هان چته؟ مگه داری سر میبری منو این موقع صبح بیدار کردی؟( خواب الود)
سوگند : بلند شو خودتو جمع کن بابا صبح کجا بود ۲ ظهره باید بریم خرید برای کنسرت امشب(خنده)
ستاره:واییییییی(جیغ)
سوگند: چته روانی؟
ستاره: چرا زودتر بیدارم نکردی؟
سوگند : برو بابا خودمم همین الان بلند شدم پاشو بریم خرید
"بعد از خرید"
ستاره: خسته شدم واییی
سوگند : زر نزن ساعت پنجه بدو آماده شو
ستاره : چیییییی( جیغ)
سوگند: زهرمار چه خبرته؟
ستاره: بدو آماده شو تروخدا
سوگند: باشه بابا
+آماده شدیم و لباسای جدیدمون پوشیدیم و رفتیم سوار ماشین شدیم کنسرت ساعت ۶ بود و امیدوار بودیم که دیر نرسیم و ترافیک نباشه خلاصه بعد این همه کل کل و نگرانی واسه دیر رسیدن رسیدیم به هتل اسپیناس
ستاره: حاجی چ خوشگله
+یکی زدم پس کلش
سوگند: دختره ی خر ندید پدید بازی در نیاریا(خنده)
#باتوهرگز
#پارت3
ستاره: برو بابا نمیزاره حال کنیم(چشم غره)
+خلاصه با کل کل با ستاره رفتیم داخل و با یه دختره آشنا شدیم
هستی: سلام دوستان شوما باید سوگند باشی دیگه عکاس جدیدمون(لبخند)
سوگند: سلام بله خودم هستم
ستاره: سلام منم ستارم رفیق صمیمی سوگند جون
+ای خدا لعنتت کنه ستاره همه جا خودشو میندازه وسط
هستی: خوشبختم ستاره خانوم(لبخند)
خب بچه ها بیاین بریم با حامیم اشناتون کنم
ستاره: ولی ما حامیم و میشناسیم
سوگند: خفه شو ستاره(زیر لب)
هستی: خب ولی اون شما رو نمیشناسه که...
ستاره: باشه بریم
+خلاصه رفتیم طرف اتاق گریم
......
فرید: خوبی داداش؟(نگران)
حامیم: اره عالیم(لبخند)
فرید: آخه چشات قرمز شده انگاری گریه کردی خوبی واقعا؟( نگران )
حامیم: راستش.....
هستی: سلام فرید جون سلام حامیم(لبخند)
فرید: سلام خانوم مزاحم
حامیم: سلام هستی چخبر؟
هستی: خوبم ممنون خاستم عکاس جدیدمونو بهت معرفی کنم سوگی جون بیا داخل(لبخند)
حامیم: سوگی ؟ اسمه فرید؟
فرید: نمیدونم والا از کی تا حالا مردم اسم پسراشونو سوگی میزارن
حامیم: (خنده)
هستی: بفرمایید اینم از سوگند خانوم و رفیقشون ستاره
حامیم: مگه سعید نگفت پسره؟(زیر لب)
فرید: نمیدونم(زیر لب)
هستی: هوی چی میگین شوما دو نفر؟
حامیم: هیچی سلام سوگند خانوم خوش اومدین(لبخند)
سوگند : ممنون
فرید: سلام سوگند عزیزم امیدوارم بهت خوش بگذره اینجا(خنده)
ستاره : کسی اینجا منو تحویل نمیگیره؟
+اینو که ستاره گفت همه زدن زیر خنده
حامیم: اصلا حواسم بهت نبود(خنده)
فرید: خیلی جالبی تو دختر(خنده)
هستی: خب بچه ها دارین میگین و میخندید باید بدونید که نیم ساعت دیگه کنسرت شروع میشه هاااا
حامیم: ای وای شما ها برید بیرون من گریم کنم میام زود
+همه از اتاق خارج شدیم
#باتوهرگز
#پارت4
+همگی از اتاق خارج شدیم و با کارای مختلف خودمونو سرگرم میکردیم
تا اینکه آقا حامیم از اتاق گریم اومدن بیرون و رفتن طرف سالن و آهنگ آی ستاره رو خوند
من خیلی منتظر بودم که عشق قدیمی و بخونه ولی نخوند نامرد
خلاصه که وقتی سانس اول تموم شد خبری از حامیم نبود و هیچکس ازش خبر نداشت
فرید: سوگند حامیم و ندیدی؟
سوگند: ن بخدا مگه پیش تو نبود؟
فرید: نه
هستی: فرید حامیم کو؟
فرید: نمیدونم
ارش: فرید حامیم کو؟
فرید: بخدا من نمیدونم
خانی : فرید حاا...
فرید: اگه توعم میخای بگی حامیم کو باید بگم که نمیدونم(عصبی)
هستی: باشه حالا چرا عصبی میشی یکی باید بره دنبالش و یکی عم جلوی فنا رو بگیره بقیه عم برن سراغ کارای سانس دو
سوگند: خب کی بره؟
ستاره : تو
سوگند: زر نزن نمیتونم برم من
فرید: خواهر تورو جون هرکی دوست داری برو دنبال حامیم تروخدا
سوگند: ب...ب...باشه
+به زور رفتم دنبالش و اتاقارو یکی یکی دنبالش میگشتم اما نبود خلاصه همینطور که داشتم هم غر میزدم و هم دنبالش میگشتم یه در نیمه باز دیدم و به زور تونستن داخلش و ببینم و دیدم بله خود آقا حامیم نشسته اونجا آروم رفتم داخل و متوجه نشد اما دیدم داره به یه عکس که یه عکس دختر بود نگاه میکرد و گریه میکرد درست نتونستم عکس و ببینم ولی مطمئن بودم عکس دختر بود
یه سرفه ی الکی کردم و گفتم:
سوگند : آقا حامیم اگه میشه بیاین برین پایین با فنا عکس بگیرید منتظرتونن
+اینو که گفتم فوری اشکاشو پاک کرد و به تندی اومد طرفم منم میرفتم عقب که یهو پشتم به دیوار خورد اومد رو به روی صورتم دستشو گزاشت بغل سرم روی دیوار و گفت:
حامیم: زود از اینجا برو بیرون(داد)
سوگند: اما آخه.......(گریه)
حامیم: گفتم بیرون(داد)
+میخاستم برم بیرون ولی نمیخاستم کم بیارم واسه همین منم داد زدم سرش و گفتم هرچه بادا باد
سوگند: شوما حق نداری سر من داد بزنی (داد) آخرین بارت باشه(داد)
+اینو که گفتم رفت عقب و نشست روی صندلی و گفت:
حامیم: برو بیرون به بچه ها بگو الان میام
+بدون هیچ حرفی زدم بیرون و واقعا توی شوک بودم آخه اون حامیمی ک من دیدم با این حامیم خیلی فرق میکرد
#باتوهرگز
#پارت5
سوگند: بچه ها حامیم گفتش که....
هستی: عههه حامیم اوناهاش
+و همه رفتن طرفش آخه بزار تموم کنم حرف بی صاحابمو
خلاصه که حامیم خیلی شاد تر از اونیکه توی اتاق دیده بودم اومد بیرون و هی برمیگشت و به من لبخند میزد من واقعا تعجب کرده بودم خلاصه که حامیم رفت و سانس دو رو شروع کرد و ولی بازم عشق قدیمی و نخوند اینبار دیگه گم نشده بود خلاصه که حامیم اومد و شروع کردیم به عکاسی:
سوگند: آقا حامیم میشه انقده شیطونی نکنید بتونم یه عکس درست حسابی ازتون بگیرم؟
حامیم: من خیلی عم خوب وایسادم
+میخاستم عکس بگیرم که دوباره تکون خورد
سوگند: آقا حامیم(عصبی)
حامیم:بله(خنده)
سوگند:تروخدا درست وایسید
حامیم: باشه بابا(چشم غره)
+خداروشکر اینبار درست وایساد و تونستم عکس بگیرم
خدارو شکر کنسرت کاملا تموم شد و دیگه مردم رفته بودن و داشتیم وسایل هارو جمع میکردیم واقعا خسته شده بودم
سوگند: ستاره چیکار میکنی؟
ستاره: چی؟ هیچی هیچی(دستپاچه)
سوگند: چیزی شده؟
ستاره: به جون تو هیچی
سوگند :باشع
+رفتم طرف آخر سالن رفتم ته ته رفتم و نشستم روی صندلی آخر و داشتم با گوشیم ور میرفتم که یکی اومد و نشست کنارم
بچه ها من توی چنل قبلی تا اینجا پارت گزاشته بودم ولی میگم اونایی که این ۵ پارت و خوندن از اول بخونید آخه بعضی از جاهای رمان تغییر کرده🎀
سوگند: حامیم تو با من چیکار کردی؟
حامیم: متاسفم سوگند
____________
کیوان: حامیم به نظرت درسته که دختر مردم و عذاب بدی؟
حامیم: منم دلم نمیخاد کیوان ولی برای بدست آوردن هانا مجبورم
_____________
ستاره: تو حق نداشتی با رفیق من این کارو کنی حامیم فهمیدی؟(عصبی)
سوگند: ولش کن ستاره(گریه)
______________________
ادامه ی رمان در چنل زیر:
https://eitaa.com/ihaamim_roman
🤍✨️
#باتوهرگز
#پارت6
حامیم؛ سلام خانوم خسته نباشید منم خوبم خداروشکر
سوگند: سلام
حامیم:از دست من ناراحتین؟
سوگند: خیر( بله خیلی عم ناراحتم)
حامیم: پس چرا قیافه گرفتین؟
سوگند: کجا قیافه گرفتم؟
حامیم:باشه بابا تو راست میگی
سوگند: معلومه من راست میگم
حامیم: خب پرو خانوم من اومدم ازت معذرت خواهی کنم بابت کاری که کردم منو ببخش
سوگند: بابا بخشیدم کل تهران برا تو
حامیم: خب راستش من کل تهرانو نمیخام من....
فرید: هوی حامیم از زیر کار در نرو برو وسایلتو جمع کن یه لحظه ندیدمت فکر کردم دوباره گم شدی
حامیم : باشه بابا
+فرید و حامیم کل کل کنان رفتن ولی فرید نزاشت حامیم ادامه ی حرفشو بزنه ینی چی میخاست بگه؟
خلاصه که حامیم و دوستاش با هم رفتن و منو ستاره عم با هم رفتیم و سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم به سوی خونه
ستاره: سوگند من میخاستم یه چیزی و بهت بگم
سوگند: نه نگو
ستاره: چرا؟
سوگند : آخه مطمئنم الان یه چیزی و میخای بهم بگی که باعث حواس پرتی من میشه موقع رانندگی
ستاره : نه بخدا
سوگند: باشه بگو
ستاره: من عاشق شدم.
سوگند: چی؟؟؟؟(داد)
ستاره: حواست به جلو باشه(جیغ)
+با این حرف ستاره برگشتم طرف جاده و دیدم داریم میخوریم به کامیون و یه لایی کشیدم و ازش رد شدم خداروشکر
سوگند: وای خداروشکر
ستاره: آره واقعا
سوگند: عاشق کی شدی نکبت؟
ستاره : بزن بغل صحبت کنیم
+زدم بغل و دوباره گفتم
سوگند: عاشق کی شدی؟
ستاره : خب تو میشناسیش
سوگند: کی عاشق شدی؟
ستاره: همین امشب
سوگند : چیی؟؟
ستاره : جیغ نزن گوشم کر شد
سوگند: بگو عاشق کی شدی؟
ستاره: به مغز کوچیکت فشار بیاری میفهمی قشنگ
+با این حرفش اشک توی چشمام جمع شد
سوگند: ستاره تو عا.. عاشق حامیم شدی؟ ( بغض)
ستاره: چی؟؟ حامیم؟
سوگند: اااره(بغض)
ستاره : نه بخدا من عاشق حامیم نشدم
سوگند: پس عاشق کی شدی؟
ستاره: خب من عاشق دوست حامیم شدم فرید(خجالت)
سوگند: فرید؟ مطمئنی دختر؟
ستاره : آره کاملا