ایلیا🇵🇸 ༄
چیزی که من شنیدم: فطرس زمانی که بالهاشو باز میکرد انقدر بزرگ بود که به تعبیری حجمِ زیادی از زم
خلاصه هروقت که بالهاشو باز میکرد
به خودش غره میشد که چه بالایی دارم
هیچکس در شرق و غربِ عالم بالی مثه
من نداره
چیزایی بود که شنیدم
اون چیزی که الان خوندم :
فطرس بخاطرِ سستی در انجامِ وظایفی که
بر دوشش گذاشته شده بود ، بالهاش ازش گرفته شد
خداوند فطرس رو در جزیرهای انداخت .
او در این جزیره مشغولِ عبادتِ خداوند
شد👀. [به تعبیری ۷۰۰ سال]
یک روزی مثله امروز ، فطرس دید که
جبرئیل 'ع' با انبوهی از فرشتهها دارن
میرن یه جایی . .
فطرس ازش که میپرسه کجا دارید میرید
جبرئیل 'ع' میفرماید :
خداوند به پیامبرِ آخرالزمان فرزندی (نوهای)
داده ، برای تبریک داریم خدمتِ ایشون
میرسیم
فطرس میگه : میشه اجازه بدین منم
باهاتون بیام ؟
جبرئیل بعد از هماهنگیهای لازم میفرماید
که بیا بریم 🌝
اونها خدمتِ پیامبر و امام علی و حضرتِ
زهرا علیهمالسلام میرسن ؛
پیامبر ﷺ جویا میشن که این ملک [یعنی
فطرس] کیه ؟ جبرئیل 'ع' سرگذشتِ فطرس
رو براشون تعریف میکنه🌱.
پیامبر ﷺ میفرمایند :
ای فطرس بیا و بالهای خودت رو
به قنداقهی حسین بزن :)
تا بالهای تو به برکتِ این فرزندِ عزیز و
این روزِ مبارک ، به تو بازگردانده بشه !
فطرس که بالهای خودش رو به سیدالشهدا
علیهالسلام میزنه ، به شفاعتِ ایشون بالهاش
بهش برگردانده میشه✨ ؛