🌿🌺﷽🌿🌺
✍ به پروردگارت اعتماد کن
🪴ابراهیم تنها پسرش را برای قربانی آماده میکرد. چاقویش را تیز کرد و آماده قربانی شد. اسماعیل میگفت:
به آنچه فرمان داده شدی، عمل کن.
هر دوی آنها نمیدانستند که قوچی در بهشت برای این لحظه مهیاست.
پس به پروردگارت اعتماد کن.
🪴هنگامی که نوح دعا کرد:
«انی مغلوب فانتصر»
گمان نمیکرد، همه اهل زمین غرق میشوند الا او و کسانی که همراهش در کشتی بودند.
پس به پروردگارت اعتماد کن.
🪴موسی در گهواره گرسنه شد و صدای فریادش تمام قصر فرعون را پر کرده بود و سینه هیچ زنی را نمیگرفت؛ همه این گریهها بهخاطر زنی بود که پشت رودخانه مشتاق دیدار پسرش بود و لطف و رحمتی از ربالعالمین به او و پسرش.
پس به پروردگارت اعتماد کن.
🪴ظلمت و تاریکی بر یونس چیره شد، وقتی عذرخواهی کرد و صدا زد:
«لا اله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین»
الله تعالی فرمود:
او را استجابت کردیم و از غم و اندوه نجاتش دادیم.
پس به پروردگارت اعتماد کن.
🪴زمانی که خداوند یوسف را از زندان بیرون آورد، صاعقهای نفرستاد تا دروازه زندان را از جا بکند و به دیوارهای زندان امر نفرمود تا راه را بهسوی یوسف باز کند، بلکه خوابی را در آرامش شب به ذهن پادشاه خوابیده فرستاد.
پس به پروردگارت اعتماد کن.
🪴به پروردگارت اعتماد کن و دستانت را عاجزانه بالا ببر و تنها به خدایت توکل کن.
💫«وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون»
🌿 و از آن خدا است نهان آسمانها و زمین و به او همه کارها بازگردانده میشود. او را بپرست و بر او توکل کن که پروردگارت از آنچه به جاى میآورید غافل نیست.
هود 123🍃
#آرامش_با_قرآن
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
#داستان_آموزنده
🔆جواب چهل مسئله مشكل از كودكى خردسال
سعد بن عبداللّه قمى حكايت نمايد:
روزى متجاوز از چهل مسئله از مسائل مشكل را طرح و تنظيم نمودم تا از سرور و مولايم حضرت ابومحمّد امام حسن عسكرى صلوات اللّه عليه پاسخ آن ها را دريافت نمايم .
از شهر قم به همراه بعضى دوستان حركت كرديم ، هنگامى كه وارد شهر سامراء شديم به سوى منزل آن حضرت روانه گشته ؛ و پس از آن به منزل رسيديم و اجازه ورود گرفتيم ، داخل منزل رفتيم .
همين كه وارد شديم ، ديدم مولايم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است و كودكى خردسال را - كه چون ستاره مشترى مى درخشيد - روى زانوى خود نشانيده بود.
امام عسكرى عليه السلام به ما اشاره نمود كه جلو بيائيد و در نزديكى ما بنشينيد.
پس طبق فرمان حضرت ، جلو رفتيم و نشستيم و سپس مسائل خود را به طور كلّى مطرح كرديم .
امام حسن عسكرى صلوات اللّه عليه پس از شنيدن سخنان و مسائل ما، اشاره به كودك نمود و اظهار داشت : اى فرزندم ! جواب شيعيان خود را بيان كن .
پس ناگهان ، آن كودك لب به سخن گشود و تمامى سؤ ال هاى ما را يكى پس از ديگرى جواب كافى داد.
و بعضى سؤال ها را پيش از آن كه مطرح كنيم ، خود كودك مطرح مى نمود و جواب آن را مى داد، به طورى كه همه ما مبهوت و متحيّر گشتيم كه اين كودك خردسال چگونه در همه علوم و فنون شناخت كافى دارد و با بيان شيوا تمامى سؤ ال هاى ما را پاسخ داده و همه افراد را قانع مى نمايد؟!
پس از آن ، امام حسن عسگرى صلوات اللّه عليه متوجّه من شد و فرمود: اى سعد بن عبداللّه ! براى چه از قم به اين جا آمده اى ؟
عرضه داشتم : ياابن رسول اللّه ! چون عشق زيارت و ديدار شما را داشتم ، بدين جا آمده ام .
حضرت فرمود: پس بقيّه سؤال هائى را كه تهيّه و تنظيم نموده بودى ، چه شد؟
پاسخ دادم : آماده و موجود مى باشد.
فرمود: از فرزندم و نور چشمم مهدى موعود عليه السلام آنچه مى خواهى سؤال كن .
و من بعضى از سؤال هاى باقى مانده را مطرح كردم ، از آن جمله عرضه داشتم : ياابن رسول اللّه ! تاءويل و تفسير كهيعص چيست ؟
كودك در حالى كه روى زانوى پدر نشسته بود، فرمود: اين حروف ، رموز و اخبار غيبى الهى است كه خداوند متعال در رابطه با حضرت زكريّا پيغمبر عليه السلام بيان نموده است ؛ چون زكريّا از خداوند متعال درخواست نمود تا اسامى خمسه طيّبه - پنج تن آل عبا عليهم السلام - را تعليم او نمايد.
لذا جبرئيل عليه السلام نازل شد و آن اسامى مقدّس را به او تعليم داد؛ و هر زمان حضرت زكريّا عليه السلام يادى از آن اسامى : ((محمّد، علىّ، فاطمه ، حسن ، حسين عليهم السلام )) مى كرد، هر نوع مشكل و ناراحتى كه داشت ، حلّ و بر طرف مى گرديد.
امّا هرگاه نام حسين عليه السلام بر زبان جارى مى نمود و به ياد آن حضرت مى افتاد، غم و اندوه فراوانى بر او عارض مى شد؛ و افسرده خاطر مى گرديد.
پس روزى اظهار داشت : خداوندا! علّت چيست كه هر موقع چهار نفر اوّل را يادآور مى شوم ، دلم آرام مى گيرد؛ و چون پنجمين نفر را ياد مى كنم محزون گرديده و در چشمانم اشك حلقه مى زند؟!
خداوند متعال كهيعص را در جواب حضرت زكريّا عليه السلام برايش فرستاد؛ و تمامى اخبار و جرياناتى را كه بر امام حسين عليه السلام مقدّر شده بود، به وسيله آن رموز كلّى برايش بيان نمود:
((كاف )) يعنى ؛ كربلاء و حوادث آن ، ((هاء)) اشاره به هلاكت و شهادت اهل بيت سلام اللّه عليهم ، ((ياء)) يزيد - بن معاويه است - كه بر امام حسين عليه السلام ظلم نمود، ((عين )) اشاره به عطش و تشنگى آن حضرت و اصحاب مى باشد؛ و ((صاد)) صبر و استقامت آن حضرت خواهد بود.
سپس آن كودك در ادامه فرمايشات گهربارش فرمود: چون حضرت زكريّا عليه السلام اين خبر را - از فرشته الهى يعنى ؛ جبرئيل امين عليه السلام - دريافت نمود، وارد مسجد شد و به مدّت چند روز در مسجد ماند و مرتّب گريه و زارى مى كرد.
و در پايان افزود: حضرت يحيى پيغمبر و امام حسين عليهماالسلام هر دو به مدّت شش ماه در رحم مادر بودند؛ و در شش ماهگى به دنيا آمدند.
📚- إكمال الدّين : ص 452، ح 21، إرشادالقلوب ديلمى : ص 422، احتجاج طبرسى : ج 2، ص 523، ح 341، بحارالا نوار: ج 52، ص 78 - 88، داستان بسيار طولانى است ، به قطعاتى از آن بسنده گرديد.
🌸 ماجرای تولد امام زمان(عج الله تعالی الشریف) به نقل از حکیمه خاتون دختر امام جواد(علیه السلام) و عمّه امام حسن عسکری (علیه السلام):
🏷 قسمت اول:
♦️ حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و عمّه امام حسن عسکری(علیه السلام) کیفیت و چگونگی ولادت حضرت مهدی (علیه اسلام) را چنین نقل میکند:
▫️ «ابو محمّد امام حسن عسکری (علیه السلام) کسی را به دنبال من فرستاد که:
🔸 امشب (نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجّتش را آشکار میکند.
▫️ پرسیدم:
🔹 این مولود از چه کسی است؟
▫️ آن حضرت فرمود:
🔸 از نرجس.
▫️ عرض کردم:
🔹 من در نرجس خاتون هیچ اثر حملی مشاهده نمیکنم!
▫️ حضرت فرمود:
🔸 موضوع همین است که گفتم.
▫️ من در حالیکه نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم بیرون آورد و فرمود:
🔸 بانوی من! حالتان چطور است!
▫️ من گفتم:
🔹 تو بانوی من و خانوادهام هستی.
▫️ او از سخن من تعجّب کرده ناراحت شد و فرمود:
🔸 این چه سخنی است؟
▫️ گفتم:
🔹 خداوند در این شب به تو فرزندی عطا میکند که سرور و آقای دنیا و آخرت خواهد شد.
▫️ نرجس خاتون از سخن من خجالت کشید.
سپس بعد از افطار، نماز عشاء را بهجا آوردم و به بستر رفتم. چون پاسی از نیمه شب گذشت، برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم. در این هنگام، نرجس نیز بیدار شد و نماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بیرون رفتم، تا از طلوع فجر باخبر شوم. دیدم فجر اوّل طلوع کرده و نرجس در خواب است. در آن حال، این سؤال به ذهنم خطور کرد که چرا حجّت خدا آشکار نشد. نزدیک بود شکّی در دلم ایجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) از اتاق مجاور صدا زد:
🔸 «ای عمّه شتاب مکن که موعد نزدیک است».
▫️ من نیز نشستم و سوره «الم سجده و یاسین» را خواندم. هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. «۱»
من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم:
🔹 چیزی احساس میکنی؟
▫️ نرجس گفت:
🔸 آری.
▫️ گفتم:
🔹 نام خدا را بر زبان جاری کن، این همان موضوعی است که اوّل شب به تو گفتم. مضطرب مباش و دلت را آرام کن.
▫️ در این هنگام پرده نوری میان من و او کشیده شد. ناگاه متوجّه شدم کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذکر خدا بود. هنگامی که او را برگرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است. در این موقع، حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) صدا زد:
🔸 عمّه! فرزندم را نزد من بیاور.
▫️ وقتی که نوزاد را خدمت آن حضرت بردم، وی را در آغوش گرفت، و بر دست و چشم کودک دست کشید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود:
🔸 فرزندم! سخن بگو!
▫️ پس آن طفل گفت:
🔶 «اشهد ان لا اله الّا اللّه، و اشهد انّ محمّدا رسول اللّه».
▫️ پس از آن به امامت امیر المؤمنین (علیه السلام) و سایر امامان معصوم علیهم السّلام، شهادت و گواهی داد و چون به نام خود رسید گفت:
🔶 📜 «اللّهمّ انجزلی وعدی، و اتمم لی امری، و ثبّت وطأتی، و أملاء الارض بی عدلا و قسطا».
📃 پروردگارا! وعده مرا قطعی گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن.
(ادامه دارد)
🏷 #امام_زمان (عج الله تعالی الشریف)
#میلاد_امام_زمان (عج الله تعالی الشریف) #نیمه_شعبان
🌸چرا باید ظهور را دوست داشته باشیم؟
🌸#ولادت_امام_زمان
🔰سه ویژگی مطلوب در زمان ظهور
چرا باید منتظر آمدن منجی باشیم؟چرا باید برای فرج دعا کنیم؟
به سه دلیل
♦️گسترش عدالت
اولین ویژگی زمان ظهور که با آمدن حضرت حاصل می شود گسترش عدالت است، به این معنا که با ظهور تمام دنیا از عدالت واقعی برخوردار می شود، عدالت یعنی هرچیزی را جای خود قراردادن است اگر مقداری در معنای عدالت تفکر کنیم متوجه می شود چه آثار و برکاتی در عدالت نهفته است که با ظهور حضرت نمایان می شود، عدالت است که موجب ریشه کن شدن فقر، بیکاری،فساد؛ اختلاس؛ربا ؛ و دزدی می شود با عدالت است که دولت کریمه محقق می شود.
♦️دولت کریمه
اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ
خداوندا آرزومند دولت کریمه از جانب تو هستیم تا بوسیله آن اسلام و اهل آن عزت یایند؛ نفاق و اهل آن ذلیل شوند.
دولت کریمه آن دولتی است که دیگر در آن فقیر وجود ندارد، بی کاری وفساد وجود ندارد ظالمان وستمگران در آن نمی توانند حق مظلوم را استثمار کنند و ثروت خود را چند برابر کنند در آن دولت دیگر آمریکا و اسرائیلی وجود نخواهد داشت تا در حق مظلوم ظلم کنند
♦️فراوانی نعمت
دومین ویژگی زمان ظهور امام زمان نازل شدن برکات آسمان و زمین است به گونه ای که در روایت نقل شده است
پیامبراکرم فرمودند:
تَتَنَعَّمُ أُمَّتِی فِی زَمَانِهِ تَنَعُّماً لَمْ یتَنَعَّمْ مِثْلَهُ قَطُّ الْبَرُّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرُ یُرْسِلُ السَّمَاءَ عَلَیهِمْ مِدْرَاراً وَ لَا تَحْبِسُ الْأَرْضُ شَیئاً مِنْ نَبَاتِهَا
امت من در زمان ظهور به گونه ای از نعمتهای الهی برخوردارمیشود که انسانهای خوب و بد دنیا، چنان موقعیتی را هرگز به خود ندیده اند . آسمان با کمال سخاوت باران خویش را فرو می ریزد و زمین گیاهان خود را می رویاند و همه جا سبز و خرم و آبادان خواهد شد.
در زمان ظهور دیگر فقر و مریضی وجود نخواهد داشت.
در بین روایاتی که درباره آثار و برکات زمان ظهورنقل شده بود یک روایت خیلی برای بنده مسرت بخش و آرامش دهنده بود وآن روایتی است که رسول اکرم فرمودند:
در زمان ظهور مردم دنبال کسى میگردند که از آنها [صدقهاى] و هدیهاى را بپذیرد، زکات مالشان را جدا میکنند، لکن کسى را نمییابند که آن را بپذیرد؛ زیرا همه به واسطه فضل الهى بینیاز شدهاند.
در روایتی دیگرامام باقر فرمودند:
مَنْ أَدْرَک قائم أَهْلَ بَیتِی مِنْ ذِی عَاهَةٍ بَرَأَ وَ مِنْ ذِی ضَعْفٍ قَوِی
هر بیماری که عصر حضرت قائم را درک کند، بهبودی خواهد یافت و هرضعیف و ناتوان جسمی در آن زمان نیرومند و قوی خواهد گشت.
♦️شکوفایی عقل
سومین ویژگی زمان ظهور کامل شدن عقل ها است
إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم
وقتی قائم ما قیام کند، خداوند، دست او را بر سر بندگان قرار میدهد و از این طریق عقل آنان را جمع میکند و عقلهایشان به کمال میرسد.
با کامل شدن عقل بسیاری از مشکلات مردم حل می شود زیرا ریشه خیلی از مشکلات ما در زندگی به دلیل کم بود عقل است اگر عقل ها کامل شود دیگر حرص وطمع معنا ندارد، دیگر معنا ندارد یک نفر صاحب چند خانه وچند حقوق باشد ولی جوانی حتی پول نداشته باشد یک خانه اجاره کند، دیگر معنا ندارد برادر سر خواهر کلاه بگذارد تا ارث بیشتری نصیب او شود با کامل شدن عقل، زندگی انسان ها زندگی توحیدی می شود، ابزارهای دنیا برای آنها ساده و سهل می شود، زهد وارد زندگی آنها می شود و زاهدانه زندگی می کنند، البته نه به این معنا که ترک نعمت های دنیا کنند و فقط به عبادت بپردازند. زیرا این گونه تفکرمربوط به رهبانیت است که در مسیحیت مطرح شده است.
♦️وصیتنامه شهید حمید رضا اسداللهی
مدتی قبل در وصیت نامه یکی از شهدای مدافع حرم به نام شهید حمید رضا اسدالهی که در سال ۹۴در سوریه به شهادت رسید جمله ای را خواندم که خیلی برای بنده تاثیر گذار و عبرت آموز بود؛ توصیه می کنم حتما همه پدر و مادرها برای یک بار هم شده است این وصیت نامه را بخوانند و مقدار در آن تفکر کنند.
این پدر دلسوز و مهربان در قسمتی از وصیت نامه خود خطاب به فرزندانش که در سن چهارسالگی و سه ماهگی بودند اینطور وصیت می کند:
محمدجان!
زندگی نکن برای خودت، زندگی کن برای مهدی؛ درس بخوان برای مهدی؛ ورزش کن برای مهدی.
محمدجان! وصیت اصلی من به تو تبعیت کامل از ولیفقیه است. سعی کن خودت را از جهات علمی، معرفتی و جسمانی آماده نصرت امام کنی.
سوال – چطور ميشود در دل امام زمان (عج) جا بازکرد ؟
پاسخ – آن چيزي که بطور خاص براي امام زمان (عج) مهم است اين است که بر عهدمان با ائمه که همان عهد الهي است باقي بمانيم. عالمي در مشهد حدود 40 سال پيش فرمود که راننده کاميوني اين را براي من نقل کرده است. من باري براي مقصد دوري در زمستان زده بود. مقداري که از مشهد گذشتم ديدم که جاده پر از برف است ماشين را کنار زدم ولي ماشين را روشن نگه داشتم که در گرماي اتاقک ماشين باشم. چند لحظه ماشين خاموش شد و هر کاري کردم ماشين روشن نشد. خيلي ترسيدم که نکند من دراين هوا يخ بزنم. داشت خوابم مي گرفت و فهميدم که اگر بخوابم يخ مي زنم. يادم آمد که بگويم يا امام زمان (عج) کمک کن. خجالت ميکشيدم که با خدا حرف بزنم زيرا نمازهايم را درست نمي خواندم و معصيتي را مرتکب مي شدم. در اينجا با خدا عهد بستم که اگر نجات پيد کنم نمازهايم را اول وقت بخوانم و آن معصيت را ترک کنم. فردي را ديدم که آچاري دستش بود. فکر کردم اين هم راننده اي است که ماشينش خراب شده است. کنار ماشين آمد. گفت چه شده و برايش توضيح دادم و گفت که کاپوت را بالا بزن و هر وقت که گفتم ماشين را روشن کن و خلاصه ماشين روشن شد و گفت: خدا تو را به مقصد مي رساند و به او گفتم که حالا برويم ماشين شما را درست کنيم. گفت: نه من کمک نميخواهم. گفتم به شما پول بدهم گفت: من احتياج ندارم. گفتم: اين نامردي است. گفت: مردي چيست ؟ گفتم: اينکه اگر کسي کمک کرد ما هم به او کمک کنيم. گفت که اگر تو مرد هستي به عهدي که بستي عمل کن. گفتم: کدام عهد ؟ گفت: همان عهدي که با خدا بسته بودي که نمازت را اول وقت بخواني و معصيتي را ترک بکني. پيش خودم گفتم که من اين را به کسي نگفته بودم. فهميدم که استغاثه ام قبول شده است. چيزي که ما را به خدا نزديک مي کند همان عهدمان است. ما با خدا عهد داريم. با امام زمان (ع) عهد داريم. اي امام زمان (ع) عهد من اين است که کار شما را بر کار خودم مقدم بدارم و به کار شما اهميت بدهم. هر مقداري که مي توانم خودم و ديگران را به اين راه بياورم.
✨﷽✨
#داستانک_قابل_تامل
✅نتیجه ترجیح کار دنیا، برنماز اول وقت!
✍ یک آقای فرش فروش که اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یک کسی برای خریدن فرش وارد مغازهٔ بنده شد. گفتم: وقت نماز است. گفت: من وقت ندارم، مسافرم و میخواهم بروم.
هر چه اصرار کردم، دیدم نمیشود و گول شیطان را خوردم و پای معامله ایستادم.
یک مقداری که از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری که خیلی شیفتهٔ این معامله بود، گفت من باید قدری فکر بکنم.. و از خرید منصرف شد!
و اینجوری شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را...
امیرمومنان فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز میدارد...
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
🔸تفاوت راه تقوا و راه گناه🔸
خانمها به شوهرشان بگویند، نانی که سر سفره می آوری، اگر کم باشد و حلال، بهتر است که حرام باشد و زیاد. رزق مختصر و حلال، همان جاده تنگی است که منتهی به پل میشود، که آخرش سلامتی است. سفره اگر رنگین باشد و حرام، آن جاده پهنی است که ماشین میتواند به سرعت در آن بتازد، اما پل ندارد و به دره سقوط میکند.
ای مرد! این را خوب دریاب که تو راننده ماشین هستی و اهل و عیال تو مسافرانت. مبادا وسوسه ات کنند که «چرا در این جاده ی سنگلاخ و تنگ آمده ای؟ ما یک ساعت در ماشین فلانی نشسته بودیم، چقدر کیف داشت، جادهاش صاف بود و نرم ».
راه تقوی راهی است که سرازیری و سربالایی، سنگلاخ و گردنه، تنگنا و معبر دارد، اما آخرش «پل» دارد اما جاده ی دنیا اتوبانی است که هرچه سریعتر بروند، زودتر به ته جاده که پلی در کار نیست میرسند و به دره پرت میشوند. گاهی یک عابر، لنگ لنگان میگذرد، نه تنها ماشین ندارد و پیاده است، که لنگ هم میزند، اما او در راه نجات است، با نظر حقارت در او منگر.
👤 آیت الله حائری شیرازی
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍در سال 1362 در شهر تبریز پسر مرد ثروتمندی ، شاگرد مغازه خود را که پسر بچه ای بود کشت. دادگاه به قتل عمد حکم و متهم را به اعدام محکوم کرد
پدر متهم 50 میلیون تومان حاضر شد پرداخت کند تا پدر مقتول رضایت دهد. با این مبلغ می شد 10 مغازه در بازار تبریز خرید.سرانجام صحنه اعدام حاضر شد و پدر مقتول با پای خود بر صندلی زیرپای قاتل زد. ناگهان بعد از 5 ثانیه، جلو رفته و پاهای قاتل را در هوا گرفت و پدر قاتل از خوشحالی از هوش رفت.
بعد از برگشتن قاتل به آغوش خانواده، پدر قاتل 50 میلیون تومان را با یک وانت سایپا پول نقد به دم در خانه او می آورد.پدر مقتول که بسیار مومن بود می خندد و با این که خانه اش اجاره ای بود ولی از پذیرش آن مبلغ سرباز می زند.
پدر قاتل می پرسد دلیل این کارت چیست؟ پدر مقتول می گوید: اگر انسان ثروتمندی نبودید می خواستم همان اول کار رضایت دهم. ولی چون مبلغ سنگینی پیشنهاد دادید نمی خواستم به خاطر پول رضایت دهم . چون ارزش این بخشش من بالاتر از پول است. پس منتظر شدم که قاتل جان دهد تا در آن لحظه بتوانم به خاطر خدا و رها کردن قاتل از رنج جان دادن و جوانمرگی نجات اش دهم. و اکنون که نیت مرا دانستید، پس دیگر پیشنهاد پول ندهید. دوم بدانید که همه جا پول کارساز نیست و به پول خود تکیه نکنید.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/Imamalipour