eitaa logo
کانال تبلیغی امامعلی پور
99 دنبال‌کننده
124 عکس
49 ویدیو
0 فایل
کانال پاسخ به سوالات شرعی ودینی @jabimamalipour
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍁🍁🍁 🌷‌ که سر بی تنش سخن گفت در جاده بصره خرمشهر همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد. در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید. سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یا حسین، یا حسین" سر می داد. همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند... چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود: ألسلام علی الرأس المرفوع خدایا من شنیده ام که امام حسین علیه السلام با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم این‌گونه شهیدبشوم خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود. خدایا شنیده ام سر امام حسین(ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع)خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد... عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است 🌷شادی روح همه شهدا مخصوصا شهید علی اکبر دهقان صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم 🌷 🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱 🔆بیانی دقیق و رسا ⚡️یکی از عارفان و صالحان سرزمین لبنان که در میان عرب به مقامات عالی رسید و به کرامت و کارهای فوق‌العاده شهرت داشت، به مسجد جامع دمشق آمد. ⚡️کنار حوض رفت تا وضو بگیرد، ناگاه پایش لغزید به داخل آب افتاد و با رنج بسیار از آب نجات یافت. چون نماز خواند، پس‌ازآن، یکی از اصحابش نزد وی آمد و گفت: اجازه هست تا چیزی بپرسم؟ ⚡️عارف فرمود: بپرس عرض کرد: به یاد دارم که عارف بزرگ بر روی دریای روم راه می‌رفت و قدمش تر نشد؛ ولی برای شما در حوض کوچک حالتی پیش آمد که نزدیک بود از بین بروید؟ عارف با بیانی رسا و کلامی دقیق و با تأمّل بسیار، به او فرمود: ⚡️«آیا نشنیده‌ای که سرور عالم، رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «لی معَ اللهِ وقتٌ لا یَسَعنی فیه مَلَکٌ مقرّبٌ و لا نبیٌ مُرسَلٌ: مرا با خدای وقتی هست که در آن وقت (آن‌چنان یگانگی وجود دارد که) فرشته‌ی ویژه‌ای (همانند جبرئیل) و پیامبر مرسل در آن نگنجد!!» ⚡️ولی نگفت: همیشه؛ بلکه فرمود: وقتی از اوقات؛ پس پیامبر، در یک وقت جبرئیل و میکائیل به حالت او راه ندارد (و نامحرم‌اند) ولی در وقت دیگر با همسران خود حفصه و زینب، دمساز شده، خوش می‌گفت و می‌شنید. مشاهده و دیدار نیکان بین آشکاری و پوشیدگی است. ⚡️انسان‌های ملکوتی گاه تجلّی می‌کنند و دل عارف را می‌ربایند و گاه رخ می‌پوشند و عارف را گرفتار فراق می‌سازند.» اگر درویش در حالی بماندی **** سر و دست از دو عالم بر فشاندی 📚حکایت‌های گلستان، ص 110
پادشاهی، خوش اخلاق و عدالت خواه بود. او در روزهاى برف و سرما به گردش در محلات مى رفت، كه اگر كسى نیاز و حاجتى داشته باشد به او کمک کند. به او گفتند: پادشاهان چنين روزهای سرد و برفی از خانه بيرون نمى آیند. فرمود: در اين روزها غريبان و ستم رسيده گان پريشان تر و محتاج تر مى شوند و اگر کسی مشکل آنها را برطرف کند، دعاى با اثرى مى كنند. و دعای آن زمان بهتر و تاثیر گذارتر هست. 🔻در کتاب شانس دوم، رابرت کیوساکی اعتقاد دارد، انسان علاوه بر ، باید نیز داشته باشد. اگر کسی شغل معنوی برای خود ایجاد کند، به دنبال خوشگذرانی و و خیلی از کارها نمی رود. رابرت کیوساکی( ثروتمند آمریکایی و نویسنده کتاب پدر پولدار و پدر فقیر... ) میگوید: من شغل معنوی خود را در کمک به دیگران یافتم. و گم شده ای را که دنبال ان بودم، در این شغل معنوی پیدا کردم. ♦️لذا حضرت برای ترغیب،و تشویق کردن به نیکوکاری و ایجاد شغل معنوی فرمود: محبوب‏ترين مؤمن نزد خداوند ، كسي است كه مؤمن فقيري را ، در تنگدستي دنيا و گذران زندگي ، ياري رساند.
💥💥💥💥💥💥💥 🔆سبب استغفار مردی خدمت امام صادق علیه‌السلام رسید. امام از حال برادرش (که از طایفه جارودیه که گروهی از زندیه بودند) جویا شد. عرض کرد: حالش خوب است و مقداری از تقدّس و زهد او را به خدمت امام عرض کرد. باز گفت: همه‌چیزش خوب است، جز این‌که اعتقاد به شما ندارد. فرمود: «چه چیز باعث این مسئله شده است؟» عرض کرد: «او ورعی دارد که مانع از این عدم اعتقاد به شما شده است.» فرمود: «به او بگو، ورع تو در کنار نهر بلخ کجا بود؟» گوید: چون از مسافرت برگشتم به برادرم بیان امام را گفتم. برادرم گفت: آری، من به ماوراءالنهر به تجارت رفتم، چون از تجارت فراغت یافتم و خواستم به بلخ بروم، با شخصی هم‌سفر شدم. او کنیزی زیبا همراهش داشت؛ پس در کنار نهری فرود آمدیم. هم‌سفرم گفت: «بیا من محافظت اسباب می‌کنم و تو برای تهیه هیزم و آتش برو، یا من می‌روم و تو از اسباب نگهبانی کن.» من گفتم: تو برو؛ او رفت و من در غیاب او به کنیزش تجاوز کردم و احدی از این راز آگاهی نداشت، مگر امام آن را خبر داد. پس، از کارهای گذشته‌ی خود استغفار کرد و از معتقدان به امام صادق علیه‌السلام شد. 📚شرح جامعه کبیره شیرازی، ج 1، ص 409 -بحراللئالی، ص 40
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂 🔆پسر بی‌ادب ⚡️سعدی گوید: از سرزمین «دودمان بکر بن وائل» نزدیک شهر نصیبین که در دیار شام قرار داشت، مهمان پیرمردی شدم، یک شب برای من چنین تعریف کرد: ⚡️من در تمام عمرم جز یک فرزند پسر که (اکنون) در این جاست، فرزندی ندارم. در این بیابان درختی کهن‌سال است که مردم آن را زیارت می‌کنند و در زیر آن به مناجات با خدا می‌پردازند. من شب‌های دراز به‌پای این درخت مقدس رفتم و نالیدم تا خداوند به من همین یک پسر را بخشید. ⚡️سعدی می‌گوید: «شنیدم آن پسر ناخلف، به دوستانش آهسته می‌گفت: چه می‌شد که من آن درخت را پیدا می‌کردم و به زیر آن می‌رفتم و دعا می‌کردم تا پدرم بمیرد؟» ⚡️آری، پیرمرد دل‌شاد بود که دارای پسر خردمندی شده، ولی پسر، سرزنش کنان می‌گفت: «پدرم خرفتی فرتوت و سالخورده است.»
📘 پادشاهی در بستر بیماری افتاد. پزشکی حاذق بر بالین وی حاضر کردند. پزشک گفت: باید کل خون پسر جوانی را در بدن تو تزریق کنند تا ضعف و کسالتت برطرف گردد. شاه از قاضی شهر فتوی مرگ جوانی را برای زنده ماندن گرفت. پدر و مادری را نشانش دادند که از فقر در حال مرگ بودند. پولی دادند و پسر جوان آنها را خریدند. پسر جوان را نزد پادشاه خواباندند تا خون او را در پادشاه تزریق کنند. جوان دستی بر آسمان برد و زیر لب دعایی کرد و اشکش سرازیر شد. شاه را لرزه بر جان افتاد و پرسید چه دعایی کردی که اشکت آمد؟ جوان گفت: در این لحظات آخر عمرم گفتم، خدایا، والدینم به پول شاه نیاز دارند و مرگ مرا رضایت دادند. و قاضی شهر به مقام شاه نیاز دارد که با فتوای مرگ من به آن می‌رسد، با مرگ من، پزشک به شهرت نیاز دارد که شاه را نجات می‌دهد و به آن می‌رسد. و شاه با خون من به زندگی نیاز دارد که کشتن من برایش نوشین شده است. گفتم: خدایا تمام خلایقت برای نیازشان می‌بینی مرا می‌کشند تا با مرگ من به چیزی در این دنیای پست برسند. ای خالق من، تنها تو هستی که مرا برای نیاز خودت نیافریدی و از وجود بنده‌ات بی‌نیازی، تنها تو هستی که من هیچ سود و زیانی به تو اگر بخواهم هم، نمی‌توانم برسانم. ای بی‌نیاز مرا به حق بی‌نیازی‌ات قسم می‌دهم، بر خودم ببخشی و از چنگ این نیازمندانت به بی‌نیازی‌ات سوگند می‌دهم رهایم کنی. شاه چون دعای جوان را شنید زار زار گریست و گفت: برخیز و برو . من مردن را بر این گونه زنده ماندن ترجیح می‌دهم. شاه با چشمانی اشک‌آلود سمت جوان آمده و گفت: دل پاکی داری دعا کن خدای بی‌نیاز مرا هم شفا داده و بی‌نیازم از خلایقش کند. ❣️جوان دعا کرد و مدتی بعد شاه شفای کامل یافت .
✨﷽✨ ⚜ حکایت‌های پندآموز⚜ 🔹توبه‎ سر دسته‎ راهزنان🔹 ✍یكی از علماء از كربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف كرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.آن عالم می گوید : « من كتابی داشتم كه سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً كتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یكی از سارقین گفتم من كتابی در میان اموالم داشتم كه شما آن را به غارت برده اید و اگر ممكن است آن را به من برگردانید زیرا بدرد شما نمی خورد» آن شخص گفت: « ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم كتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم ». گفتم: « رئیس شما كجا است ». گفت: « پشت این كوه جایگاه او است » لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم كه رئیس دزدها نماز می خواند. موقعی كه از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت: « این عالم یك كتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازه‎ی شما نخواستیم بدهیم » من به رئیس دزدها گفتم: « اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز كجا؟ دزدی كجا؟ ». گفت: « درست است كه من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی كه هست، انسان نباید رابطه‎ی خود را با خدا به كلّی قطع كند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلكه باید یك راه آشتی را باقی گذارد. حالا كه شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم ». و دستور داد همین كار را كردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم. پس از مدّتی كه به كربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم كه با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می كرد. وقتی كه مرا دید شناخت و گفت: « مرا می شناسی؟ »گفتم: « آری! » گفت: « چون نماز را ترك نكردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر كه را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اكنون توفیق توبه و زیارت پیدا كرده‌ام » 📚كتاب پاداشها و كیفرها ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/Imamalipour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 ✍ به خدا اعتماد کن 🔹پسر کوچکی برای مادربزرگش توضیح می‌داد که چگونه همه‌چیز ایراد دارد؛ مدرسه، خانواده، دوستان و… 🔸مادربزرگ که مشغول پختن کیک بود از پسر کوچولو پرسید: کیک دوست داری؟ 🔹و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دارم. 🔸مادربزرگ: روغن چطور؟ 🔹پسر کوچولو: نه! 🔸مادربزرگ: و حالا دو تا تخم‌مرغ؟ 🔹پسر کوچولو: نه مادربزرگ! 🔸مادربزرگ: آرد چی؟ از آرد خوشت می‌آید؟ جوش‌شیرین چطور؟ 🔹پسر کوچولو: نه مادربزرگ! حالم از همه‌شان به‌هم می‌خورد. 🔸مادربزرگ: بله، همه این چیزها به‌تنهایی بد به‌نظر می‌رسند. اما وقتی به‌درستی باهم مخلوط شوند، یک کیک خوشمزه درست می‌شود. 🔹خداوند هم به‌همین ترتیب عمل می‌کند. خیلی از اوقات تعجب می‌کنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذرانیم. اما او می‌داند که وقتی همه این سختی‌‌ها را به‌درستی در کنار هم قرار دهد، نتیجه همیشه خوب است. 🔸ما تنها باید به او اعتماد کنیم، در نهایت همه این پیشامدها باهم به یک نتیجه فوق‌العاده می‌رسند.
💠 حکم خواندن نماز وحشت برای چند میّت 🔹 خواندن یک نماز برای چند میت یا خواندن چند نماز برای یک میت، به امید مطلوبیت و ثواب، اشکال ندارد. 🔸 وقت نماز: وقت نماز وحشت، اولین شب پس از دفن میت است ــ هر وقت از شب که باشد ــ اگر چه خواندن آن در اول شب بهتر است. 🔹 اگر بخواهند میت را به شهر دیگری ببرند، یا به هر دلیل دفن او تأخیر بیفتد، باید نماز وحشت را تا شب اول پس از دفن تأخیر بیندازند. 🔸 اجیر گرفتن برای نماز: اجیر گرفتن و نیز دریافت مزد برای خواندن این نماز، جایز است و احتیاط آن است مزد به عنوان بخشش و احسان به نمازگزار پرداخت شود و او هم نمازش را به قصد تبرُّع (نیکوکاری) بخواند. 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای 📎
🔆بلند همتی در دعا روزي حضرت رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مسافرت به شخصي برخوردند و ميهمان او شدند. آن شخص پذيرائي شاياني از حضرت نمود، هنگام حركت آن جناب فرمود: چنانچه خواسته‌اي از ما داشته باشي از خداوند درخواست مي‌كنم تو را به آرزويت نائل نمايد. عرض كرد: از خداوند بخواهيد به من شتري بدهد كه اسباب و لوازم زندگي‌ام را بر آن حمل نمايم و چند گوسفند كه از شير آنها استفاده كنم، پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آنچه مي‌خواست برايش تقاضا نمود. آن گاه رو به اصحاب كرده فرمودند: اي كاش همت اين مرد نيز مانند پيرزن بني اسرائيل بلند بود و از ما مي‌خواست كه خير دنيا و آخرت را برايش بخواهيم. عرض كردند: ‌داستان پيرزن بني اسرائيل چگونه بوده است، آن جناب فرمود: هنگامي كه حضرت موسي خواست با بني اسرائيل از مصر به طرف شام برود ...از هر كس جوياي محل قبر يوسف شد اظهار بي‌اطلاعي مي‌نمود به آن جناب اطلاع دادند كه پيرزني است ادعا دارد من قبر يوسف را مي‌دانم در كجاست، دستور داد او را احضار كنند... عجوزه گفت: يا موسي «علم قيمت دارد»، من سالها است اين مطلب را در سينه خود پنهان كرده‌ام، در صورتي براي شما اظهار مي‌كنم كه سه حاجت از براي من برآوري. حضرت فرمود: حاجت‌هاي خود را بگو. گفت: اوّل آنكه جوان شوم؛ دوّم: به ازدواج شما درآيم؛ سوّم: در آخرت هم افتخار همسري شما را داشته باشم. حضرت موسي از بلند همتي اين زن كه با خواسته‌خود جمع بين سعادت دنيا و آخرت مي‌كرد متعجب شد، از خداوند درخواست نمود هر سه حاجت او برآورده شد. 📚منبع: كتاب داستانها و پندها ، آيت الله محمد محمدي اشتهاردي ، جلد چهارم صفحه 57 ** 😃لطيفه: شخصي تعريف میكرد كه: روزي با بچه ي كوچكم به حرم امام رضا رفتم . او را روي شانه ام گذاشتم و با سختي خود را به ضريح چسباندم و گفتم هر چه مي خواهي از امام رضا بخواه فرزندم هم با صداي بلند گفت: امام رضا لواشك مي خوام به راستي همت برخي در دعا كردن اينگونه است. 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"بسم رب المهدی(عج)" ز یـمـن مـقـدم رســول خـاتــم مــعـطر آمـــده مـحــیـط عـالـم مـــولــد صــــادق آل مــحــمــد مـقـارن گـشـت بـا میلاد احمد میلاد نبی اعظم(ص) و امام صادق(ع) مبارک باد
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋 🔆"آخرین کلام پیامبر و امام صادق علیهماالسلام چه بود ؟" جابر بن عبدالله می‌گوید: کعب الاحبار از عمر پرسش‌کرد: «آخرین سخن پیامبر چه بود؟» او گفت: «از علی علیه السلام بپرس!» کعب به نزد حضرت علی علیه السلام آمد و همین پرسش را از آن حضرت نمود. علی علی علیه السلام فرمود: رسول خدا را به سینه خود گرفتم پس سر مبارکش را بر دوش من گذاشت و فرمود: نماز، نماز. 📚[فضائل الخمسه من الصحاح السته ؛جلد ‏۳ صفحه ۳۸ ] 💥💥آخرین توصیه امام صادق نیز نماز است امام کاظم علیه السلام می فرمایند:پدرم در هنگام مرگ وصیت کرد ما را و فرمود:شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد. 📚[ وسائل الشیعه،جلد ۴ ، صفحه ۲۴] 🍂🍂داستانک: داماد حضرت امام خمینی(ره) می گوید: حضرت امام ، روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می کردند که «اگر کسی نمازش را سبک بشمارد، از شفاعتشان محروم می شود.» من یک بار به ایشان عرض کردم: «سبک شمردن نماز شاید به این معنی باشد که شخص نمازش را یک وقت نخواند و یک وقت بخواند.» گفتند نه این که خلاف شرع است. منظور امام صادق علیه السلام این بوده است که وقتی ظهر می شود و فرد در اول وقت نماز نمی خواند، در واقع به چیز دیگری رجحان داده است. 📚هزارو یک نکته درباره نماز حکایت
. ✨پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله: 🍃ادِّبوا اَولادَكُمْ عَلى ثَلاثِ خِصالٍ: حُبِّ نَبيِّكُمْ و حُبِّ اَهْلِ بَيْتِهِ وَ عَلى قِراءَةِ الْقُرآنِ 🍃فرزندان خود را با سه خصلت تربيت كنيد: 1⃣ دوست داشتن پيامبرتان، 2⃣ دوست داشتن اهل بيت او 3⃣ و خواندن قرآن. 📚 كنز العمّال ، ح 45409 🌸 ✨ ولادت حضرت محمد مصطفی صلی‌الله علیه و آله و امام صادق علیه السلام مبارکباد.
✅مردی از اميرالمؤمنين امام علی(علیه السلام) درخواست كرد که اخلاق حضرت رسول اكرم(ص) را برايش وصف کند و بشمارد! حضرت(ع) فرمود : تو نعمتهاي دنيا را بشمار تا من نيز اخلاق آن حضرت(ص) را برايت بشمارم! آن مرد عرض كرد: چگونه ممكن است نعمتهای دنيا را احصاء كرد و به شمارش آورد، در حالی که خداوند در قرآن کریم مي فرمايد: 📋«وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تَحْصُوهَا» ♦️اگر نعمت های خداوند را بشماريد، نمی توانيد آن را به پايان برسانيد.(نحل ۱۸) اميرالمؤمنين(ص) فرمود : خداوند تمام نعمت های دنيا را قليل و كم می داند، در اين آيه كه مي فرمايد : 📋«قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ» ♦️بگو متاع دنيا اندك است!(نساء ۷۷) در حالی که خداوند متعال اخلاق رسول اكرم(ص) را در اين آيه عظيم شمرده و چنانچه مي فرمايد: 📋«اَنَّكَ لَعَلَي خُلُقٍ عَظِيمٌ» ♦️تو را خوئی بسيار بزرگ است.(قلم ۴) اينك تو چيزی كه قليل است نمی تواني بشماري، من چگونه چيزي كه عظيم و بزرگ است شمارش كنم! ولی همين قدر بدان، تمام پيامبران مظهر يكي از اخلاق پسنديده بودند، چون نوبت به آن حضرت(ص) رسيد تمام اخلاق پسنديده را جمع كرد و از اين رو فرمود: 📋«اِنِّي بُعِثْتُ لِأُتَمّمَ مَكارِمَ الْاَخلَاقِ» ♦️من برانگيخته شدم تا اخلاق نيكو را تمام كنم و به کمال برسانم.(۱) 📚منبع : ۱)السُنن الکبری بیهقی، ج۱۰، ص۳۲۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 اخلاق و سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) (راهکارهای جذب حداکثری) 🔺مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزا خودن (ج ۶، ص ۱۸۳)، حدود ۲۷ صفحه در زمینه اخلاق و سنن و آداب زندگی پیامبرصلی الله علیه وآله روایاتی را نقل کرده است، که به برخی از آنها فهرست وار اشاره می‌کنیم: ❄️۱. کفش خود را می‌دوخت. ❄️۲. لباس خود را وصله می‌زد. ❄️۳. گوسفند را خودش می‌دوشید. ❄️۴. با بردگان، هم غذا می‌شد. ❄️۵. بر زمین می‌نشست. ❄️۶. بر الاغ سوار می‌شد. ❄️۷. حیا مانعش نمی شد که نیازهای خود را از بازار تهیه کند. ❄️۸. به توانگران و فقرا دست می‌داد و دست خود را نمی کشید تا طرف دست خود را بکشد. ❄️۹. به هرکس می‌رسید، چه بزرگ و چه کوچک، سلام می‌کرد. ❄️۱۰. اگر چیزی تعارفش می‌کردند، آنرا تحقیر نمی کرد، اگرچه یک خرمای پوسیده بود. ❄️۱۱. کم مؤونه، کریم الطبع و خوش معاشرت بود. ❄️۱۲. بدون اینکه قهقهه کند، همیشه تبسّمی بر لب داشت. ❄️۱۳. بدون اینکه چهره درهم کشیده باشد، همیشه اندوهگین به نظر می‌رسید. ❄️۱۴. بدون اینکه از خود ذلتی نشان دهد، همواره متواضع بود. ❄️۱۵. بدون اینکه اسراف ورزد، سَخیّ بود. ❄️۱۶. بسیار دل نازک و مهربان بود. ❄️۱۷. هرگز دست طمع بسوی چیزی دراز نکرد. ❄️۱۸. هنگام بیرون رفتن از خانه، خود را در آینه می‌دید، موی خود را شانه می‌زد و چه بسا این کار را در برابر آب انجام می‌داد. ❄️۱۹. هیچ گاه در مقابل دیگران پای خود را دراز نمی کرد. ❄️۲۰. همواره بین دو کار، دشوارتر آن را انتخاب می‌کرد. ❄️۲۱. هیچ وقت به خاطر ظلمی که به او می‌شد در صدد انتقام بر نمی آمد مگر آنکه محارم خدا هتک شود که بخاطر هتک حرمت خشم می‌کرد. ❄️۲۲. هیچ وقت در حال تکیه کردن غذا میل نکرد. ❄️۲۳. هیچ وقت شخصی از او چیزی درخواست نکرد که جواب (نه) بشنود و حاجت حاجتمندان را رد نکرد. ❄️۲۴. نمازش در عین تمامیّت، سبک و خطبه اش کوتاه بود. ❄️۲۵. مردم، آن حضرت را به بوی خوشی که از او به مشام می‌رسید، می‌شناختند. ❄️۲۶. وقتی در خانه مهمان داشت، اول کسی بود که شروع به غذا می‌کرد و آخرین کسی بود که از غذا دست می‌کشید تا مهمانان راحت غذا بخورند. ❄️۲۷. بر سر سفره، همیشه از غذای جلوی خود میل می‌کرد. ❄️۲۸. آب را با سه نفس می‌آشامید. ❄️۲۹. جز با دست راست چیزی نمی داد و نمی گرفت و غذا نمی خورد. ❄️۳۰. وقتی دعا می‌کرد، سه بار دعا می‌کرد و وقتی سخن می‌گفت در کلام خود تکرار نداشت. ❄️۳۱. اگر اذن دخول به خانه مردم می‌گرفت، سه بار تکرار می‌کرد. ❄️۳۲. کلامش روشن بود به طوری که هر شنونده ای آنرا می‌فهمید. ❄️۳۳. نگاه خود را بین افرادی که در محضرش بودند تقسیم می‌کرد. ❄️۳۴. هر گاه با مردم سخن می‌گفت، در حرف زدن تبسم می‌کرد.
نامه امام صادق (علیه السلام) به فرماندار اهواز یحیی بن خالد برمکی از وزرای دستگاه عباسی و از عناصر خودکامه بود. او یکی از منشیان خویش را به عنوان فرماندار و حاکم اهواز برگزید و با قدرت و امکانات به منطقه فرستاد. این مرد پس از استقرار در اهواز به برخی از مردم از جمله جناب « یقطین» پدر علی بن یقطین مالیات سنگین و تحمل ناپذیری مقرر داشت به گونه ای که پرداخت آن برایش صعب و ناممکن می نمود. او در راه چاره جویی و دفاع از خویش ، کشف کرد که حاکم اهواز ، در دل، از ارادتمند به خاندان وحی و رسالت،از جمله حضرت صادق علیه السلام است به همین جهت از فشار مالیات سنگین او به خدا و ولی او حضرت صادق پناه برد و آن گرامی در نامه کوچکی به فرماندار اهواز چنین نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم « ان لله فی ظل عرشه ظلا" لایسکنه الا من نفس عن اخیه کربه او اعانه بنفسه او صنع الیه معروفا" و لو بشق تمره و هذا اخوک و السلام. » « به راستی که خداوند در زیر عرشش سایه های آرام بخش وصف ناپذیری دارد که در آن سایه ها تنها سه گروهی مسکن می گزینند: 1- کسی که اندوهی از برادر هم دین خود برطرف سازد. 2- یا کسی که او را با جان و دل خویش مدد رساند. 3- و یا کسی که در حق برادر مؤمن خویش احسانی نماید گرچه به اندازه یک دانه خرما. و آگاه باش که حامل نامه برادر توست! والسلام. » آنگاه آن امام معصوم نامه خویش را مهر کرد و به « یقطین» داد و فرمود: « نامه را به وی برسان.» او می گوید: به سوی اهواز حرکت کردم و پس از رسیدن به مقصد شبانه به در خانه فرماندار رفتم. یکی از خدمتگزارانش درب را گشود به وسیله او پیام دادم که: « فرستاده صادق آل محمد ( ص ) هستم.» فرماندار با شنیدن نام مبارک امام صادق علیه السلام خود به سوی من شتافت و سلام کرد، میان دو چشم مرا بوسید و گفت: « سرورم، شما فرستاده،مولایم امام صادق هستید؟» گفتم: « آری!» گفت: « بفرمایید!» و دست مرا گرفت و به منزل راهنمایی کرد در جای خود نشانید و در برابر من مؤدب و منظم نشست و گفت: « بگو از مولایم حضرت صادق علیه السلام که چگونه بودند؟» گفتم: « سپاس خدای را بخیر و سلامت.» گفت: « شما را به خدا.» گفتم: « آری!» نامه را به او تسلیم کردم بر روی چشم خود نهاد و آن را خواند وگفت: « برادر عزیز! کارت را بگو!» گفتم: « در دیوان مالیات شما برای من مبلغ سنگینی همچون یک میلیون درهم مالیات نوشته اند و این یعنی ورشکستگی من.» دفتر را خواست و مالیات را قلم گرفت و به دنبال آن دستور منع تعقیب صادر کرد. سپس اموال شخصی، حیوانات ، احشام ، نوکر و غلام و حتی لباسهای خویش را با من به طور مساوی تقسیم کرد و پرسید: « آیا شادمان شدی؟» گفتم: « آری ، بخدا سوگند! هم اندوهم را زدودی و هم شادمانم کردی !» موسم حج فرا رسید در اندیشه پاسخ به نیکی و احسان او بودم به همین جهت به نیابت او به حج رفتم تا او را دعا کنم در مسیر راه به محضر حضرت صادق علیه السلام شرفیاب گشتم. او را بسیار شادمان دیدم از من پرسید: « یقطین! کارت با فرماندار اهواز به کجا رسید؟» گفتم: « سالار من! این مرد با من بهتر و پرمهرتر از یک برادر رفتار کرد، اولا" : مرا از اندوه مالیات سنگین رهانید. ثانیا" : اموال و موجودی خویش را با اصرار با من به طور مساوی تقسیم کرد.» امام صادق علیه السلام تبسم کرد و اظهار خرسندی نمود. گفتم: « سالار من! آیا کار این مرد شما راشادمان ساخت؟» فرمود: « آری! نه تنها مرا که پدران گرانقدر و نیای بزرگم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و خدای را در عرش شادمان ساخت.» ماخذ : کتاب کرامات صالحین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 💠 چرا نماز برای بعضی ها سخته ✍قرآن کریم می فرماید: علت اینکه نماز برای بعضی ها سخت است برای اینکه خشوع ندارد؛« از صبر و نماز کمک بجوئید و آن بسی سنگین است مگر برای خشوع پیشگان 📚سوره بقره، آیه 45 ما نان سفت را نمی توانیم بخوریم و یا به سختی می خوریم؟! برای اینکه این نان خوردنی شود باید در ظرف شیری ریخته شود تا نرم شود، ما هم باید ظرف دلمان را نرم کنیم، برای این کار هم باید رفیق خدا شویم، اگر رفیق خدا شدیم به نعمت های خدا توجه می کنیم و همین توجه باعث خشوع و فروتنی ما می شود. وقتی خودت را کوچک دیدی و او را بزرگ، آنگاه برای صحبت و تشکر از او لحظه شماری خواهی کرد. 🖥 حجت الاسلام قرائتی -
💠 مراقبت از مادر علیرغم مخالفت همسر 💬 سوال: من مادری پیر و از کار افتاده دارم و باید از ایشان مراقبت کنم ولی همسر بنده به هیچ وجه راضی به این عمل نمی شود و مدام آشوب و دعوا به راه می اندازد از لحاظ فقهی وظیفه من چیست؟ ✅ پاسخ: 🔹مقام معظم رهبری: در هر صورت شما ضمن رعایت حقوق خانواده وظیفه رسیدگی به مادر را دارید اگرچه با گرفتن پرستار و در منزل مجزا. [1] 🔹 آیت الله مکارم: نگهداری از پدر و مادر پیر و از کار افتاده بر همه فرزندان لازم است بنابراین لازم است در این زمینه با زبان خوش و با ادب و احترام با همسر خویش صحبت نمایید که به این کار خیر راضی شوند و همچنین به گونه ای برنامه ریزی نمایید که موجب تضییع حقوق ایشان نشود. [2] 🔹 آیت الله فاضل: نگهداری از مادر در صورتی که پیر و از کار افتاده است وظیفه فرزندان است، به حرف همسر خود توجه نکنید به ایشان بگویید یک روز پیری و سالخوردگی به سراغ ما هم خواهد آمد و اگر امروز با ایشان این طور رفتار کنیم در آینده فرزندانمان رفتار بدتری با ما خواهند داشت. هم به همسر و فرزندان رسیدگی کنید و هم از مادرتان مراقبت کنید در مواقعی هم که لازم است به صورت مخفیانه این کار را انجام دهید که همسرتان مطلع نشود. خداوند به شما توفیق خدمت به والدین را عنایت کند. [3] 🔹 آیت الله شبیری: شوهر نمی تواند شرعا همسر خود را مجبور به نگهداری از مادرش بکند ولی باید با مشاوره و همکاری همه فرزندان و خانواده آنها برای حل مشکل و احسان به مادر اقدام کنند. قطعا کسانی که در این امری کوتاهی نکنند از اجر و پاداش دنیوی و اخروی بهره مند می شوند. [4] 🔹 آیت الله وحید: رضایتِ همسرتان لازم نیست ولی اذیتِ همسرتان را هم تحمّل کنید در پیشگاهِ خدایِ متعال اجر و ثوابِ فراوانی دارید. [5] 🌹 حدیث: امام صادق (علیه السلام): نیکی به پدر و مادر نشانه شناخت شایسته بنده خداست. زیرا هیچ عبادتی زودتر از رعایت حرمت پدر و مادر مسلمان به خاطر خدا انسان را به رضایت خدا نمی رساند. [6] 💠 نکته: احترام به والدین و نیکی کردن به آنان از مهمترین آموزه های اخلاقی دین اسلام و از اثر بخش ترین عبادات در کسب رضای خداوند است. قرآن کریم سپاسگزاری از والدین را در ردیف شکرگزاری از خداوند و احسان به آنها را در کنار امر به توحید و یکتاپرستی که اساس دین است مطرح نموده که نشان دهنده اهمیت فراوان این عمل است. ⬅️ پی نوشت: [1]. استفتاء از پایگاه اینترنتی مقام معظم رهبری، کد استفتاء: 34431a6681c95965f1143040cbf1c277. [2] استفتاء از پایگاه اینترنتی آیت الله مکارم، کد استفتاء: 9505070136. [3]. استفتاء از پایگاه اینترنتی آیت الله فاضل، کد استفتاء: 9501476 . [4]. استفتاء از پایگاه اینترنتی آیت الله شبیری، کد استفتاء: 32168. [5]. استفتاء از پایگاه اینترنتی آیت الله وحید، کد استفتاء: 22040. [6].بحار الانوار، ج 74، ص 77.
♨️🌺♨️🌺♨️🌺♨️🌺♨️ 🔆گفته‌های نامربوط ✨روزی ابلیس بر بالای کوهی در بیت المقدّس بنام افیق بر حضرت عیسی علیه‌السلام ظاهر شد و قصد داشت او را بفریبد؛ ازاین‌رو گفت: «ای عیسی! تو بزرگی که بدون پدر و مادر به وجود آمدی!» 🌱فرمود: «بزرگ آن‌کسی است که مرا آفرید.» ✨گفت: «تویی که از خدایی در گهواره سخن گفتی!» 🌱فرمود: «عظمت از خداست که مرا به سخن درآورد.» ✨گفت: «تو بزرگی که از گِل شکل پرنده‌ای ساختی و آن را به پرواز درآوردی!» 🌱فرمود: «آنچه مسخر شد از عظمت خداوند عطا شده است.» ✨گفت: «از بزرگی خدایی توست که بیماران را شفا می‌دهی!» 🌱فرمود: «خدا اجازه‌ی شفا به من داده است.» ✨گفت: «تو مُرده‌ها را زنده می‌کنی؟» 🌱فرمود: «به اجازه‌ی خدا زنده می‌کنم که مرا نیز، روزی او بمیراند.» ✨گفت: «تویی که روی آب راه می‌روی؟» 🌱فرمود: «از بزرگی خداست که آب را زیر پایم رام کرده است.» ✨گفت: «تو از زمین و آسمان برتری و تقسیم‌کننده‌ی روزی خلق می‌باشی.» 🌱فرمود: «منزّه است خداوند عظیم، بزرگی کلماتش به وزن عرشش و همه‌چیز به خواست اوست.» ✨ابلیس فریادی کشید و عقب عقب رفت. ✨✨امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «خداوندا از بدی نگاه کردن (مردم) به اهل و مال و فرزندانم به تو پناه می‌برم.» 📚نهج‌البلاغه فیض الاسلام، ص 132