فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 امان از اکثریت بیحال و اقلیت فعال!
از چندین استاد شنیدم که زنها خیلی استعدادشون تو رشد در معنویات بیشتر از مردهاست. تو قضیه کربلا خیلی این نمود داره. برخی از زنها تاثیر زیادی در یاری رساندن شوهراشون به امام حسین، داشتن. چندتاشو مثال بزنم
1⃣ اموهب همسر عبداللهبنعمیرکلبی دائم باهمسرش درباره یاری امام صحبت میکرد ولی عبدالله بدلایلی جنگ رو به صلاح مسلمین نمیدونست تا اینکه سرانجام عبدالله به یاری امام آمد و شهید شد، و اموهب بالای سر همسرش رفت و شهادتش را تبریک گفت، که درهمان لحظه شمر دستور داد و همسرعبدالله رو شهید کردند که تنها زن شهید کربلا شد.
2⃣ نامه امام به زهیربنقین رسید، و زهیر از یاری امام اکراه داشت که همسرش به او گفت:《سبحان الله! فرزند رسول خدا از تو دعوت ميكند كه به يارياش بشتابي، اما تو در قبول دعوت او ترديد به دل راه ميدهي! چه طور ميشود كه سخنش را بشنوي و هرچه زودتر خود را به او برساني》، بعد از آن زهیر برای یاری امام مصمم شد.
🔻 مثال سوم رو حاج آقامجتبیتهرانی خیلی زیبا در روضه حبیب بیان کردند:
نامه امام به حبیببنمظاهر رسید که گفته بود اگر میخواهی مارا یاری کن سریع بیا، همسرش پرسید میروی یا نه؟ حبیب گفت نه، من نمیتوانم بروم! من پیر شدهام و کر و فری ندارم؛ چه طور با او راه بیفتم؟ میدانی اگر من بروم آن وقت عبیدالله خانه مرا خراب می کند و تو را به اسارت میگیرد و میبرد.
همسرش گفت تو برو، بگذار خانه را خراب کند، بگذار مرا به اسارت بگیرد. حبیب باز هم گفت نه، من نمی روم. اینجا بود که همسرش بلند شد، روسری خودش را انداخت روی سر حبیب و به حبیب گفت نمیروی؟! پس مثل خانمها در خانه بنشین! بعد گفت خدایا، کاش من مَرد بودم و می توانستم بروم کربلا تا حسین را یاری کنم! حبیب گفت نه، این حرف هایی که زدم، برای این بود که میخواستم ببینم تو چه می گویی. من آن چنان هجرتی کنم که تا قیامِ قیامت نامم در تاریخ ثبت شود.
ما از این زنها در عصر خودمون کم ندیدیم. مادرانی که فرزندان و همسرانشون رو تشویق میکردن برای شهادت و جنگیدن با دشمن.... همسران شهیدی که مرد زندگیشون رو راهی جبههها کردن و روزهای سختی رو چه تنها و چه با فرزندانشون سپری کردن. معمولا نقش زنها در این مسائل خوب دیده نمیشه. والبته الان هم که زمان جنگ نیست زنها همینطور هستن....
درباره زنان تاثیرگذار در تاریخ اسلام یه موردی هست خیلی آدم رو منقلب میکنه
عمربن حمق خزاعی یکی از بهترین یاران امیرالمؤمنین بود. امام علی (علیه السلام) درباره عمروبن حمق گفته بود ای کاش من 50نفر مثل تورو داشتم. زمان خلافت معاویه زمانی که هفتادهزار منبر در جهان اسلام امیرالمؤمنین رو دشنام میدادن، عمرو میرفت برای حضرت تبلیغ میکرد. معاویه گفت بگیریدش بکشیدش
عمرو رفت مخفی شد. معاویه دستور داد زنش رو گرفتن.
آمنه بنت شرید زن عمروبن حمق رو گرفتن. عمرو فهمید به گوش زنش رسوند که میخوام خودمو معرفی کنم. زنش گفت نه نیا. من طاقت میارم. زندانیش کردن، مجبورش کردن از امیرالمؤمنین اعلام بیزاری کنه، ولی نکرد
میگن عمروبن حمق تو داهات کورهها میرفت تبلیغ امیرالمؤمنین رو میکرد. و زنش کماکان تو زندان بود
دوسال بعد عمروبن حمق رو گرفتن، کشتن. اولین سری که به نیزه رفت، در سال 50هجری سر عمربن حمق بود، سر رو بردن تو زندان انداختن جلوی زنش. زنش انتظار چنین چیزی رو نداشت. میخواستن مقاومتش رو بشکونن، تسلیمش کنن. زنش تا سر رو دید، در آغوش گرفت و گفت
تن و جانم فدای سری که در راه امیرالمؤمنین خاکآلوده و خستهس، آب ندارم سرت رو بشورم، با گریه میشورمت
(امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص۹۵)
اگه ماها برای دفاع از ناموسمون، جونمونم حاضریم فدا کنیم
یه زمانی در راه امیرالمؤمنین شیعیان ناموسشون رو فدا میکردن.
اگر نقش زنان در زنده نگه داشتن دین خدا و مکتب اهل بیت رو نادیده بگیریم، ظلم بزرگی در حق مکتب اهلبیت ع و خود زنان کردیم.
✨﷽✨
💠 سیره جاهلی
▫️ دو غدّه بدخیم جاهلیت را قرآن معرفی کرد و بر روی آنها خطّ بطلان کشید؛ گفت یک غدّه بدخیم فکری این است که اینها #بر_مدار_گمان حرکت می کنند و غدّه دیگر این است که در مقام عمل، #با_میل حرکت می کنند نه با عقل عملی.
﴿إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ﴾ در بخش اندیشه،
﴿وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ﴾ در بخش انگیزه!
👈 فرمود در مرز عمل، با هوا تصمیم می گیرند و در مرز اندیشه، با گمان فکر می کنند: ﴿إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ﴾.
▫️ فرمود جاهلیت این است، ما آمدیم هر دو را اصلاح کردیم؛ گفتیم: ﴿إِنَّ الظَّنَّ لا یغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیئاً﴾ یعنی تا می توانید #در-مدار_علم حرکت کنید،
بعد هم گفتیم: «أَعْدَی عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِی بَینَ جَنْبَیكَ»؛ اگر بخواهید به مقصد برسید باید روی #هوس پا بگذارید، چون هیچ دشمنی بدتر از هوس نیست.
▫️ #دشمن_بیرون از ما زمین می خواهد و معدن می خواهد و حداکثر جان ما را می خواهد؛ اما #هوس که با معادن ما و با مال ما کار ندارد، هوس در درجه اوّل با دین ما کار دارد، بعد با آبروی ما. اگر کسی را ـ خدای ناکرده ـ بی دین کرد، این طور نیست که او را رها کند، بلکه او را «مسلوب الحیثیة» و بی آبرو می کند، بعد می اندازد دور.
این دو کار برای هوس است؛ لذا وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) فرمود بدترین دشمن، همین هوس است.
این نه از ما خانه و باغ و راغ می خواهد، نه معدن نفت و گاز می خواهد؛ از ما اوّل دین می خواهد، بعد آبرو؛ انسان را بی حیثیت می کند.
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1396/11/05
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اگه ما مسئول گزینش کربلا بودیم دو سوم یاران امام رو رد میکردیم...
راز یک تغییر
حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ غلامرضا فیروزیان نقل می کند:
تابستان سال ۱۳۲۳ در «ونک مستوفی» منبر میرفتم. امام جماعت آنجا سید بزرگوارى بود که الان با گذشت چندین دهه، نامش را فراموش کردهام. این سید بزرگوار بین گفتگوهایى که با هم داشتیم، تعریف کرد:
که یک روز صدای در منزل بلند شد، وقتی آمدم در را باز کردم، خانمى نیمهبرهنه و بیحجاب و آرایش کرده و دست و سینه باز را مقابل خود دیدم. خواستم درب را ببندم و به او بیاعتنائی کنم. فکر کردم همین که در خانه یک روحانی با این قیافه آمده، شاید معایب بیحجابی را نمیداند و شاید بتوانم نصیحتش کنم.
سرم را پایین انداخته و گفتم بفرمائید. داخل اتاق شده نشست و مسئلهای در مورد ارث از من سؤال کرد. من گفتم: خانم! من هم از شما میخواهم مسئلهای بپرسم، اگر جواب دادید من هم جواب میدهم. گفت: شما از من؟ گفتم بله. گفت بفرمائید؟
گفتم: شخصی در محلی مشغول غذا خوردن است. غذا هم بسیار خوشمزه و خوشبو است. گرسنهای از کنار او میگذرد، پایش از حرکت میایستد، جلوی او مینشیند، شاید تعارفش کند، ولی او اعتنا نمیکند.
شخص گرسنه تقاضای یک لقمه میکند، او میگوید: غذا متعلق به من است و نمیدهم. هر چه التماس میکند، او به خوردن ادامه میدهد. خانم، این چگونه آدمی است؟
گفت: آن شخص بیرحم، از شمر بدتر است.
گفتم: گرسنه دو جور است، یکی گرسنه شکم و دیگری گرسنه شهوت.
جوان مجرد و گرسنه شهوت، خانم نیمهبرهنه و زیبایی را میبیند که همه نوع عطرها و آرایشهای مطبوع دارد. هر چه با او راه میرود، شاید خانم توجهی به او بکند و مقدارى روی خوش به او نشان بدهد، جوان به او اعتنا نمیکند.
جوان اظهار علاقه میکند، زن محل نمیگذارد، جوان خواهش میکند، زن میگوید: من نجیبم و حاضر نیستم با تو صحبت کنم. جوان التماس میکند، زن توجه نمیکند. این خانم چگونه آدمی است؟
خانم فکری کرد و از جا حرکت کرد و از خانه بیرون رفت.
فردا درب منزل صدا کرد، رفتم در را باز کردم، دیدم سرهنگی دم در ایستاده و اجازه ورود میخواهد. وقتی وارد اتاق شد و نشست، گفت: من شوهر همان خانم دیروزی هستم. وقتی که با او ازدواج کردم، چون خانوادهای مذهبی بودیم از او خواستم با حجاب باشد، گفت: بعد از ازدواج. ولی هر آنچه به او گفتم و خواهش کردم، تهدید کردم، زیر بار نرفت. ولی دیروز آمد و از من چادر و پوشش اسلامی خواست. نمیدانم شما دیروز به او چه گفتید. ماجرا را به او گفتم. او با خود عبایی آورده بود. به من داد و تشکر کرد و رفت.
پیام داستان
داستان "راز یک تغییر" که روایتی از یک ماجرای واقعی است، پیامهای چندلایه و آموزندهای را به مخاطب منتقل میکند.
پیامهای اصلی داستان عبارتند از:
اهمیت حجاب و عفاف: داستان به روشنی نشان میدهد که حجاب و عفاف نه تنها یک واجب و الزام دینی، بلکه یک عامل مهم در حفظ کرامت و ارزش زن است. تغییر نگرش زن در داستان پس از گفتگو با روحانی، نشان از تأثیر عمیق این ارزشها بر زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد.
خطرات بیحجابی: داستان با نشان دادن عواقب بیحجابی برای زن و جامعه، اهمیت این موضوع را نشان می دهد. بیحجابی نه تنها باعث تحریک شهوت جنسی و ایجاد مشکلات اخلاقی میشود، بلکه میتواند به روابط خانوادگی نیز آسیب برساند.
تأثیر گفتگو و نصیحت: گفتگوی روحانی با زن بیحجاب و تأثیر آن بر تغییر نگرش او، نشان از اهمیت گفتگو و نصیحت دلسوزانه و حکیمانه در هدایت افراد به سوی ارزشهای انسانی و دینی دارد.
نقش روحانیت در جامعه: روحانیت در این داستان به عنوان راهنمایی دلسوز و آگاه معرفی میشود که با استفاده از حکمت و منطق، میتواند افراد را به سمت سعادت هدایت کند.
#داستان_آموزنده
مردی وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کند پس کفش هایش را زیر سرش گذاشت و خوابید.
طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند.
اولی گفت: طلاها را بگذاريم پشت آن جعبه...
دومی گفت: نه، آن مرد ممکن است بیدار باشد و وقتی ما برویم او طلاها را بردارد .
گفتند: پس ، امتحانش کنیم کفش هایش را از زیر سرش برمی داریم، اگه بیدار باشد با این کار معلوم می شود.
مرد که حرف های آنها را شنیده بود، خودش را بخواب زد. دو مرد دیگر هم، کفش ها را از زیر سر مرد برداشتند و اما مرد به طمع بدست آوردن طلاها هیچ واکنشی نشان نداد.
گفتند:" پس واقعا خواب آست ! طلاها رو همینجا بگذاریم ..."
بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد تا طلاهایی را که آن دو مرد پنهان کرده بودند ، بردارد اما هر چه گشت هیچ اثری از طلا نیافت ، پس متوجه شد که تمام این حرف ها برای این بوده است که در عین بیداری کفشهاش را بدزدند!!
نتیجه یادمان باشد در زندگی هیچ وقت خودمان را به خواب نزنیم که متضرر خواهیم شد ...
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
شناخت فلسفه رجعت وتقویت باورصادق به معاد
اولین امام رجعت کننده... رجعت امام حسین علیهالسلام وبازسازی صحنه کربلا
اولین کسی که زمین بر رویش شکافته می شود
امام صادق (علیه السلام) فرمود: اولین کسی که زمین بر رویش شکافته می شود و به دنیا بر می گردد، حسین بن علی است.
آن حضرت هم چنین فرمود: اولین کسانی که به دنیا بر می گردند، حسین بن علی (علیه السلام) و یارانش و یزید بن معاویه و یارانش هستند که همه آنها را از اول تا آخر می
کشد».
سپس امام صادق (علیه السلام) این آیه شریفه را تلاوت فرمود:
«ثم رددنالکم الکرة علیهم و امددناکم باموال و بنین و جعلناکم اکثر نفیرا;
پس شما را بار دیگر بر آنها مسلط کنیم و با مال و فرزندان یاری رسانیم و تعدادتان را افزون تر کنیم
انتقام از دشمنان و خون خـواهی...
مهمترین اهداف رجعت
در روایات انتقام از دشمنان و خون خواهی یکی از مهمترین اهداف رجعت امام حسین دانسته شده:
«ثُمَّ رَدَدنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ...»
«ﺳﭙﺲ ﭘﻴﺮﻭﺯی ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﻰﮔﺮﺩﺍﻧﻴﻢ و شما را بهوسيلهٔ اموال و فرزندان كمك خواهيم كرد؛ و نفرات شما را بيشتر از دشمن قرار مىدهيم»
اوّلین کسیکه دوباره به دنیا رجعت می کند
امام صادق علیهالسلام در تفسیر این آیه فرمودند:
«إِنَّ أَوَّل مَنْ یَکُرُّ إِلَی الدُّنیَا الْحُسَینُبنُعَلِیٍّ وَ أَصحَابُه وَ یَزیدبنُمُعاوِیَهْ وَ أَصحَابُه فَیَقتُلُهُم حَذْوَ القُذَّهًِْ بِالقُذَّهًِْ…»
«اوّلین کسیکه دوباره به دنیا برمیگردد حسینبنعلی علیهالسلام و یاران او، و یزیدبنمعاویه و یاران او هستند؛ سپس تکتک آنها را میکُشد.
تکرارشونده حماسه آفرین عاشورایی
یعنی صحنه حماسه آفرین عاشورا بار دیگر تکرار گردیده و مجددا مقاتله ای بین آن حضرت و سپاه یزید درمی گیرد که سرانجام و عاقبت آن، پیروزی و غلبه سپاه امام بر سپاه کفر است.
تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸،ص۹۰
بحارالأنوار، ج۵۳، ص۷۶
سوره اسراء آیه۶
🔹 حاج آقا «حسد» چیست؟
🔸 حسد یک حالت نفسانی است که در آن حسود آرزو میکند، نعمتی از دیگری سلب شود. چه خودش از آن نعمت برخوردار باشد، یا نباشد و چه آن را برای خودش بخواهد یا نخواهد.
🔹 علت حسد چیست؟
🔸 برای علت پیدایش حسد دلایلی مختلفی بیان شده است مانند: عداوت، تعزز، تکبر، تعجب، خوف، حب ریاست و خبث طینت. اما شاید علتالعلل پیدایش حسد «ذلت نفس» باشد. فقط نفس پست، حقیر، زبون، خوار و ذلیل است که میتواند نسبت به نعمت دیگران حسادت ورزد.
🔹 حسادت چه عوارض و تبعاتی دارد؟
🔸 حسد از بیماریهای قلبی است و موجب پیدایش بیماریهای قلبی دیگری نیز میشود. از جمله اینکه قلب را میرانده و نور ایمان را از آن میزداید. حسد قلب را تنگ، محزون و افسرده کرده و خوشبینی به تقدیرات الهی را از بین میبرد. حسود عبوس و در هم کشیده، متکبر و بیچاره است. تنگی، فشار و ظلمتی که قلب حسود را احاطه کرده، او را پس از مرگ نیز به تنگی، فشار و ظلمت قبر مبتلا میکند و در هنگامه برزج و قیامت نیز به صورت یک رذیله اخلاقی برای انسان ظاهر میشود.
🔹 حسد چگونه نور ایمان را خاموش میکند؟
🔸 ایمان بهره و لذت قلب است، همانطوری که علم بهره و لذت عقل است. کلیه مفاسد اخلاقی و اعمالی مانع رسیدن ادراکات عقلی و براهین وحیانی به قلب شده و قلب را بیاطلاع از مفاهیم ایمانساز میسازد.
🔹 حسد قابل درمان است؟
🔸 رذایل اخلاقی و از جمله حسد هر چقدر هم در قلب انسان ریشه دوانده و حتی تبدیل به عادت شوند، باز قابل اصلاحند. کسی که تصور کند دیگر امکان اصلاح وجود ندارد، در واقع به دام حیلههای نفس اماره و اغواهای شیطان افتاده است. همه رذایل اخلاقی قابل اصلاح و بلکه تبدیل به فضائل اخلاقی هستند، با این تفاوت که اصلاح و تزکیه نفس در هنگام جوانی آسانتر و در دوران کهولت سختتر است.
🔹 چگونه باید حسد را درمان کرد؟
🔸 از جمله راههای درمان بیماری حسد این است که به کسی که نسبت به او حسادت میکنید، ابراز محبت کرده و از او تجلیل نمایید. نیکیهای او را بر خلاف میل نفس بر زبان آورده و به دیگران بازگو کنید، این کار هرچند غیرواقعی باشد، نفس را به مرور زمان اصلاح و حسد را درمان میکند.
🔹 ممنون حاج آقا
📚 برداشتی از کتاب: شرح چهل حدیث، (اربعین حدیث)، حدیث ۵ حسادت، تالیف: امام خمینی (ره)
#حسد
امام سجاد (ع) در تمامی صفات و ويژگيهاي اخلاقی برترین زمان بود
چرا امام سجاد (ع) را زین العابدین می نامند ؟
زین العابدین یکی از القاب حضرت است ؛امام علي بن الحسين عليهالسلام داراي القاب بسياري هستند که معروفترين آنها سجاد و زين العابدين است. مردم با معرفت ، آن هم نه تنها شيعيان بلکه همه کساني که در دوران سياه و اختناق آن زمان، در پي گوهري شبافروز بودند ايشان را با القابي چون سيد عابدان، پيشواي زاهدان، مهتر پرهيزگاران، امام مؤمنان، زيور صالحان و چراغ شبزندهداران ميخواندند و همه اين القاب، براساس آنچه از امام می دیدند بود و از سر صدق بود.
سر و حکمت اینکه امام را به این لقب بیشتر می نامیدند این بود که در عصر حضرت عابدان و زاهدان زیادی در ممالک اسلامی بویژه مدینه الرسول می زیستند که هریک دارای مرتبه ای بلند در عبادت و زهد بودند اما امام به جهت ویژگی های برتر به زینت عابدین که زیباترین عبادتها از آن او بود نامیده و معروف به این لقب گردید. نیایش و دعایش که در صحیفه نمونه های آن هست زیبا ترین تلاوت قرآن زیبا ترین روزه داری و مناسک حجش در عالی ترین بود لذا عبادتش نگین و سر آمد همه عبادت ها و خودش سرآمد عبادت کنندگان بود .
سیره و ویژگی اخلاقی امام سجاد (ع)
ويژگيهاي امام زين العابدين عليهالسلام فراوان است که باید برای تبیین همه آنها زمان زیاد وفرصت کافی داشت در اینجا به چند نمونه اشاره می شود، شخصيت آن حضرت چنان بود که دوست و دشمن را تحت تأثير قرار ميداد تا آنجا که يزيد بن معاويه پس از «واقعهحرِّه» که دستور داد کليه اهالي مدينه با وي بيعت کنند تنها امام زينالعابدين عليهالسلام را از اين فرمان استثنا کرد و در این واقعه که آشوب عمومی همه مدینه را گرفت مروان سخت ترین دشمن اهل بیت بود خانواده اش را به امام سپرد تا از تعدی مصون بمانند.
حمایت از فقرای مدینه آن هم به صورت ناشناس
امام زين العابدين عليهالسلام پسرعمويي داشتند که گاه به آزار و اذيت امام ميپرداخت. با وجود اين، امام زينالعابدين که از وضعيت مالي وي مطلع بود براي حفظ آبرو و حيثيت اجتماعي او، شبانه به صورت ناشناس به وي کمک مالي ميکرد و مبالغي را در اختيار او ميگذاشت. او که از اين امر خبر نداشت از امام زينالعابدين شکوه ميکرد و به بدگويي آن حضرت ميپرداخت که امام به او کمک نميکند و به ياد او نميباشد.بعد از شهادت و هنگام غسل امام باقر(ع) دید که دربدن حضرت براثر حمل شبانه کیسه های طعام به فقرای مدینه اثر پینه نمایان بود.
حمایت از فقرای مدینه آن هم به صورت ناشناس از جمله ویژگی های حضرت بود ،
نقش امام سجاد (ع) در زنده نگه داشتن قیام عاشورا
نقش امام روایتگری به صور مختلف است تا اولا مظلومیت پدر و خاندان خود را به اثبات برساند ثانیا اهداف امام حسین (ع) و راه پدر را که امر به معروف و مبارزه با ظالم و استبداد و راه منحرف امویان است ادامه دهد؛ لذا همانند امام با همه وجود خود و با روایتگری بی مانند به حفظ پیام عاشورا که توحید ونفی شرک مطلق و مبارزه با جاهلیت بود ادامه داد ؛ یکی از وجوه روایتگری امام عزاداری و گریه است که با اشگ خود پیام رسانی می نماید؛ وجه دیگرنقش آفرینی در روایتگری ایراد خطبه هاست که در دو مرکز مهم حاکمیت اموی کوفه و دمشق و مسیر راه از کوفه تا شام این ماموریت را به انجام می رساند
امام و تحمل مصیبت عظمای شهادت امام حسین (ع) و یارانشان
در قرآن کریم خداوند در گرفتاری به مصائب و سختی ها برای انسانها راههای مختلف نشان داده است ؛ از جمله آنها این دعاست ؛
«ادعونی استجب لکم » «واذا سالک عبادی عنی انی قریب اجیب دعوه داع اذا دعان »و« ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُم»
دعا کنید دعا راه حلی برای رفع مشکلات است ؛ بنده باید دعا کند اقتضای ذاتی بنده دعا و ارتباط از این طریق است ؛ راه دوم فرموده است
« اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة»
از صبر و نماز یاری بجوئید برای رهایی از مشکلات و مصائب؛ امام سجاد علیه السلام به این فرامین قرآن موبه مو عمل می کرد ؛ عمر حضرت و همه لحظاتش پیوسته به راز و نیاز و نماز گذشت ؛ متن صحیفه سجادیه که به زبور آل محمد نیز معروف است حاکی از این حقیقت است که انسان در مصائب وسختی آسیب جدی روحی می بیند و این آسیب جبران نمی شود مگر به این رموزی که امام سجاد (ع) مارا با عمل به قرآن به آن سفارش نموده و برای سهل شدن آن متن آن دعا را نیز برای ما آماده نموده است
🌲⚘️🌱 *احکام{جواب سلام}* 🌱⚘️🌲
👈 *جواب سلام ، احکامی دارد* 👇
۱- جواب سلام واجب است چه در نماز یا غیر آن.
گرچه خود سلام کردن مستحب است(۱)
۲- جواب سلام واجب فوری است یعنی باید طوری پاسخ سلام را داد که مشخص باشد پاسخ سلام است(۲)
۳- وجوب جواب سلام کفایی است ، یعنی اگر شخصی وارد بر جمعی بشود و به آنان سلام کند یک نفر که از آن جمع پاسخ دهد کافی است(۳)
۴- واجب است جواب سلام را طوری بگوئیم که سلام کننده آن را بشنود(۴)
۵- جواب سلام از واجبات توصلی است یعنی قصد قربة الی الله در آن لازم نیست(۵)
۶- درحال نماز هم که باشیم، جواب سلام واجب است یعنی اگر شخصی وارد بر نماز گزار شد و گفت سلام علیکم نمازگزار کلام نماز را متوقف می کند و می گوید سلام علیکم و سپس نماز را ادامه می دهد(۶)
۷- در غیر حال نماز مستحب است بهتر از سلام کننده پاسخ دهیم یعنی مستحب است در پاسخ کسی که می گوید سلام علیکم، پاسخ دهیم👇
سلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
____
۱- توضیح المسائل محشی ، ج۱ ، ص۶۲۳.
۲- همان.
۳- العروةالوثقی ، ج۱ ، ص۱۷۵.
۴- تحریرالوسیله ، ج۱ ،ص۱۸۸.
۵- لمحات الاصول ، ج۱ ، ص۲۵۸.
۶- تحریر الوسیله ، ج۱ ، ص۱۸۸.
👈 *التماس دعا دارم از شما بزرگواران* 🤲
💠 #جلوتر_ایستادن_خانم_ها
💬موقع نمازخوندن خانمها باید عقبتر از آقایون بایستن؟
🔹 آیات عظام خامنهای و وحید: بین زن و مرد در نماز، حداقل باید یک وجب فاصله باشه (رهبری: بنابر احتياط واجب) و با رعايت فاصله، اگه زن مساوی یا جلوتر از مرد بايسته، نمازش درسته.
🔹 آيتالله نورى: اگه خانمها جلوتر از مردها هم باشن، نماز اشكال نداره؛ ولى بهتره خانمها عقبتر از آقایون بايستن.
🔹 آیتالله مكارم: زن بايد عقبتر از مرد بايسته، وگرنه نمازش باطله و فرقى بين محرم و نامحرم هم نيست.
🔹 آیتالله سیستانی: زن بنابر احتیاط واجب، باید عقبتر از مرد بايسته، وگرنه نماز هر دو یا یکی با توجه به توضیحاتی که در رساله اومده، بنابر احتیاط واجب، باطله و فرقى بين محرم و نامحرم هم نيست.
❌ نکته: اگه فاصله بین خانم و آقا بیشتر از پنج متر باشه یا پردهای چیزی بین زن و مرد وجود داشته باشه، در این صورت به نظر همه مراجع، نماز درسته و مشکلی نیست.
⭕️ نکته: احتیاط واجب، یعنی توی این مسئله میتونیم به نظر مرجع اعلم بعد از مرجع خودمون که فتوای قطعی داره، عمل کنیم.
📚 رهبری، اجوبةالاستفتائات، س۳۷۴؛ توضيحالمسائل مراجع، م۸۸۶؛ وحيد، توضيحالمسائل، م۸۹۶؛ پرسمان احکام.
#احکام_شرعی
✡🔥#تبار_انحراف🔥✡
#پژوهشی_در_دشمنشناسی_تاریخی ۱
پولس و عملیات یهود برای تخریب مسیحیت
قسمت اول:
🔹پس از عیسی علیهالسلام سازمان یهود نفس راحتی کشید، اما مبارزه با دین مسیح همچنان ادامه یافت.
به گفته اناجیل، حضرت عیسی علیهالسلام پترس را به جانشینی خود برگزیده و امتش را به پیروی از او فرا خوانده بود.
از عبارات انجیل چنین برمیآید که ماموریت پترس، عام بوده و شامل غیریهودیان نیز میشده است.
🔹پترس پس از صعود عیسی علیهالسلام به آسمان، در میان پیروان او نقش محوری داشت.
این امر به خوبی از عبارت باب اول کتاب «اعمال رسولان» برمیآید.
پترس در مواردی حتی به سراغ غیریهودیان نیز رفته و بین آنها فعالیت کرده است.
تا حدود سال ۴۰ میلادی یعنی حدود ده سال پس از حیات زمینی عیسی علیهالسلام اوضاع به همین روش بود.
در این زمان، شخصی به نام شائول به مسیحیت گروید و به پولس تغییر نام داد.
🔹پولس! از فریسیان و بزرگان یهود و دشمن سرسخت مسیح بود.
او بر مسیحیان سخت میگرفت و آنان را شکنجه و آزار میداد.
وی برای دستگیری نوایمانان مسیحی که گریخته بودند از رئیس کاهنان نامه گرفته بود و به سوی دمشق میرفت که در نزدیکی دمشق، نوری در اطرافش درخشید و صدایی شنید که به او گفت:
"شائول! شائول! چرا بر من جفا میکنی؟"
او پرسید:
"تو کیستی؟"
و پاسخ شنید:
"من آن عیسی هستم که تو بر او جفا میکنی."
سپس حضرت به وی دستور داد به شهر برود تا دستور بعدی به او برسد.
🔹هنگامیکه پولس وارد دمشق شد، مؤمنان مسیحی به وحشت افتادند و معابد مسیحی هشدار دادند که شائول یهودی آمده و آتشی به راه خواهد انداخت.
وی وارد معبدی شد و گفت:
"نترسید، من با شما همفکر هستم؛ تاکنون خطا میکردم و اکنون دریافتهام که حق با شماست و عیسی علیهالسلام مرا به پیروی از مسیر حق فراخوانده است."
🔹این ماجرا را لوقا، که بعدا توسط پولس (یا سولس) ایمان آورده و شاگرد خصوصی او بود، در کتاب «اعمال رسولان» نقل کرده است.
هشت باب نخستین این کتاب درباره پترس (جانشین راستین عیسی علیهالسلام) و تلاشهای اوست؛ اما از باب نهم به بعد، بیشتر به مسافرتهای تبلیغی پولس بین مردم میپردازد که باعث شد عده فراوانی در شهرهای مختلف به مسیحیت بگروند.
🔹حتی برنابا که از حواریون خوب عیسی علیهالسلام بود، نخست جذب عقاید دروغین پولس شد؛ چرا که پولس تمام تفسیر تورات را میدانست و آن را حفظ بود.
به تدریج برنابا دریافت که آموزههای پولس دارای انحرافهایی است.
پس به او اعتراض کرد، اما پولس پاسخ داد: «تفسیر من و تو از انجیل متفاوت است».
🔹به تدریج بین پولس و دیگر حواریون، از جمله پترس، اختلافاتی در زمینههای عقیدتی، عملی و رهبری جامعه مسیحیت روی داد.
🔹پولس برگزیدگی پترس از سوی عیسی علیهالسلام را پذیرفته بود، اما مدعی بود ماموریت پترس تنها در میان یهودیان بوده و بعداً حضرت عیسی علیهالسلام، همان ماموریت را در امتها به او سپرده است.
مسئله بدینجا ختم نشد بلکه پولس رو در روی پترس ایستاد و با او مخالفت کرد؛ حتی او را به نفاق متهم ساخت:
«و سایر یهودیان هم با وی نفاق کردند، به حدی که برنابا در نفاق ایشان گرفتار شد».
🔹از آن پس، دو پرچم در جامعه مسیحی آن زمان برافراشته شد و مردم نیز به دو گروه تقسیم شدند.
دستهای بنا به سفارش مسیح علیهالسلام از پترس و حواریون پیروی کردند و دسته دیگر، که بیشتر غیریهودیان بودند، پولس را به رهبری برگزیدند.
🔹پولس الهیاتی جدید پدید آورد که هرگز با سخنان عیسی علیهالسلام انطباق نداشت.
به اعتقاد او، عیسی علیهالسلام مقام الوهی و فوقبشری داشت.
او خدا بود که جسم گرفت تا به صلیب رود و قربانی گناه انسان شود.
به تدریج علمای بزرگ آن زمان که به مسیح اعتقاد داشتند، حقیقت را دریافتند، ولی دیگر دیر شده بود.
پولس تمام انجیلها را باطل اعلام کرد و تنها سخن خویش را حجت دانست.
🔹شاکله دین عیسی علیهالسلام فریسیستیزی بود و آشکارا به آن حمله کرده بود. اما پولس با نامهها و کتابهای خویش، لبهی تیز فریسیستیزی عیسی علیهالسلام را کُند کرد و مسیحیت را دین آشتی با یهود ساخت.
این مطلب را میتوان از مجموع نامههای پولس دریافت.
ادامه دارد ...
مرز باریک
"فقط یه کم"، جملهای بود که بارها و بارها در ذهنم تکرار میشد. آن را از زبان دختری شنیده بودم که به ظاهر، همه معیارهای دینداری را رعایت میکرد. با لبخندی ملیح و صدایی آرام، میگفت: "من حجابم کامله، فقط یه کم از موهام بیرونه، نه آرایش میکنم، نه لاک میزنم، نه صندل میپوشم."
در آن لحظه، فکر کردم شاید او واقعا اعتقاد راسخ به حجاب دارد و این کمی بیحجابی هم نوعی سهل انگاری است. اما یک سال بعد، وقتی دوباره او را دیدم، تعجبم را نمیتوانستم پنهان کنم. لاکهای رنگارنگ بر ناخنهایش خودنمایی میکرد، آرایش ملایمی صورتش را پوشانده بود و باز هم، همان "یه کم" از موهایش زیر روسری پنهان شده بود!
آن روز فهمیدم که مرز بین حلال و حرام، بین تقوا و لغزش، بسیار باریکتر از آن است که فکر میکردم. آن "یه کم" که در ابتدا به نظر میرسید گناهی کوچک باشد، کم کم به یک عادت تبدیل شده بود و او را به سمت مرزهای نامحرم سوق میداد.
نتیجه:
داستان این دختر جوان، ما را به این فکر میاندازد که گناهان کوچک، اگر نادیده گرفته شوند، میتوانند به یک زنجیره طولانی از لغزشها و دومینوی گناه منجر شوند. همانطور که یک جرقه کوچک میتواند به یک آتشسوزی بزرگ تبدیل شود، یک گناه کوچک نیز میتواند به سقوط انسان منجر گردد.
امام رضا(ع) می فرماید: الصَّغائرُ مِنَ الذنوبِ طُرُقٌ إلى الكبائرِ و مَن لَم يَخَفِ اللَّهَ في القَليلِ لَم يَخَفْهُ في الكثيرِ؛ گناهان کوچک راهی به گناهان بزرگ است( به آن منجر می شود) و کسی که در انجام گناه کم از خدا نمی ترسد، در گناه زیاد هم نمی ترسد.(بحار الأنوار : ۷۳/۳۵۳/۵۵)
دین اسلام، به عنوان یک دین کامل، برای هر رفتاری مرز مشخصی تعیین کرده است. عبور از این مرزها، حتی به اندازه یک قدم کوچک، میتواند ما را از صراط مستقیم دور کند. بنابراین، باید همواره هوشیار و مراقب باشیم که در دام وسوسههای شیطانی نیفتیم.
این داستان همچنین نشان میدهد که تظاهر به دینداری، فایدهای ندارد. مهم این است که ایمان ما از درون باشد و اعمالمان با گفتارمان همخوانی داشته باشد. اگر ادعا میکنیم که به خدا و دین او ایمان داریم، باید در همه حال تلاش کنیم تا دستورات او را اجرا و از گناهان کوچک هم پرهیز کنیم.
#انتخاب_های_من
💬 مواردی که در نماز کلام بیجا محسوب نمی شود:
✅ پاسخ:
1️⃣ جواب سلام که واجب است.
2️⃣ صلوات در حین گفتن یا شنیدن نام پیامبر اکرم صل الله علیه و اله .
3️⃣ ذکر.
4️⃣ خواندن بخشی از قرآن در هر جای نماز غیر از سوره های سجده دار.
5️⃣ جواب عطسه کننده ( در هنگامی که نمازگزار عطسه کرد شنونده میگوید: یرحمکم الله و نمازگزار در پاسخ بگوید: یغفرالله لکم).
📚 پی نوشت:
1- توضیح المسائل مراجع ج 1 م 113
2- همان، م 1124 و 1125
3-همان، م 1134
4- همان، م 1135.
5-عروه الوثقی، ج1 ص 717، م39
#احکام_شرعی
✨﷽✨
🔰 پویایی با یاد مرگ
💠 حق این است که آن جریان مرگی را که قرآن ذکر می کند، می فرماید: شما می میرید، فانی می شوید هم آموزنده است. برای اینکه انسان در فرهنگ قرآن اینجور نیست که با مردن نابود بشود، این #مرگ یک هجرت است. می فرماید به اینکه این دنیا رهزن شما نباشد، مسافرخانه است.
✍شما هرگز نمی میرید، شما خلیفه خدا هستید و خلیفه خدا از حیّ ابدی نشانه ای دارد و آن این است که برای همیشه زنده است. اگر قرآن دستور مرگ را ذکر می کند، می فرماید به یاد مرگ باشید و انسان می میرد؛
📌این برای آن است که بگوید شما یک حیات ابدی دارید، یک؛
یک حیات موقت و عاریه ای دارید، دو؛
این عاریه را با آن اصل مخلوط نکنید و اشتباه نکنید، سه؛
آنچه را که برای این عاریه لازم است، برای آن اصل فراهم نکنید، چهار؛
آنچه را که برای اصل لازم است به عاریه ندهید، پنج.
✍تذکره مرگ نه برای آن است که انسان را تخدیر کند؛ تذکره مرگ، تذکر مرگ، یادآوری مرگ برای اینکه انسان را فعال کند. آن کسی به یاد مرگ است که تا زنده است تلاش کند! اگر کسی به فکر مرگ بود، و کم کار شد یا خود را بازنشست کرد، یا راکد بود، یا منزوی شد؛ این معلوم می شود مرگ را نشناخت! برای اینکه انسان که می میرد، اوّلین چیزی که از او سئوال می کنند، می گویند: (عمرک فی ما افنیت)*؛ چه کار کردی، چه آوردی؟!
📌 اگر مرگ یک همچنین صحنه ای است، و اوّلین چیزی که بعد از مرگ از انسان سئوال می کنند چه کار کردی، چه آوردی؛ انسان تا زنده است باید کار کند. اگر کار فرهنگی مقدورش بود آن را می کند، نه خدمات دیگر!
✍ پس " مرگ " در فرهنگ قرآن جزء بهترین محرّک ها و عوامل آموزنده است.
مرگ به معنی سکون که نیست، مرگ به معنی سکوت که نیست، مرگ به معنی افسردگی که نیست، مرگ به معنی پژمردگی که نیست، مرگ که به معنی نابودی نیست!
📌مرگ، میلاد جدید است. اگر یک حیات ابدی بعد از مرگ هست، که حتما هم هست؛ همین که انسان نفسش تمام شد، بدنش سرد شد، سئوالات برزخ شروع می شود. و اوّلین چیزی که از او سئوال می کنند، می گویند چه کردی، عمر را در چه راه صرف کردی!
📌خُب یک کسی بگوید من بیکار شدم، خودم را بازنشست کردم، یا دوران پیری ام رسید؛ این معلوم می شود مرگ را فراموش کرده! این خیال می کند مرگ یعنی نابودی، این نیست!
لذا قرآن نام مرگ را زیاد مطرح می کند.
📌 تحف العقول / صفحه ۲۴۹
📋 تفسیر موضوعی قرآن کریم در جمع مدیران و کارکنان صنایع دفاعی کشور
📆 دماوند ؛ ۱۳۷۷/۰۵/۲۶
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
بسم الله
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
تاریخ وقایع کربلا از طریق چه کسانی به ما رسیده است؟
چه کسی عاشورا را با این جزییات روایت کرده
شاید برای بعضی ها سوال باشد که مگر همه یاران امام حسین (علیه السلام) به شهادت نرسیدند؟
پس چه کسی عاشورا را با این جزییات روایت کرده؟ چطور باید به روایت های واقعه عاشورا اعتماد کنیم؟
یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند ولی روایت عاشورا در همان صحرا باقی نماند
-حمیدبن مسلم ازدی وقایع نگار سپاه عبیدالله بن زیاد
-حمیدبن مسلم ازدی: بخش زیادی از اطلاعات تاریخی آن دوران از حمیدبن مسلم ازدی، وقایع نگار سپاه عبیدالله بن زیاد منتقل شده است. مرسوم بوده که در لشکرکشی های بزرگ یک وقایع نگار برای ثبت اتفاقات حضور داشته باشد. سپاه عبیدالله بن زیاد دارای وقایع نگار بود. نقل شده است که همین فردمانع کشته شدن امام سجاد (علیه السلام) توسط شمر شد. به همین دلیل وقتی مختار به کوفه تسلط پیدا کرد به او امان داد.
امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها
امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها): بخش دیگری را هم از امام زین العابدین (علیه السلام ) و امام باقر (علیه السلام) که به نقل مشهور در آن زمان ۴ ساله بوده به ما رسیده است. حضرت زینب و بانوان دیگر کاروان هم در نقل این وقایع سهم بزرگی داشتند.
جنایتکاران سپاه دشمن
جنایتکاران سپاه دشمن: خیلی از جنایتکاران کربلا قبل از اینکه قیام توابین مختار صورت بگیرد با افتخار آمده بودند و وقایع عاشورا را تعریف کرده بودند. همین ها سینه به سینه ماند و مختار هم با همین اطلاعات به سراغشان رفت و انتقام گرفت. خیلی هایشان هم نقل جنایت هایشان را در هنگام مرگ بیان می کردند. مثل همانی که در مختارنامه مطرح شد؛ روایت خولی قبل از اعدامش.
ضحاک بن عبدالله مشرقی بازمانده مانده امام (علیه السلام
یاران زنده مانده امام (علیه السلام): فردی به نام ضحاک بن عبدالله مشرقی که جزو یاران امام بوده و از میدان گریخته بود. این فرد با امام شرط کرد تا موقعی همراهشان است که وجودش فایده داشته باشد. امام هم قبول کرده بود. او هم اسبی را در خیمه ای آماده نگه داشت تا زمانش برسد. تا قبل از شهادت حضرت عباس (علیه السلام) هم ماند ولی آخر کار، از امام اجازه رفتن گرفت که امام هم اجازه داد. گریخت و کسی هم نتوانست او را بگیرد. او هم خیلی از اتفاق ها و نحوه شهادت ها را بیان کرده.
مرقع بن سُمامه اسدی
وی از یاران امام حسین(ع) و از تیراندازان حضرت بود، که اسیر شد و قبیلهاش برای وی امان خواستند. "ابن زیاد" هم او را به "زراره" در سرزمین بحرین یا "زبده" در عمان، یا "رنده" تبعید کرد و پس از مرگ یزید و رفتن "عبیدالله" به کوفه بازگشت
غلام رباب (همسر امام حسین (علیه السلام
غلام رباب (همسر امام حسین (علیه السلام)) هم که زنده ماند اتفاقات زیادی را نقل کرده. البته او در کنار امام جنگ هم کرده بود ولی در آخر اسیر شد. سپاه دشمن هم او را آزاد می کند چون معتقد بودند او غلام بوده و مطیع اوامر ارباب!
مسلم بن ریاح غلام امیرالمومنین علی علیه السلام
وی غلام حضرت علی (ع) بوده که با امام حسین(ع) در کربلا حضور داشت و پس از شهادت حضرت جان سالم بدر برد، وی برخی حوادث کربلا را گزارش کرده است.
ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 8، ص 202.
حیاة الامام الحسین، سید محمد باقر قرشی، ج 3، ص 312.
تاریخ الطبری، ج 4، ص 287 و 289
منبر نامرتب!!
مرحوم حاج شیخ محمد حسن معزی تهرانی نقل می کنند: « جلسه روضه و توسلی در خانه یکی از مومنین برپا بود. آن مجلس، چند واعظ و روضه خوان داشت. آقا شیخ مرتضی زاهد نیز یکی از واعظهای آن مجلس بود. یار و همراه ایشان آیت الله حاج میرزا عبدالعلی تهرانی نیز در آن جلسه حاضر بود.
از قدیم رسم بود ریش سفیدهای وعظ و منبر، در انتهای مجالس سخنرانی کنند؛ اما آن روز آقا شیخ مرتضی زاهد این رسم را بر هم زد.
او آن روز اولین نفری بود که بر بالای منبر رفت و شروع به صحبت کرد. در آن جلسه صحبتهای او با جلسه های دیگرش بسیار متفاوت بود.
در واقع، صحبتهای او ضعیف و نامرتب بود و نمی توانست برای مردم جذاب و دلنشین باشد!
حاج میرزا عبدالعلی تهرانی از این منبر بسیار تعجب کرده بود. با توجه به شناختی که از آقا شیخ مرتضی زاهد داشت، حکمت و دلیلی برای این منبر می دید.
بعد از مجلس، با اصرار از آقا شیخ مرتضی زاهد خواهش کرد تا علت و فلسفه این صبتهای نامرتب را تعریف نماید.
آقا شیخ مرتضی زاهد بعد از اصرار حاج میرزا عبدالعلی تهرانی می فرماید:
« راستش امروز در این مجلس یک آقایی قرار بود به منبر برود.
این آقا بعد از مدتی تحصیل در حوزه علمیه قم، تازه به تهران بازگشته است.
ایشان شاید هنوز در بیان منبر به خوبی مسلط و توانا نشده باشد. به همین خاطر من سعی کردم صحبتهایم زیاد جذاب نباشد تا ان شاء الله بعد از صحبتهای من، صحبتهای این آقای تازه کار برای مردم دلنشین تر و چشمگیرتر جلوه کند، تا یک تشویق و القای روحیه ای برای ایشان شده باشد.
#حکایت_داستان