مادر شهید شفیعی هنوز کربلا نرفته،
شبی در خواب پسرش بهش میگه:
روی شانه هایم بنشین تا ببرمت کربلا.
مادر می نشیند و در کربلا از شانه های پسرش پیاده می شود.
علی نخی به دستش می دهد و سر دیگر نخ را به دست خود می گیرد ،قبر امام حسین علیه السلام و امام علی علیه السلام و بقیه را به مادر نشان می دهد .
مادر برای زیارت میرود و بر میگردد.
باز بر شانه های دست پرورده شهیدش می نشیند و به خانه باز میگردد.
مادر از خواب می پرد.
بوی عطری فضای خانه را تا مدتها پر کرده بود.
هر کس به دیدار ننه سکینه می آمد از این گلاب خوش بو درخواست می کرد و ننه سکینه هم به اجبار می گفت: شیشه گلابی روی فرش شکسته و ریخته که چنین بویی پخش می شود.
شهید علی شفیعی
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ شرط قبولی زیارت اربعین
🟢 چه کنیم که زیارتمان مقبول واقع شود؟
آیت الله خوشوقت
#طریق_الاقصی
#اربعین
🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان هایی از پیاده روی اربعین
ماجرای دختر بچهای که به زوار سیدالشهدا در مسیر پیاده روی شیر تعارف میکرد...
خانوادهای که خودشان روزه گرفتند، تا غذایشان را به زوار سیدالشهدا در مسیر پیاده روی بدهند...
#طریق_الاقصی
#اربعین
🏴
33.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان هایی از پیاده روی اربعین
ماجرای کودک عراقی و زوار اربعین
🎙حاج حیدر خمسه
#طریق_الاقصی
#اربعین
🏴
23.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای جالب شخصی که
در کربلا، بجای درخواست حاجات شخصی، برای فرج امام زمان عج دعا کرده و...
#طریق_الاقصی
#اربعین