🔻حرکت اتومبیل با تصرف شیخ حسنعلی نخودکی رضوان الله عليه🔻
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اگر خداوند را به گونه ای که سزاوار معرفت اوست می شناختید؛ به روی دریاها راه می رفتید و به دعای شما کوه متزلزل می شد.
📚(میزان الحکمه، ج 6 ص 158 باب معرفت)
محمد جواد دری می گوید: روزی سر مزار حاج شیخ حسنعلی نخودکی (اعلی الله مقامه) فاتحه می خواندم؛ مردی آمد و بسیار گریست.
سبب گریه اش را پرسیدم؛ گفت: روزی صاحب این قبر را با اتومبیل خود به شهر تربت می بردم؛ در راه بنزین تمام شد و وسیله من از حرکت باز ماند و ناچار بودم قریب دو فرسنگ راه را پیاده بپیمایم؛ تا به جاده تهران مشهد برسم و از اتومبیل های عبوری مقداری بنزین بگیرم.
اما حاج شیخ حسنعلی نخودکی به من فرمودند: ماشین را روشن کن.
عرض کردم: بنزین ندارم.
باز اصرار فرمودند و من انکار کردم؛ ولی به سبب اصرار مسافرین دیگر که گفتند: تو ماشین را روشن کن؛ شاید این آقا توجهی فرموده باشد، ناچار پشت فرمان نشستم و کلید را چرخاندم.
با کمال شگفتی اتومبیل روشن شد و مسافران را سوار کردم و به مقصد رساندم.
حاج شیخ به من فرمودند: تا زمانی که مخزن بنزین را باز نکرده باشی؛ این اتومبیل احتیاجی به بنزین نخواهد داشت.
من مدت 15 روز بدون ریختن بنزین؛ مسافرت ها کردم تا یک روز وسوسه شدم و باک خودرو را باز کردم تا ببینم چه در آن است؛ دیدم همچنان خشک و خالی و فاقد بنزین است؛ ولی با کمال تأسف تا مجددأ بنزین در آن نریختم اتومبیل من دیگر حرکت نکرد.
اولیاء را هست قدرت از اله
تیر جسته باز آرندش ز راه
آنکه واقف گشت بر اسرار هو
سر مخلوقات چه بود پیش او
📚 نشان از بی نشان ها – ج 1 ص 54 و 55
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صلى_الله_عليك_یا_اباعبدالله 🌷
اول صبح به سمت حَرَمت رو کردم🕌🙏😔
دست بر سینه سلامی به تو دادم ارباب💚🙏
سر صبح شده و باز دلم دلتنگ است❣
السلام ای سبب سینه تنگم، ارباب💚🙏
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ ﺍﮔﺮڪہ ﺑﭙﺮﺳﯽ ﻣﻼﻝ نیسٺ
ﺟﺰ ﺩﻭﺭے ﺷﻤﺎ ﻭﻓﺮﺍﻕ ﺻﺪﺍیٺاﻥ
ﻣﻦ #غصہ ﺍﻡ ﮔﺮفٺہ ﺑﺮﺍے ﻏﺮﯾﺒﯽ ﺍٺ
ﺣﺎﻻ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮ ڪﻤﯽ ﺍﺯ غصہ ﻫﺎیٺاﻥ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
بدون بارش باران، کویر میمیرم
بدون گریهی بر تو، فقیر میمیرم
هرآن کسی که غلام تو میشود آقاست
بدون نـوکــری تـو حقیر میمیرم
اگرچه کـرب و بلا قسمتم نشد آقا
به حسرت حرمت در مسیر میمیرم
برای زخم زیاد تو عمر من کم بود
دو چشم من نشد از گریه سیر، میمیرم
به وقت مردن خود جای أشهدم گویم
"حسین أمیری و نعم الأمیر" میمیرم
قسم به مـادر پهلو شکستهات آقا
محبت خودت را ز من نگیر میمیرم
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسین_جـان💔
با خیـال حـَـرَمَــت زندگی ام میگذرد
خواب شیرین حرم آخر رویای من است
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #ارباب_بی_کفن
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_سجاد_طاهرنیا
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج"🤲*
🇮🇷 https://t.me/imamsajjad تلگرام خیریه امام سجادعلیه السلام https://chat.whatsapp.com/EAgiMS72w7EDQM0fK06PPK واتساب
سلام فرمانده
eitaa.com/imamsajjad
🌺آیا #امام_زمان(عج) صدای مرا می شنوند⁉️
🌹مرحوم آيت الله #بهجت (ره) میفرمودند:
💠 بين دهان تا گوش شما کمتر از يک وجب است. قبل از اينکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسيده است.
🌹او نزديک است، درد و دلها را میشنود، با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید.
✳️ در زمان حضرت امام هادی(علیه السلام) شخصی نامهای نوشت از يکی از شهرهای دور که آقا من دور از شما هستم.
گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم،
به هر حال چه کنم؟
🌷حضرت در جواب ايشان نوشتند:
«إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْك»
🌷لبت را حرکت بده، حرف بزن،ما از شما دور نيستيم...
📚بحارالانوار/ ج53/ ص306
خدا کند به سر این انتظارها برسد
زمانِ مرگِ خزانِ بهارها برسد
نشد اگر برسم من به پای بوسی تو
خدا کند که از آن سو غُبارها برسد
توجّهی، نظری، گوشه چشمی ای آقا یکی بِدادِ دلِ بی قرار ها برسد
همیشه جمعه تو را خوانده ایم و فردا صبح
دوباره هر که رود تا به کارها برسد
سحر ندارم و باید دعا کنی که دلم
به مهمانی شب زنده دارها برسد
گناه کاری من را ببخش جانِ حسین همیشه رحمت شهر بر ندارها برسد
دلم عجب هواییه علقمه گشته
خدا کند که سَبو بر خُمارها برسد
اگر که مُردم و دیدارِ تو نصیب نشد
خدا کند گذرت بر مزارها برسد🍁
الهم عجل لولیک الفرج 🌸
حکایت🕊
خدمت به برادران دینی موجب خوشنودی امام عصر میگردد🌸
حکایتی زیبا از آقای زهیر ابریشمی گلپایگانی متولد 1336 در کتاب شیفتگان حضرت مهدی (عج) بدین صورت نقل شده...
ایشان نقل میکند یکسال وقتی به زیارت امامین جوادین (ع) مشرف شده بودم در پارک کنار صحن مطهر به پیرمردی برخورد کردم که دستش زخمی بود. پرسیدم زخم شما از چیست؟ گفت: تیغ خرما به دستم رفته و هرسال عود میکند و الان هم خون زیادی از دستم رفته و بسیار ناراحت بود.
پیشنهاد کردم به بیمارستان برویم قبول کرد. تاکسی گرفتم و به بیمارستان الجمهوریه ی کاظمین رفتیم. پزشکان گفتند باید عمل شود. ایستادم تا عمل کرد و ریشه تیغ را از دستش بیرون آوردند اما چون خون زیادی از دست داده بود دیدم ضعف کرده؛ به دکان کبابی رفتم و برایش غذا گرفتم وقتی خاطر جمع شدم از او خداحافظی کردم و به طرف همان پارک برگشتم در آنجا چشمم به آقایی خورد که لباس عربی پوشیده و روی یک نیمکت نشسته و به من نگاه میکند جلو رفتم و سلام کردم ایشان سه بار به من فرمودند: «بارک الله,بارک الله,بارک الله» همانطور که مجذوب جمالش شده و به ایشان نزدیک میشدم از نظرم ناپدید شدند و من نفهمیدم به کجا رفتند! از علما پرسیدم و فهمیدم که وجود مبارک امام زمان (عج) را که به دلیل خدمتم به برادری دینی از من راضی شدند را زیارت کرده ام.
من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
من از این دلق مرقع به درآیم روزی
تا همه خلق بدانند که زناری هست🌸
شهادت، نه مرگ در بستر
قال امیر المومنین علیه السلام :
ایها الناس ان الموت لا یفوته المقیم و لایعجزه الهارب لیس عن الموت محیص و من لم یمت یقتل و ان افضل الموت القتل، والذی نفسی بیده لالف ضربه بالسیف اهون علی من میته علی فراش.
حضرت علی علیه السلام فرمود :
ای مردم همانا ایستادگان و فراریان را از مرگ گریزی نیست و هر کس به مرگ طبیعی نمیرد کشته می شود و شهادت بهترین مرگ است و سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، هزار ضربه شمشیر آسانتر است بر من از مرگ در بستر.
وسائل الشیعه، ج11، ص8، حدیث12