44.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 میلاد امام زمان(عج) مبارک
💐اهلاً و سهلاً یا بقیّة الله
💐سلالةالعشق ای روشنی راه
🎙 محمود کریمی
طنز_جبهه
شب🌙 عملیات بود....
تیربارچی یه چیزی زیر لبش می گفت و آتیشارو خالی می کرد رو سر دشمن..😇
حاج اسماعیل حق گو به علی مسگری گفت:
ببین تیربارچی چه ذکری میگه که اینطوری استوار جلوی تیر و ترکش وایساده و اصلا ترسی به دلش راه نمیده؟!!!..🧐🤨
نزدیک تیربارچی شد.🙂
دید باخودش زمزمه میکنه:
🎍دِرِن.....دِرِن.....(آهنگ پلنگ صورتی)....😅😂
معلوم بود این آدم قبلا ذکرشو گفته که در مقابل دشمن اینجوری مرگ رو به بازی گرفته......😄
📚راوی:
حاج حسین یکتا
#با_هم_بخندیم 😂
طنز_جبهه
📌شهید طهرانی مقدم:
🔹در یکی از عملیاتها که علیه منافقین بود، قرار شد منطقهای را با موشک🚀 هدف قرار بدهیم.😎
🔸من موشکها🚀 را آماده کرده بودم، سوختزده🛢 و با سیستم💻 برنامهریزی شده بودند. 🙂
🔹موشکها 🚀هم از آن موشکهای مدرن نقطهزن 🎯بود.🤩
🔸ایشان(شهید احمد کاظمی)از عمق عراق تماس📞 گرفت که مقدم آمادهای؟😊
🔹گفتم: بله.🙃
🔹گفت: موشکها🚀 چقدر 💵میارزد؟..😕
🔸گفتم:
مگر میخواهی بخری؟!😟
🔹گفت: بگو چقدر 💵میارزد؟😬
🔸گفتم: مثلاً شش هزار دلار. 💸🫤
🔹گفت: «مقدم نزن.😑
اینها اینقدر نمیارزند.😒
😆😆
#آخرین_حرفها....
🌷هيجده سال بيشتر نداشت. تركش به سرش خورده بود و شنوايی نداشت. سردرد او را كلافه میکرد. گاهی تا مرز بیهوشی میرفت كه همه از او قطع اميد میكردند. وقتی به هوش میآمد با لبخند میگفت: اشكالی ندارد! به زودی آزاد میشويم و پيش دكتر "رضای"خودمان میروم. او مرا شفا میدهد. يك روز كه حالش خيلی بد شد، او را به بيمارستان شهر موصل بردند. دو ماه بعد كه او را برگرداندند، بر مچ دستهايش اثر طنابها هنوز باقی بود. تمام مدت، دستانش را با طناب بسته بودند.
🌷روزی از او ماجرا را پرسيديم. سرش را با حيا پايين انداخت و گفت: آخر، ما اسيريم. همينكه تا اندازهای سرنوشتمان به آقا موسی بن جعفر عليه السلام شبيه شده، سعادت است. بار ديگر حالش وخيم شد. مدتی گذشت. منتظر بازگشت يا خبر بهبودش بوديم؛ اما خبر شهادتش به ما رسيد. يكی از اسيران مجروح كه در اتاقش بوده میگفت: آخرين حرفهايش در اين دنيا اين بود: "يا امام رضا! اگر به سراغم نيايی من به حضورت میآيم." شهادتين را گفت و چشمها را بست.
راوی: آزاده سرافراز قنبرعلی وليان
منبع: سایت نوید شاهد
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊
💢 #خواب_شهادت
🌹این خواب خیلے مرا خوشحال ڪرد
خواب دیدم ڪه امـام سجـاد (؏)
نوید و خبر شهــادت من را
به مـادرم میگوید و من چهرهی
آن حضرت را دیده و فرمود :
« تو به مقام شهـادت میرسے »
و من در تمام طول عمرم
به این خــواب دل بستهام و
به امید شهـادت در این دنیا ماندهام
و هماڪنون ڪه این خواب را مینویسم
یقین دارم ڪه شهـادت نصیبم میشود
و منتظـر آن هم خواهـم ماند ...
تا ڪے خداوند صلاح بداند ڪه من هم
همچون شهیدان به مقام شهادت برسم
و به جمـع آنهـا بپیوندم ...
هم اڪنون و همیشه دعاے قنوت نمازم
" اللهم ارزقنے توفیـق الشهاده فے سبیلک " است ڪه خداوند شهادت را
نصیبم ڪند و از خدا هیچ مرگـے جز شهــادت نمیخواهم »✨
📚 منبع : دفتر خاطرات شهید
وصیت ڪرده بود تا زنده است
ڪسے دفتر خاطراتش را نخواند !!
راستے چه رمزے است
بین بشارت شهادت
توسط امام سجاد (؏)
و اعزام به سوریه
از طریق تیپ امام سجاد (؏) ...
#طلبـه_مدافـع_حـرم
#شهید_محمد_مسرور
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊
💞آخرین جمله شهید مدافع حرم به مادرش
💠شهید «محمد حمیدی»، یکی از شهدای مدافع حرم بود که در مقابله با نیروهای تکفیری به شهادت رسید. او که به «ابوزینب» معروف بود، در مسیر دمشق درعا در جنوب سوریه بر اثر انفجار مین به کاروان شهدای مدافع حرم پیوست. شهید حمیدی به شجاعت و دلیریِ خاصی شهرت داشت. یکی از اطرافیان او نقل کرده است که جایی در حین مبارزه نیروها در حال عقب کشیدن بودند اما شهید حمیدی برعکس همه نیروها، اسلحه خود را برداشت و به دل دشمن زد و دو نفر از این نیروهای تکفیری را نیز به اسارت گرفت و بسیاری را نیز به هلاکت رسانید.
یکی از دوستان شهید «محمد حمیدی» از قول مادر این شهید مدافع حرم روایتی نقل کرده و میگوید: بار آخر که محمد زخمی شد و برگشت، به مادرش گفته بود لیاقت شهادت نداشتم چون تو از ته قلبت راضی به رفتن من نیستی! دلت را با خدا صاف کن تا خدا مرا ببرد. همین اتفاق هم افتاد. گویی مادرش خواسته محمد را اجابت کرد. وقتی رفت دیگر برنگشت و در مسیر دمشق درعا، در جنوب سوریه به شهادت رسید.
محمد حمیدی متولد ۱۳۵۸ بوده و اول تیر در نبرد با ترورویستهای داعش به فیض شهادت نائل آمد؛
🥀🕊
شهید ابراھیم هادی مۍگفت :
هرڪس ظرفیّت مشھور شدن را ندارھ !
از مشھور شدن مھم تر اینہ ڪہ آدم بشیم .
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و تعجیل در فرج قطب عالم امکان حضرت صاحب عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات❤️
#شهیدانه
🥀🕊