تا دفتر انجمن اونجوری بشه که میخوام ، مثل مامانیم که داره قد کشیدن دخترشو میبینه و ذوقییه 🎀
حالِ من بعد از تو مثلِ دانشآموزیست که ،
خسته از تکلیفِ شب خوابیده روی دفترش . . .
این چند روز اینقدر بدوبدو داشتم و از استرس معدهم داشت خودکشی میکرد که ساعت ۱۲ ظهر سرمو به دیوار تکیه دادم خوابم برد ، همه اینجوری بودن که : 😶
هدایت شده از مَغزهایِپوسیده ؛
داره بارون میزنه ، بوی خاک نم خورده تو کل خیابون پیچیده 🛐🛐