ایتا - مَغزهایِ‌پوسیده ؛

این چند روز اینقدر بدوبدو داشتم و از استرس معده‌م داشت خودکشی میکرد که ساعت ۱۲ ظهر سرمو به دیوار تکیه دادم خوابم برد ، همه اینجوری بودن که : 😶

16 مشاهده20:59

داره بارون می‌زنه ، بوی خاک نم خورده تو کل خیابون پیچیده 🛐🛐

23 مشاهده21:03

- حیدر پدرِ خاک و شما اُم‌ترابی 💙 -

16 مشاهده16:14

از آدمایی که شیشه عطرو رو خودشون خالی نمیکنن ممنونم 🙏

17 مشاهده11:18

خستگیم جچخمتیژثقاتهنپتابقفدکحلببتتن *

15 مشاهده13:41

‌طفلکی آدم ، واسه یکم زندگی چه چیزایی تجربه می‌کنه.

16 مشاهده19:02

امروز هیئت داریم ، تم هیئت آبی آسمونی ، خوشگل ، رزق‌ها آماده واهااای .😭💙

19 مشاهده02:13

رفتم رز آبی بخرم واسه مراسم ، میکه شاخه‌ای ۲۵۰ من : 🙏

19 مشاهده02:17

همینکه از تموم گلفروشی‌های شهر فاصله بگیرم همه چی عادی میمونه مخصوصا رابطه منو و بابا

20 مشاهده02:18

بحث سیاسی که با رفیقام میکنم >>>>>

13 مشاهده15:54

*

1 مشاهده18:09

از صبح معده درد و بدن درد بکش تحمل کن روزو که شب بشه ، دوباره فردا هم. 🤲

1 مشاهده19:37

مطالب بعدی