اون لحظه ای که
بعد از مدرسه گرفتی خوابیدی و غروبش بیدار میشی فکر میکنی صبح زوده و اسمتم یادت نیست
هزاران بار تقدیم تو باد
اون لحظه ای که
فامیلی که ازش متنفری رو تو خیابون میبینی و اونم تو رو می بینه
هزاران بار تقدیم تو باد
اون لحظه ای که
میای کامپیوتر رو خاموش کنی اشتباه ری استارت میکنی
هزاران بار تقدیم تو باد
اون لحظه ای که
اول سال تحصیلی دبیری که ازش متنفر بودی و یک سال تحملش کردی دوباره وارد کلاس میشه و مجبوری یک سال دیگه تحملش کنی
هزاران بار تقدیم تو باد
اون لحظه ای که
یه شب کامل گوشیت رو زدی به شارژ و صبح پا میشی میبینی درست جا نخورده و شارژ نشده
هزاران بار تقدیم تو باد