eitaa logo
ادیت سریال های ایرانی
128 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
765 ویدیو
96 فایل
ادیت سریال های ایرانی برای تبادلات بیاید پی وی @najva138 در خدمتم🙂💕 تولد کانالمون 1399/10/29
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 درو که باز کردم پیرزن با دیدنم خوش حال دستاشو باز کرد و گفت: خوش اومدی دخترم همین الان داشتم به حافظ می گفتم که چرا خبری از ترمه نیست درساش زیاده که به من پیرزن کم سر میزنه؟ کنارش نشستم و گفتم: ببخشید عمه خانم به خاطر گچ پام پله ها رو زیاد نمیتونم بیام بالا برای همین موندم اون پایین راستش الان اومدم که ازتون خداحافظی کنم رنگ نگاه پیرزن برگشت صورتش رنگ پریده شده انگار با نگرانی پرسید کجا میری به سلامتی؟ میخوای بری سفر؟ دستشو نوازش کردم و گفتم: دارم میرم خوابگاه این جا برای خودم هم سخته هم برای امیر حافظ پسرتون اینجا معذبه منم راحت نیستم توی خوابگاه همه دختریم با دوستام بیشتر راحتم پیرزن ناراحت گفت: - این چه حرفیه که میزنی من امیرحافظ می فرستم به آپارتمان خودش تو بمون این جا پیش من چرا باید بری خوابگاه؟ امیر حافظ آپارتمان داشت خونه داشت یه جای دیگه پس من چرا بی خبر بودم؟ 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 چرا انتظار داشتم از همه حرفا از همه رازها و از همه زندگی حافظ باخبر باشم من و اون رابطه چندانی نداشتیم حتی مدت طولانی نبود که هم دیگرو میشناسیم چرا انقدر دلگیر می شدم وقتی یه چیز جدید ازش می فهمیدم بالاخره به هر سختی بود از عمه خانوم خداحافظی کردم و پایین اومدم کنار پله ها ایستاده بود و نگاهش محو و ماته ساک دستیه من شده بود ساک دستی که به دست گرفتم از کنارش گذشتم آهسته زمزمه کردم که کمی از وسایلم موند بعد میام میبرمشون اما نمیدونم چی شد که بهم نزدیک شد و ساک از دستم کشید و جلوتر از من راه افتاد و گفت: - بهتره خودم برسونمت می خوام ببینم کجا رو به این جا ترجیح دادی نمی خواستم با اون برم خداحافظی با اون برام سخت بود خیلی سخت این کار دل کندنو برای من عذاب آورتر و دردناک تر میکرد اما حافظ این بار تصمیم خودش را گرفته بود و براش اهمیتی نداشت که من چه حسی دارم به جای خالیش خیره موندم و به سمت در خروجی رفتم از خونه بیرون زدم به ماشینش که توی باغ پارک شده بود نگاهی انداختم پشت فرمان نشسته بود و منتظر من بود 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 چشماشو بست و چند نفس عميق كشيد و گفت: من به هم ریخته بودم من خودمو گم کرده بودم من حالم خوب نبود گریه ام گرفته بود و ازش پنهان نکردم با گریه گفتم: من خوب بودم ؟ من خودمو گم نکرده بودم؟ من عاشق نبودم؟ هیچ حسی توی دلم نبود ؟ فقط تو بودی؟ همه مشکلات برای تو بود! یه بار نگفتی ترمه چی میکشه ترمه چی کار می کنه با این همه بدبختی که سرش ریخته تو منو ندیده گرفتی تو فرار کردی تو مجبورم کردی ازت دور بشم از اون خونه از خاطرات حالم ازت بهم میخوره حالم از مادرم از مادر بزرگم و حتب مادر تو بهم میخوره که همه دست به دست هم دادن تا منو آتیش بزنن و همه ببینن چه طور می سوزم من آدم عاشقی نبودم تو این کارو با من کردی عاشقم کردی و بعد خانواده ام زمینم زدن دیگه هیچی از اون ترمه نمونده ببین من تموم شدم میفهمی تموم شدم... دستی قفل ماشین رو باز کردم و پیاده شدم چند ثانیه طول کشید اما اونم پیاده شد دنبالم راه افتاد ساکو از من گرفت و گفت: کار خوبی نیست انتخاب درستی نیست تو خونه داری تو مارو داری 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 یا برات بی اهمیت و بی ارزش شدم ؟ چی داشت می گفت این آدم چرا واقعیت ها را قبول نمی کرد چرا نمی فهمیدی اجباره و کاری از دست من ساخته نیست چرا همیشه طلبکار بودی در حالی که من باید طلبكار باشم؟ فقط نگاهش کردم کلافه چند باری با مشت روی فرمان کوبید و بلاخره ماشین از باغ بیرون برد سوار شدم حرکت کرد تمام طول مسیر توی سکوت گذشت وقتی به سر خیابون رسیدیم تنها سوالی که از من کرد این بود که میخوای کجا بری و من كلمه خوابگاهو به آهستگی به زبان آوردم و دیگه غری در سکوت شدیم. جلوی خوابگاه که رسیدیم ماشینو پارک کرد تا خواستم پیاده بشم درارو قفل کرد متعجب از این کارش سرجام نشستم به سمتم چرخید و گفت: - این کار تو پای فرار میزارم داری از من فرار می کنی داری از ما فرار میکنی پوزخندی زدم و گفتم: اونی که فرار کرد من نبودم تو بودی یادت که نرفته تو رفتی تو جلوی چشمای من آفتابی نشدی من منتظر شدم که یه راه حل بیاری که حتی بیای بگی ترمه گشتم نشد،نیست،نمیشه اما تو نیومدی حتی با یه خبر بد تو منو نخواستی منو ندیدی و انتظار داری الان من چیکار کنم چرا همیشه همه تقصيرها گردن منه چرا یه نگاه به خودت نمیندازی؟ 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 تماس و وصل کردم و توسکا سرشو به گوشی چسبوند تا بفهمه چی داره میگه معراج بعد از احوال پرسی و کمی حرف زدن رو بهم گفت: - مهمون نمیخوای؟ من تهرانم ... چشمام گرد شد تهران چیکار میکرد ازش پرسیدم این جا چیکار می کنی؟ خندید و گفت: - برای رفتن باید تهران باشم یا نه؟ بعدش هم گفتم قبل رفتن ببینمتو باهات خدا حافظی کنم خونه ای بیام؟ با استرس جواب دادم نه خونه نیستم من دیگه اون جا نیستم اومدم خوابگاه تعجب کرد و پرسید خوابگاه! چرا تو که اون جا جات خوب بود خودت میگفتی... كلافه گفتم: این جا برام بهتره همه دوستان این جان گفتم پیش دوستام باشم. احساس میکردم داره لبخند میزنه. باشه پس آدرس خوابگاه و بده بیام دنبالت. نمیتونستم نه بگم پس آدرس و دادم و تماس و قطع کردم توسکا نگاهی به من انداخت و گفت: میگم معراج بد نیستا چرا الان که دیگه نمیشه با حافظ باشی بهش فک نمیکنی ترمه؟ 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 تو توی این شهر غریب نیستی ترمه که بخوای تو خوابگاه بمونی لبخند غمگینی بهش زدم و گفتم: غریب نیستم درسته ولی توی این شهر خیلی چیزا رو تجربه کردم توی خونه تو عاشق شدم یه ادم دیگه شدم اینم درسته اما دیگه نمیتونم اون جا بمونم دیگه نمیتونم اون جا توی خونه ای که تو هستی زندگی کنم تقدير من و تو اینه که از هم دور باشیم و یه فاصله بزرگ بینمون باشه منم سعی می کنم هر روز دیواری که بینمون هست و بالا و بالاتر ببرم دوباره ساکمو بدست گرفتم به سمت داخل خوابگاه رفتم هیچ دلیل قانع کننده ای نمی آورد که چرا باید به خونه برگردم حتی به من نگفت که دوستم داره هیچی نگفت : حافظ هم دیگه اون آدم سابق نبود با هزار بدبختی وارد خوابگاه شدم و توسکا که منو دید به سمتم اومد و قبل از هر چیزی بغلم کرد خوب میدونست چقدر تنهام و چه قدر نیاز دارم بهش وقتی توی بغلش بودم دوباره گریه ام گرفت و جدا شدن از مردی که انقدر دوسش دارم بی اندازه دردناک بود توسکای مهربونم با گریه همراهیم می کرد و با هم به حال و روز من اشک میریختیم 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 بالاخره وقتی کمی آروم شدم داخل اتاق رفتیم منو به دوستاش معرفی کرد و اونا رو به من اما من حتی هیچ کدومو نفهمیدم که اسمشون چی بود فکرم جای دیگه بود. دلم میخواست توی خودم باشم تنها باشم اما متاسفانه به این جای شلوغ پناه آورده بودم و دیگه تنهایی ممکن نبود. روی تخت نشستم و توسکا کنارم نشست و گفت: - حافظ فهمید که داری میای این جا؟ سرمو پایین انداختم موهامو پشت سرم دوباره باز و بسته کردم و گفتم: خودش منو رسوند تا این جا متعجب گفت: - حرفی نزد چیزی نگفت ؟ سری تکون دادم و گفتم نه چیزی که به درد من بخوره یا که امیدوارم کنه نگفت همه چیز واقعيته توسکا منو حافظ نمیتونیم با هم باشیم اما خیلی دردناکه برای من تحمل این وضعیت من هرگز فکر نمیکردم عاشق بشم اما من این جا عشق و تجربه کردم شکست به این بزرگی هم تجربه کردم. با زنگ گوشی حرفامون نیمه تموم موند با دیدن اسم معراج واقعا شوکه شدم. ما حرفامونو زده بودیم چیزی نمونده بود که بخواد معراج زنگ بزنه 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 ازش کمی فاصله گرفتم و گفتم: معلومه چی داری میگی؟ من الان دارم درد جدا شدن از حافظ و میکشم تو داری برای نفر بعدی نقشه میکشی؟ آروم روی شونم زد و گفت: زندگی جریان داره تو یه بار عاشق معراج شدی دوباره میتونی بشی نمیتونی که بشینی همش گریه کنی نمیگم الان ولی یه مدت دیگه باید به زندگیت برگردی نمیتونی خودتو فدای عشقی که ممنوعه کنی نباید خودت عذاب بدی و فدا بکنی به حرفام فکر کن... از کنارم بلند شد به سمت بقیه دخترا رفت من روی تختم تنها نشستم دیگه نمی تونستم به این فکر کنم که من یه زمانی عاشق معراج بودم اون زمان بچه بودم و نمیدونستم چی از زندگی می خوام الان که به این سن رسیده بودم حضور حافظ توی زندگیم بهم ثابت کرده بود که آدم چه طور میتونه عاشق بشه و عشق واقعا چه طوریه با صدای پیامک گوشیم گوشیمو برداشتم و به صفحه اش خیره شدم حافظ کمتر دیده بودم بهم پیام بده اما الان یه پیام ازش داشتم که مضطرب بودم بازش کنم یا نه بالاخره بازش کردم و با خوندن تک تکه کلمه هایی که نوشته بود نفسم بند اومد 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 ترمه ی عزیزم من تمام سال هایی که از تو دور بودم با فکر تو یاد تو روزگار گذروندم همیشه با خودم گفتم: اون دختر یه بچه است و من نباید بهش فکر کنم همیشه توبه می کردم همیشه در پیشگاه خدا سجده می کردم و ازش میخواستم که منو ببخشه و عشق تو از دلم بیرون کنه اما هرگز خدا این کار و نكرد براش کار سختی نبود اما این کار و نکرد چون مطمئنم دلیلی داشته این جدایی که بینمون افتاده این دلگیری که از من داری این عصبانیتی که از همه دارم مطمئنم برطرف میشه و من و تو دوباره کنار هم میمونیم دنبال راهی میگردم تا بتونیم از این مخمصه ای که برامون درست کردن بیرون بیایم پس خواهش می کنم کار اشتباهی نکن.. از من دلگیر و ناراحت نباش خوب میدونی حافظ وقتی پای دین و شرع میاد وسط چه حالی میشه و چی به روزش میاد من احساس می کنم انقدر شکسته شدم که دیگه نمیتونم سر پا بشم این که بخوام از تو که تازه به دست آوردم بگذرم برای من اوج مردنه... درکم کن تا من یه راه حل پیدا کنم مطمئن باش بهت قول میدم یه راهی پیدا می کنم یا .... 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 یا... یایی وجود نداره من راهی پیدا می کنم وگرنه میمیرم ترمه خوب میدونم که از من به این سن بعیده این حرفها و مثل پسرای ۱۸ ساله دارم حرف میزنم اما من هرگز هیچ حرفی و به دروغ یا از روی احساس نگفتم من مطمئنم اگر تو را از من بگیرن من دیگه نمیتونم زندگی کنم پس به خاطر من تحمل کن این دوری که خواستی به دیده منت قبول می کنم دور باش از من از این خونه ولی فقط خوب باش رو در رو زدن این حرفها برای من سخت تر از هر چیزیه اونم الانی که می ترسم که محرم ممنوعه ی من باشی پس برات مینویسم که من بی اندازه دوستت دارم ترمه تو تنها کسی هستی که من توی این همه سال عمری که از خدا گرفتم عشق و دوست داشتن و بهش اعتراف می کنم. عاشق همیشگی تو امیر حافظ......... با خوندن این پیام چنان حالم تغییر کرده بود که نفهمیدم کی گریه ام گرفته و همه دخترایی که توی اتاق بودن چه طور بهم زل زدن توسکا نگران کنارم نشست و با دستش صورتم و قاب گرفت و پرسید چه شده دختر چه اتفاقی افتاده این چه حال و روزیه ؟ 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 اشکام رو پس زدم و با حال خراب تری خودمو توی بغلش انداختم و گفتم: دارم میمیرم تو رو خدا یه راهی بهم نشون بده دلم حافظ و میخواد دلم اون خونه رو میخواد من نمیتونم دور از اون بمونم دختر بیچاره چنان شوکه شده بود که حرفی برای گفتن نداشت فقط آروم پشتمو نوازش میکرد و میگفت: - درست میشه همه چی درست میشه... اما من واقعا می ترسیدم می ترسیدم از این که هیچ چیزی درست نشه من تا آخر عمر حسرت بودن کنار مردی مثل حافظ و با خودم داشته باشم کمی که گذشت اشکام که تموم شد به گوشه کز کردم و از پنجره به بیرون خیره شدم دوباره صدای زنگ گوشیم بلند شد کلافه نگاهی انداختم خدایا یادم رفته بود اصلا ... معراج قرار بود بیاد این جا سراسیمه بلند شد و مانتوم تنم کردم شال روی سرم انداختم و با گوشی پایین رفتم وقتی جلوی ساختمان رسیدم با دیدن معراج به سمتش رفتم و گفتم: چقدر زود رسیدی ؟ نگاهی به سر و وضعم کرد و گفت: حالت خوبه ترمه؟ 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 حالت خوبه ترمه؟ روبه راهی! نگاهمو به آسفالت خیابان دادم و گفتم: خوبم چه طور مگه؟ به سر و وضعم اشاره کرد و گفت: خودتو توی آینه دیدی؟ صورتت ... لباس هات... به هم ریخته ای حتما اتفاقی افتاده نمیخواستم بفهمه بین منو حافظ مشکلی پیش اومده به سمت خیابون اصلی رفتم و گفتم: نمیشه این جا حرف بزنیم مسئول های خوابگاه میان گیر میدن بیا بریم پشت سرم راه افتاد با همون چمدون بزرگی که توی دستش بود بهش اشاره کردم و گفتم: چمدون کجا آوردی ؟ مثل من شونه بالا انداخت و گفت: چیکارش می کردم هنوز که نرفتم هتل مستقیم اومدم تورو ببینم با هم به نزدیکترین کافی شاپی که همون اطراف بود رفتیم داخل شدیم... بعد سفارش قهوه دادن سکوت کرده بودیم فکرم درگیر بود ناراحت بودم حال و حوصله حرف زدن نداشتم اما اون چنان ریز بینانه و موشکافانه بهم خیره شده بود که اذیتم میکرد 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸
کلی عکس پروفایل دخترونه خواهرونه دلنوشته بارون رفیق دلنوشته گل عاشقانه و... همش توکانال عکس پروفایل دخترونه هست اگه عضونیستی سریع بروعضوشو @poroffffff
بریم برای زنگ ناشناس
مرسی چشم حتما یعنی چی من نمیتونم بگم چند سالمه اخه من چند ماه ایتام خراب شده بود الان درست شده چشم پروف لش هم میزاریم
بله بعد چند ماه گذاشتم بلاخره بله گذاشتم ببخشید نبودم این چند وقت ولی الان گذاشتم به شما چه اخه؟ ادمین مهدیه که ... خیلی کم فعالیته ولی خب خودم حسابی فعالیت میکنم
مرسی چشات عالی میبینه نرسی بابت دعا خوبت انشالله باشه حتما مرسی عزیزم چشات عالی میبینه مرسی رمانو وقتی ایتا نداشتم خیلی از پارت هاش رو نوشتم حتما میزارم نه مرسی عزیزم راستش نمیدونم شما برامون عضو بیار
هدایت شده از حرم آنلاین
پرسپولیس❤️❤️
ادیت عکس توسط خودم
بیاید پی وی نظر بدید ببینم خوب شده یا نه
ادیت سریال های ایرانی
ادیت عکس توسط خودم
اموزش این ادیت رو و چند ادیت دیگرو در امار ۲۳۰ میزارم
یکی دیگه عضو بشه اموزشو اینو میزارم
🍄ادمین تبادلات قارچ🍄 (ادتب قارچ بعداز یک سال برگشت) 💢ادتب میشم💢 روزی۲بار تب میزنم✅ وسط تبم میتونی فعالیت کنی اما۳۰دقیقه بعد از تب فعالیت نکنین✅❎ ۳۰دقیقه بعد از تب بنرا رو بپاکی✅ بنرت غیر اخلاقی یا🔞نباشه❎ حقوق نمیگیرم❎ سابقه دارم،زیاااد✅ کوتاه ترین زمان تب✅ چک میشه👆 آیدیم جهت ادشدن https://eitaa.com/Blackyas اینفوتبم @infogharch
انگیزه ندارۍ ؟ خوب بایـا کن✨😹. منبع انگیزشیاۍ نابُ و دست نخوردھ🌿💯'! -☄https://eitaa.com/joinchat/2175008928Cc08404540b 🚶‍♀🔥 🌚🥤👟
هنوز صورتتو با صابون میشوری😐🔥 ~^~^~^~^~^~^~^~^~^~🦋 https://eitaa.com/joinchat/173342889C920ad26618 ~^~^~^~^~^~^~^~^~^~🦋 پروفت خزع؟ نمیدونی چجوری ی دخمل ناز و خوشگل شی؟ 🌈💅 ¿¡¿¡¿¡¿¡¿¡¿¡¿¡¿¡¿¡¿¡¿™¡¿¡¿¡🍌 https://eitaa.com/joinchat/173342889C920ad26618 ¿¡¿¡¿¡¿¡¿¡¿¡¿¡¿¡¿¡¿¡¿™¡¿¡¿¡🍌 بیو خاص موخای؟ ؟ ؟ ؟ و...... کدومو موخای خا؟ 🦋🐼 بکوب روش 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 https://eitaa.com/joinchat/173342889C920ad26618 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
هدایت شده از اینفوقارچ🍄
🍄ادمین تبادلات قارچ🍄 (ادتب قارچ بعداز یک سال برگشت) 💢ادتب میشم💢 روزی۲بار تب میزنم✅ وسط تبم میتونی فعالیت کنی اما۳۰دقیقه بعد از تب فعالیت نکنین✅❎ ۳۰دقیقه بعد از تب بنرا رو بپاکی✅ بنرت غیر اخلاقی یا🔞نباشه❎ حقوق نمیگیرم❎ سابقه دارم،زیاااد✅ کوتاه ترین زمان تب✅ چک میشه👆 آیدیم جهت ادشدن https://eitaa.com/Blackyas اینفوتبم @infogharch
هدایت شده از اینفوقارچ🍄
سلام کیوتم☺️ این پروفایل ها رو دیدی دوست داری بیشتر ببینی💋 بیا توی این چنل❤️ تازه بیو و فیلم برای مناسبت های خاص هم میزاریم💋 چالش هم داریم جایزه پرداخت .ممبر .تم🌈 در امار ۲۰۰ اموزش ادیت در امار ۲۵۰ اموزش گیف در امار ۳۵۰ برنامه هایی که باهاش فیلم یا عکس درست کنید در امار ۴۰۰ اموزش کار کردن با برنامه ها💫✨ لف ضرر🌱 بدو بزن روی پیوستن🌪🌪✨ https://eitaa.com/sjfhivbfbdAhdbhhh
هدایت شده از اینفوقارچ🍄
هیچ‌کس‌نفهمیدِꔷ͜ꔷ▾‹🖤⃟🌻›" که‌خداوندهمِꔷ͜ꔷ▾‹🥀⃟🕸›" تـــــنـهاییـش‌رافریادزدِꔷ͜ꔷ▾‹⃟🌙›" _قُل‌هُوَاللّهُ‌اَحَدِꔷ͜ꔷ▾‹💔⃟🌿›" اگر دوست داری خدا و قرآن را بهتر بشناسی باما همراه باش!💙 https://eitaa.com/joinchat/719323302Cf46a87971f