eitaa logo
هـزار راهِ نرفته 🇵🇸
303 دنبال‌کننده
273 عکس
41 ویدیو
0 فایل
﷽ ✍🏻 #موسوی خُــرده نویس . . ‌ کپی؟! خیــ🚫ــر ؛ این‌ها تکه‌هایی از من‌اند ، من را پراکنده نکنید ! . . 💬 جاٰحرفی : ‌https://daigo.ir/secret/6714622677 ‌تمجیدی اگر یافتید ، در دل نگه‌دارید.
مشاهده در ایتا
دانلود
غم فرستاده‌ی عشق است ، عزیزش دارید ..
لَقَـدْ خَلَقْنَـا الْإِنْسَـانَ فِي‌كَبَـدٍ به راستی که انسان را در رنج آفریده‌ایم. که به راستی زندگی چیست جـز زیستن با رنـج ؟! امـا آقاجان یک چیزی را خوب می‌دانم ؛ اگر قرار نبود قلب هایمان به عشقِ شما در سینه بتپد ، روزی هزاران بار از شدت دردها و رنج‌ها جاٰن می‌دادیم !
به‌نظرم وقتی محتوای کانالی به کل میره سمت روزمرگی و این داستان‌ها خیلی باید ترسید. ولی من میگم بذاریم به پای کمبود وقت و یا حتی کمبود محتوا .. ولی خب یه جاهایی هم محتوا تمام ماجرا نیست. شاید چیز دیگه‌ایی مثلِ یه تنِ رنجور و تب دار ! یعنی حداقل برای من اینطور بوده.
📸 هم اکنون/ راه قدس از کربلا می‌گذرد.✌️🏻
وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن كُنتُم مُؤمِنينَ .. و سست نشوید ، و غمگین نگردید .. و شما برترید اگر ایمان داشته باشید ! آل‌عمران | آیه ۱۳۹
رها کردن و رها کردن واقعیت تکراری این روزهاست. به دلیلی که نمی‌د‌انم. اصلا چه‌کسی می‌داند چرا آدمیزاد به مرور از همه چیز انصراف می‌دهد و دور می‌شود ؟! از موزیک‌ها از کانال‌ها از نوشتن از کار از آدم‌ها از آدم‌ها از آدم‌ها ... نمی‌دانم ! واژه‌ها مدام در من می‌مانند و می‌میرند. لال به تصویر آینه چشم دوخته‌ام. نگاهش سرد است و انتقام‌جو ، جوری با او رفتار می‌کنم که انگار نه چشمی برای دیدن و نه گوشی برای شنیدن دارم. او عجیب مرا می‌ترساند. کمی از این روزها که فقط می‌گذرند.
حالا می‌فهمم چرا باید آهسته و پیوسته به زندگی کردن ادامه داد. من تمام جسارتم را خرجِ روزهایی کرده‌ام که بی‌پروا به سوی آینده تاختم ، چه در انتهای آن خیابانِ تاریک و نمور دیده بودم که چنین دیوانه‌وار خـودم را گرفتار طوفان کردم ؟! من اگر افکارم را تنها برای خودم نگه دارم می‌میرم. من مُشتی غـمِ بی‌عرضه‌‌‌ام ، جرئتِ مُردن ندارم. پس اجـازه دهید تا می‌توانم بنویسم !
‌ حق با نادر ابراهیمی بود که می‌گفت : من ترکِ نشاط نکرده‌ام ، فقط قدری افسرده‌ام ای دوست ! ‌
حق است که معشوق به مـاه تشبیه شود.
‌ و شاید ما را در پسِ این دوری دیداریست .. ‌
اسپویلِ زندگی : شما در هر بازه‌ی سنی فکر می‌کنید دیر است ، اما در نهایت متوجه می‌شوید هرگز دیر نبوده و فقط بیخودی وقت خود را تلف کرده‌اید ! ‌‌
رسيدن من و تو وصلت دو ديوار است چقدر عشقِ دو مغرور مردم آزار است اگر چه درد زياد است در دلم امـا نگفتن از تو برايم هنوز دشوار است يگانه بودى و بسيار عاشقت بودم ولى به چشم نمى‌آيد آنچه بسيار است به خواب بى‌خبرى رفته‌ايم و در دلمان هنوز هم كه هنوز است عشق بيدار است سیدتقی‌ سیدی
‌ زمانی که داشتم سعی می‌کردم همه رو خوشحال و راضی نگه دارم ، خودم رو گم کردم. حالا که دارم خودم رو پیدا می‌کنم ، دارم همه رو از دست میدم .. ‌
نشود فاشِ کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر ، نامه رسان من و توست گوش کن ، با لبِ خاموش سخن می‌گویم پاسخم گو به نگاهی که زبانِ من و توست ! جنآبِ ابتهاج
هدایت شده از - ناشناس -
مثنوی هفتاد مَ‌ن. مَن اگر با مَن نباشم می‌شَوَم تنهاترین کیست با مَن گر شَوَم مَن باشد از مَن ماترین مَن نمی‌دانم کی ام مَن ، لیک یک مَن در مَن است آن که تکلیف مَنَش با مَن مَنِ مَن ، روشن است مَن اگر از مَن بپرسم ای مَن ای همزاد مَن ای مَن غمگین مَن در لحظه‌های شاد مَن ! هرچه از مَن یا مَنِ مَن ، در مَنِ مَن دیده‌ای مثل مَن وقتی که با مَن می‌شوی خندیده‌ای هیچ کس با مَن ، چنان مَن مردم آزاری نکرد این مَنِ مَن هم نشست و مثل مَن کاری نکرد ای مَنِ با مَن ، که بی مَن ، مَن تر از مَن می‌شوی هرچه هم مَن مَن کنی ، حاشا شوی چون مَن قوی مَن مَنِ مَن ، مَن مَنِ بی رنگ و بی‌تأثیر نیست هیچ کس با مَن مَنِ مَن ، مثل مَن درگیر نیست کیست این مَن ؟ این مَنِ با مَن زمَن بیگانه‌تر این مَنِ مَن مَن کنِ از مَن کمی دیوانه‌تر ؟! زیر باران مَن از مَن پر شدن دشوار نیست ورنه مَن مَن کردن مَن ، از مَنِ مَن عار نیست راستی ! این قدر مَن را از کجا آورده‌ام ، بعد هر مَن بار دیگر مَن ، چرا آورده‌ام ؟! در دهان مَن نمی‌دانم چه شد افتاد مَن مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من ناصرفیض🌱
عادت کن آدمیزاٰد دنیا بسی ناعادلانه‌ ست.
دوستداران محیط زیست.
‌ روزهای عجیبی رو دارم می‌گذرونم. حسی بین خواستن و نخواستن ، گفتن‌ها و نگفتن‌ها ، بودن و نبودن مردد برای ماندن یا رفتن. روزهایم ختم می‌شوند به خواب‌هایی آشفته و ناآرام. قفلم. خودم ، مغزم. صداهای پراکنده توی سرم مدام گوش زد می‌کنند ، هرجا قفل کردی بگیر بخواب آدمی‌زاد ! اما نه ، باید بیدار شوم ، بیدار بمانم. من طاقت این همه سردرگمی را ندارم ، حداقل در این برهه از زمان ، نه. ‌
‌ ما آدم‌زاٰده‌ها برای زیستن در کنجِ این سیاره‌ی رنج به عمر نوح ، صبر ایوب ، گنجِ قارون ، معجزات موسیٰ ، مقام عیسیٰ و گاهاً زبانِ سلیمان نیازمندیم. یادت نره همه‌ی ما اولین بارمان است که زندگی می‌کنیم ، بی‌تجربه‌‌ایم و تنها . . . پس اگر نمی‌توانید مَرهم باشید ، زخم هم نباشید ! ‌
چیزی نمانده به رؤیای دیدنت.
قُلکِ پُـر ، صدا نمیده .
‌ خــدا دری که قسمتِ تــو باشه رو برات باز می‌کنه‌. حتیٰ بدونِ اینکه نیـاز باشـه در بزنی . . ‌
‌ این خونه خراب کنِ مستطیل شکلِ تویِ دستتـون ، که به اِصطلاح بی‌جون خونده میشه و اتفاقاً از هر زنده‌ای زنده تره ، بیشتـر از اون چیزی که فکرش رو بکنید خطرناکه ! 📲 فلذا موقع استفاده ، همـه‌ی جوانب از دنیوی و اُخروی و همچنین آثارِ ماتقدم و ماتاخُرِش رو در نظر بگیرید. لطفـاً‌ . . . [ في امان‌الله ] ‌ - اول با خودمم ، بعد شما -
⚙ طبقِ معمول بیو را بخوان مؤمن.
که هستم من آن تک درختی که در کام طوفان نشسته.
‌ هیچ وقت خودم رو به اندازه‌ی این روزها ترسو ندیده بودم. که ندانم کجا ایستاده‌ام و مقصدم کجاست .. ‌
آمده‌ام که بنگرم ، گریه نمی‌دهد امان ..