eitaa logo
هـزار راهِ نرفته 🇵🇸
306 دنبال‌کننده
284 عکس
41 ویدیو
0 فایل
﷽ ✍🏻 #موسوی خُــرده نویس . . ‌ کپی؟! خیــ🚫ــر ؛ این‌ها تکه‌هایی از من‌اند ، من را پراکنده نکنید ! . . 💬 جاٰحرفی : ‌https://daigo.ir/secret/6714622677 ‌* تمجیدی اگر یافتید ، در دل نگه‌دارید.
مشاهده در ایتا
دانلود
مرور بعضی از خاطرات درست به سختی جان‌کندن است. چیزی شبیه به کشیدنِ پوستِ بلند‌ شده‌ی کنار ناخن ، شب‌ها می‌نشینی و آنقدر با خاطراتت ور میروی که جای خالی‌اش دوباره خون بیفتد. با یک یادش‌بخیر به آنها شب‌بخیر می‌گویی و می‌خوابی این تنها راه فرار است. اما همه‌چیز آنجایی سخت‌تر می‌شود که خاطرات در خواب هم رهایت نمی‌کنند ! ما فکر می‌کنیم زمانِ کافی برای انجام دادن تمام کارهایمان را داریم و این باعث می‌شود بعدها به کلماتی مثل [اگر] و [کاش] فکر کنیم. حقیقت این است که زندگی بسیار کوتاه‌تر ، عجول‌تر و سرکش‌تر از آن است که فکرش را می‌کنید. کارهایی را که دوست دارید انجام بدهید از عاقبتش ، از تنهایی نترسید. با تنها تکه‌هایی که از شما باقی مانده است ادامه دهید و کلماتتان را اسیر وسواس و دلشوره‌ها نکنید. درواقع این [ ریسک‌های بزرگ و کوچک ] است که به زندگیِ من معنا می‌دهند . . . جسور باشید و انسان ! بقیه‌اش را بسپارید به زندگی. ✍🏻
از نامه‌ی نمی‌دونم چندم ، سلام ! حالا تصمیم گرفتم این ساعت یک‌نامه بنویسم و بگذارم بماند اینجا ، هربار می‌خواهم سلیقه به خرج بدهم و شماره‌بندی کنم تا برسونم به دستت این دغدغه رو ولی بازهم فراموش می‌کنم این نامه‌ی چندمه. داشتم آخرین نامه‌ی روزم رو می‌نوشتم تا مثل همیشه بگذارمش روی میز تا صاحب‌ش آن را بخواند از آن جنس نامه‌هایی بود که مطمئن بودم خوانده می‌شود. ولی خوابم برد و نانوشته‌ ماند ، اما من می‌دانم او نانوشته هم مرا می‌خواند . . . ۴:۲۸ | آبان صفردو
ترافیک هم یک فرصت است و تا زمانی که مانعی برای رسیدن به موقع‌ام نباشد خصومتی باهم نداریم. دستِ زنانه‌ای با ناخن‌های کاشت آبی‌رنگ ، از پراید سفیدی که جلوتر بود بیرون آمد و سیگارش را روی آسفالت‌های داغ تکاند. مدام دستش را در هوا تاب می‌داد. به‌نظر می‌رسید دارد با کسی که راننده پراید است حرف می‌زند. نگاهم روی دست و حرکاتش خیره ماند. [ او داشت جوانی خودش را دود می‌کرد. ] چیزی مغزم را قلقلک می‌داد ... واقعا چه فعل و انفعالاتی در آنها رخ می‌دهد که خیال می‌کنند اینجوری گنگ‌تر و خفن‌تر به‌نظر می‌آیند ؟! مثلا با خودشان می‌گویند سیگار می‌کشم تا باکلاس جلوه کنم ؟! دختری که می‌بینید وقت صحبت کردن لـاتی‌اش را پر می‌کند برای این است که این آدم‌زاده چیزی برای عرضه ندارد و می‌خواهد متفاوت باشد. و این تفاوت را در کجا ایجاد می‌کند ؟! در [ ناهنجاری‌های گفتاری و رفتاری ] یعنی می‌گوید : من اگر فحش بدهم یا فلان‌کار را انجام بدهم ، شاید برای بقیه جذاب‌تر به‌نظر بیایم . . . یک ناهنجاری را برای جلب توجه انجام می‌دهد تا سرپوش بگذارد روی یک‌سری از نداشته‌هایش ! « ترافیک » ✍🏻
به این دلشوره‌ها عادت ندارم ؛
‌ ‌ ‌[ ایـنـجـا دفـتـرخـاطـرات مَـن نـیـسـت. ] ‌
Amir Kermanshahi - Man Sare Ghararam To Kojae (1).mp3
7M
یک‌دم قرار ، این دودقیقه و پنجاه‌ُاندی ثانیه‌ی به‌شدت محبوب و غم ِ موجود. داشته‌باشید این فایلِ عزیز رو . . . * همین 🎧•
جاده می‌رفت و کِش می‌آمد شاید هم مَـن ! من می‌دویدم برای رسیدن یا جاده ؟! برای رسیدن به مقصد ، شوقِ دیدار چه‌کسی خرسندم کرده بود ؟! میروم اما سخت گله‌مندم و همین کافیست برای یک سکوت. گلایه‌ دارم از قلمی که این روزها نمی‌نویسد ، از قلمی که مدام حول محور یک ماجرا می‌چرخد و خسته‌ام از نامه‌هایی که نخوانده گوشه‌ای رها می‌شوند. کلماتِ یک نویسنده تمام دارایی‌اش است. همان اندک سرمایه‌ام را ریختم درون چمدان و راه افتادم با چمدانی که خالی بود ، اما آن را هم به غارت بردند و حالا یک مَـن‌م و یک‌جاده ، یک‌مَن خسته‌ ، یک‌مَن جامانده ، یک‌چمدان خالی ، یک‌غم و خیالاتی که شرح داده نمی‌شوند. انزجار دارم از این مشت‌های پُر از هیـچ. ✍🏻
اگر برای خودت کتابخانه‌ای نداری ، اگر تلویزیون خانه‌ات بزرگتر از کتابخانه‌ات است و درحال حاضر کتابی وجود ندارد تا چشمانت با دیدن دریای جملاتش بر موج کلمات سوار شوند و جلای روحت باشند. اگر در سبد خرید ماهانه‌ات در کنار خوراک ، پوشاک ، تفریح و . . . هزینـه‌ای برای در نظـر نمی‌گیری ! کتـابی که غذای روحت می‌شود ، جامـه‌‌ی ادب و شخصیت به لحنت می‌پوشاند و همسفر لحظه به لحظه‌ی زندگی‌ات می‌شود. برای خودت نگران شو ، مغز تو درحال تخریب خودش‌است و در کمترین زمان ممکن می‌پوسد. من نگران این هستم تا به خودت ، روح و قلب لطیفت آسیب بزنی ! عجالتاً در چینین روزگار پرتلاطم و بحرانی بیشتـر به حـرف‌هایـم فکـر کن . . . 📚🤝🏻 « دو دریا در امتداد یکدیگر » ✍🏻