❌ انتشار نخستینبار
📸 تصویر متفاوتی از دیدار سردار حاج قاسم سلیمانی با حضرت آیتالله خامنهای در دفتر رهبری
https://eitaa.com/iranEiita
❌ ایتا و خطر ایزوله شدن!
بعد اغتشاشات و فیلتر شدن سکوهای خارجی دربستر اینترنت، نظیر اینستاگرام و واتساپ، جمعیت قابل توجهی به سمت پیام رسان های داخلی کوچ کردند، علی الخصوص جامعه متدین. در این میان ایتا به دلیل شباهت رابط کاربری به تلگرام، کارایی و زیرساخت مناسب، با استقبال بهتری رو به رو شد.
وقتی متدینین ایتا را برای ادامه فعالیت انتخاب کردند، در این میان اتفاقی افتاد که بسیار قابل تامل است و آن خطر "ایزوله شدن " نام دارد. مذهبی ها، انقلابی ها، وطن دوست ها، متدینین و هر اسمی که روی جمعیت ایتا میگذاریم، بخش همفکر و هم نظر در جامعه اند که به جز برخی اختلاف نظر در راهکارها، در لایه ی معرفتی و راهبردی اختلافی ندارند. البته بخشی از این خالص سازی علتش قوانین سخت گیرانه ایتا بود که اجازه حضور افراد با سلایق مختلف را نداد.
اتفاقی که در ایتا افتاد شکل گیری کانال و گروه هایی با طرز فکر مشابه و به تبع مواضع و محتوای مشابه بود، شما حتی در گروه های ورزشی ایتا هم اگر عضویت داشته باشید متوجه نگاه مشابه ادمین ها با خودتان خواهید شد. خوب ایراد کجاست؟! ایراد آنجایی است که ما در یک حلقه بسته داریم حرف هایی که همه بر ٱن توافق داریم را برای هم دیگر در قالب های مختلف ارسال میکنیم، محتوایی در تایید نظرات یکدیگر برای هم میفرستیم و خلاصه حرفی که باید لایه های مختلف جامعه را اغنا کند، بین همفکران دارد دست به دست میشود و این یعنی ایزوله شدن در یک محیط خاص!
تداوم این امر سبب فاصله گرفتن از فضای حقیقی جامعه، غیرواقعی شدن تحلیل و برٱوردها و در نتیجه ناکارآمدی راهکار ها میشود. یک آن به خود میآییم که ما برای جامعه نسخه پیچیدیم، اما اصلا درمان درد نبود، چون این نسخه نتیجه ویزیت و دریافت شرح حال واقعی بیماران نبود.
چه کنیم؟! این سوال جواب تک جمله ای ندارد، همین حضور نیم بند در اینستاگرام و توییتر باید باشد، مدیریت سکوهای ایرانی باید فکری به حال این اوضاع کنند، نه آن ولنگاری روبیکا و نه این وضعیت ایتا !
برای حضور افکار مختلف اعتمادسازی، جذابیت و کیفیت موثر است، وقتی شما میبینید در فضای مجازی ناگهان بمب خبری منفجر میشود و خبر میرسد "بله" به پیام های کاربران دسترسی دارد و تصویری از صفحه نمایش این شرکت منتشر میشود، یعنی تخریب عنصر اعتماد!
باید فکری کرد، این محیط بسته ی متشکل از همفکران و هم نظران، نه رشد آفرین است و نه در جهادتبیین کارکردی دارد، تبیین مخاطبش سوال دارد، ابهام دارد، مخالفت دارد و حتی عناد!
امیدواریم متولیان امر چاره ای بیندیشند و با ارتقای سطح کمی و کیفی پیام رسان ها و شبکه های اجتماعی داخلی، شاهد حضور طیف فکری وسیع تری باشیم و از طرفی با پیگیری قانون مند کردن حضور شرکت های خارجی در ایران، امکان حضور بیمشکل در این نرم افزارها برای ایرانیان فراهم شود چرا که با در نظرگرفتن تمام ابعاد مساله ی پیام رسان های خارجی،چنین مینماید که حضور در این بسترها، برای اقدام موثر در رسانه، اجتناب ناپذیر است.
@iranEiita
وقتی مولای ما فرمود:"تلاش برای عادی سازی روابط با اسرائیل روی اسب بازنده شرط بستن است" برای عده ای مفهوم نبود، مقاومت امروز صبح این جمله را با رسم شکل توضیح داد!
@iranEiita
#اختصاصی
🌪 حتی طراح تمامی عملیات های "آینده" در جبهه مقاومت هم #عماد_مغنیه است!
پایه ریزی عملیات نفوذ و اسیرگیری از صهیونیست ها، طراح هک و تخلیه اطلاعات پهپادهای اسرائیلی با ابداع تیم جنگال حزب الله، رصد دقیق دشمنان با ارتقای توانمندی اطلاعاتی مقاومت، حفظ جان نیروها، فرماندهان و شخصیت های مقاومت با آموزش نیروهای زبده حفاظت شخصیت، انتقال تکنولوژی موشکی از ایران، آموزش فلسطینی ها با ارتباط گیری با آنها در اردوگاه آوارگان بخشی از فعالیت های مردی است که هنوز نمیتوان به وضوح در خصوص او سخن گفت!
عماد فائز مغنیه فرمانده جهادی شهید حزب الله لبنان، شمشیر برنده مقاومت، عقل سرخ جهادی های منطقه، مردی بود تربیت یافته در مکتب انقلاب اسلامی که سال ها دوشادوش سیدالشهدای مقاومت حاج قاسم سلیمانی حلقه مقاومت در منطقه را تکمیل و در نهایت پیروزی این جبهه را با خون خود تضمین کرد.
شادی روح فرمانده ی شهید، عماد مغنیه(حاج رضوان) صلواتی عنایت بفرمایید.
راستی میدانستید این شهید زمانی در خیابان های شهر ما قدم زد و نفسش شهر را برای همیشه عطرآگین کرد؟!
🌐 کانال خبری #اخبار_آمل
@amolkhabarr
❌ به زودی در این کانال در خصوص #شهرداریآمل مطالبی منتشر خواهد شد که به تنویر افکار عمومی در خصوص مدیریت شهری کمک خواهد کرد.
#شهرداری
#شورا
#آمل
#بیت_المال
@iranEiita
از باندهای قدرت که در آمل شکل گرفت چه میدانید؟! (1)
هشدار، هشدار، هشدار!
چند سالی است اتفاقی خطرناک در آمل به وقوع پیوست، عده ای نمیدانند، عده ای میدانند و چون خود از آن جریان ها ارتزاق میکنند، طبیعی است سکوت کنند، عده ای میدانند و کلا اهل عافیت و سکوت پیشه اند ، عده ای هم نمیدانند و مخاطب اول این متن آنانی اند که نمیدانند.
عزیزان، گعده هایی در این شهر شکل گرفت و برخی مدیران نیک دریافته اند که اگر رضایتشان را جلب کنند، ماندگارند، حالا مردم ناراضی اند؟! به جهنم. مسئول ناکارآمد است؟ به درک. شهر عقب افتاد؟! مهم نیست. بیت المال دست مالی شد؟! مگر مهم است؟! ظرفیت سوزی شد و ناکارآمدی ها موجب نارضایتی شد؟! چه اهمیتی دارد؟! سر آقایان به سلامت باد.
برای شما سوال است که چرا فلان مدیر با وجود این حجم بی لیافتی میماند؟! جوابش این است که مدیر با بذل و بخشش به برخی جریانات خاص، کرسی قدرت را گارانتی میکند، بدون طی مراحل قانونی بیت المال را بذل و بخشش میکند، البته هوشمندانه، به نام های مقدس! میگوید فلان جا را هبه کردم به فلان مجموعه با نام پرطمطراق که حتی نتوانید به انتقادشان نزدیک شوید.
اما بصیرت یعنی باز کردن مشت این افراد و فریاد زدن برای افشای ماهیت واقعی برخی جریانات.
مگر میشود شما با اسم "حفظ ارزش ها" قانون گریزی کنید؟! قانون شکنی کنید؟ قانون را به هیچ بگیرید؟؟ بعد اصلا خروجی مجموعه های شما چیست که این چنین باید بیت المال به سمت شما سرازیر شود و در آمد های میلیونی از بیت المال داشته باشید؟! چه کسی بر دخل و خرج شما نظارت میکند؟!
آه و صد افسوس که جریان انقلابی به راحتی از کنار این اتفاقات عبور میکند. کاری با دو دسته عافیت طلب و متنفع ندارم، اما جریان دلسوز و دغدغه مند چرا سکوت میکند؟! ان شاالله که آگاهی ندارند و نمیدانند، و الا چه جوابی به امام و شهدا خواهند داد بابت این نگفتن ها؟!
در شماره های بیشتر خواهم نوشت که چه جریاناتی به اسم حفط ارزش ها، ارزش ها را لگد مال میکنند.
@iranEiita
حرف هایی که نزدم!
دیروز به جلسه ای دعوت شدم، با حضور یکی از معاونین رئیس جمهور با محوریت دو مساله، اول وضعیت توجه به نظام مسائل فرهنگی در شهر و دوم برآیند جامعه از انتصابات دولت در شهر و استان!
یک جمع تقریبا 15 نفره بودیم، ترکیبی از چند مسئول و فعالان فرهنگی و سیاسی.
اینکه ترکیب جلسه بر چه اساسی انتخاب شد را نمیدانم. بنده به دعوت یکی از محترمین شهر در جلسه حضور داشتم. حقیقتا روز خسته کننده ای را پشت سر گذاشته بودم، کسل و خواب آلود بودم.
مسئول با کمی تاخیر آمد و جلسه رسما شروع شد، یک مسئول و چند فعال گروه های مردمی صحبت کردند، مسئول صحبت ها قطع کرد و محترمانه گفت موضوعات مطروحه در عین اهمیت، منطبق با موضوع جلسه نیست، گفت چون مسئولیتم مرتبط با این مطالبات نیست، قانونا و اخلاقا نمیتوانم قولی بدهم، جز اینکه صحبت های تا اینجای جلسه را در قالب گزارش به معاونت مربوطه و شخص رئیس جمهور برسانم و از جمعیت خواست مرتبط صحبت کنند.
یکی از حضار به ارتباط مجلس و دولت اشاره کرد و با نگاهی نقادانه از حرف شنوی "زیاد" دولتی ها از مجلسی ها سخن گفت. با بخشی از حرف هایش موافق بودم و با بخشی هم نه، چرا نه بماند. فردا متهم به نیت خوانی خواهم شد. اما فقط این را بگویم، از وضعی منتقد بود که خودش از بانیانش بود.
یک مسئول هم ابتدای جلسه از هر دری سخن به میان آورد و تمامی مطالبات شهر را مطرح کرد که بالاتر گفتم معاون حاضر در جلسه، محترمانه گفت: "در حوزه اختیارات من نیست و موضوع جلسه هم چیز دیگری است."
این مسئول هم بانی وضع موجود بود و من در درونم آتش فشانی از کلمات میجوشید و از طرفی هم حقیقتا خستگی بر من لحظه به لحظه غلبه میکرد. نمیَدانستم نوبت من که شد از کجا شروع کنم؟ از برخی حاضرین در جلیه گلایه کنم؟ تیرهوایی بزنم؟ از کلان مساله ها بگویم؟
هرچه فکر کردم دیدم نمیتوانم چیزی بگویم که به برخی حاضرین بر نخورد، از طرفی هم در این فکر بودم شاید حرف های من تکلیفی در مخاطب ایجاد کند که از خود دفاع کند و بحث "پینگ پنگی" جلسه را به حاشیه ببرد. ازطرفی هم گفتم اصلا حرفی ندارم که به کسی برنخورد، چون یا مسئول مدنظر انتقاداتم شخصا در جلسه بود، یا نماینده ای داشت و این باعث میشد خلاصه در صدد پاسخگویی برآیند، به این هم فکر کردم که فردا میگویند ما زمانی اندک برای حل مشکلات شهر و در میان گذاشتن با مسئولی ارشد پیدا کردیم که فلانی به هدر داد و این دست حرف و حدیث ها.
گفتم اگر حرفی هم نزنم خوب با وجدانم چطور کنار بیایم؟ خلاصه این شد که جلسه را ترک کردم. البته آرام و بی حاشیه، با میزبان هم خداحافظی کردم و رفتم.
گفتم نا گفته ها را اینجا بنویسم.
اگر تریبون من روشن میشد در مدت کوتاهی که داشتم، دو مساله را مطرح میکردم.
در مقوله فرهنگ از منظر نگارنده مشکل اصلی در شهر ما عدم فهم صحیح از "کار مردمی"، بی اعتنایی به مقوله مردمی سازی کار فرهنگی، عدم آگاهی به مردمی بودن "امر فرهنگی" و بی اعتمادی به فعالیت جریانات مردمی است. دیگر مسائل در اولویت های بعدی تعریف خواهد شد. شما اگر بخواهید یک جریان ایجاد کنید، تحول ایجاد کنید، کاری تمیز انجام دهید مسئولین میپرسند" از طرف کجا؟" شفاف تر را من میگویم، میخواهند بدانند به کجا وصل اید؟ این سوال خوب نتیجه دو پیش فرض ذهنی مسئول است. 1. اگر وصل به فلان نهاد و فلان سازمان نباشند قابل اعتماد نیستند. 2. هر گروهی پشت پرده ای دارد. این پیش فرض ها دلیل همانی است که بالا گفتم. اگر ترس از ناراحت شدن مراجعه کننده نباشد و حفظ ظاهر لازم نبود، شفاف میگفتند فقط ما بلدیم کار فرهنگی کنیم، زحمت بکشید خودتان و مجموعه بیایید به عنوان عمله در طرح های ما فعالیت کنید. البته این میان استتنا هم وجود دارد میان مسئولین.
این بیماری بین خود بدنه جامعه هم نفوذ کرد، میگوییم بیایید در اجرای فلان برنامه کمک کنید، میپرسند از طرف کجاست؟ میگوییم مردمی است، میگویند خوب راس کار کیست، میگویم فلان شخص، میگویند نه، فلانی و بهمانی تایید و حمایت میکنند؟! عجب گیری کردیم. اصلا فلسفه شکل گیری سازمان ها و نهادهای دولتی و حاکمیتی در مقوله فرهنگ، تصدی گری نبود، حمایت، هدایت و نظارت آن هم هوشمندانه، حکیمانه، مدبرانه و عالمانه بود. این همه محو شد و یک فعل "آمرانه" جایگزین. این فرهنگ.
و اما در بخش مسئولین و نگاه به انتصابات، مشکل "اراده است". ما در منصوبین و حتی منتخبین "اراده" نمیببنیم، مابقی معلول است، بهانه است، توجیه است. بگذارید مثالی بزنم، شما یک زمین پدری دارید، عدوانا تصرف شد، در روز روشن، شما ساعت 2 نصف شب با خبر میشوید، خیلی صبور باشید تا طلوع آفتا صبر میکنید، اولین شعاع نوری که به زمین رسید، زمین و زمان را به هم میدوزید تا حصول نتیجه.
هزار و یک مشکل در این میان وجود دارد، پول وکیل ندارید، دادگاه کلافه کننده است، کلانتری مامور کافی ندارد و خروار، خروار مشکلات دیگر. اما حتی ثانیه ای به ذهنتان خطور نمیکند که در بازپس گیری زمین تعلل کنید، یا حتی ساعتی پیگیری را به تعویق بیندازید.
حالا همین شما مسئول میشوید، قرار است به جای احقاق حقوق خودتان، حق یک شهر را بگیرید. بهانه ها شروع خواهد شد، توجیه ها، غر زدن ها، گردن این و آن انداختن ها. چرا؟! چرا وقتی زمین پدری شما محل نزاع بود، معطل خواهر و برادر و دادگاه و پاسگاه و.... نماندید، وقتی حقوق یک شهر پایش وسط آمد و ظاهرا نفعی شخصی در کار نیست، یادتان آمد بودجه نیست، فلان اداره همکاری نمیکند، فلان نهاد پاسخگو نیست و الخ.
اینها همه بهانه است، شما اراده انجام این کار را ندارید. مگر میشود پیشرفت فلان طرح، پروژه، قانون، ابلاغ، صفر باشد؟ مگر میشود آجر روی ٱجر نگذارند در زمان مسئولیت؟ اراده نیست، عزمی نیست، دغدغه نیست، احساس نیاز نیست. این علت العلل است. و الا چرا دیگران توانستند؟ در دوره ای انجام شد و الان نه ؟ در شهری دیگر شد، اینجا حاکمیت قفل است؟ البته چرا اراده ای نیست هم خود محل بررسی است، محل بحث است، میتوان صفحه ها قلم فرسایی کرد، مثلا نبود جمعی ناظر، گروهی مطالبه گر، نبود حساسیت عالمانه در گروه های مردم، یا اینکه چطور حتی یک مسئول انتخابی که مستقیم محتاج رای مردم است، خود را از خدمت گذاری بینیاز میبیند؟ چه کسی یا کسانی و بر چه اساسی خیالشان را نسبت به پیروزی در انتخابات آتی راحت کردند؟ چک سفید امضا من باب ابقای مدیر انتصابی ناکارآمد، از کدام گاو صندوق در آمد؟ علیکم بالتحقیق.
این دو مطلب بالا از منظر بنده بخش مهمی از گرفتاری های شهر و استان است. یعنی گره های اصلی به زعم نگارنده این نقاط است. اگر عزمی برای اصلاح است این نشان گاه ها را دریابید.
@iranEiita
خیلی بلاهت میخواد در شرایط بی سابقه ی دنیا و منطقه از منظر نظامی و در واقع زمان عرض اندام موشک ها و پهپادها، یک نفر که خودش رو استاد جنگ شناختی میدونه و با همین عنوان حقوق میگیره، حرف از نامزدی سردار حاجی زاده برای انتخابات ریاست جمهوری بزنه!!!
یک بار حاج قاسم با جمله ی "من نامزد گلوله ها هستم" زد تو دهنتون بس نبود؟!
@iranEiita