eitaa logo
کانال تاریخ ایران/جهان جواب تمام سوالات در کانال سنجاق شده است برای خوندنش حتماً کلمه تایید را بزنید👇
14.3هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
4هزار ویدیو
4 فایل
ارتباط با ادمین جهت تبلبغات👇 https://eitaa.com/joinchat/2613314037C39e1ac75c8
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجرای اشنایی امام علی(ع) وقمبرغلام امام علی(ع) 💠 جوان کافری عاشق دختر عمویش شد، عمویش پادشاه حبشه بود. جوان رفت پیش عمو و گفت: عمو جان من عاشق دخترت شده‌ام، آمدم برای خواستگاری. پادشاه گفت حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت عمو هر چه باشد من می‌پذیرم شاه گفت: در شهر بدی‌ها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو، جوان گفت عمو جان این دشمن تو اسمش چیست، گفت اسم زیاد دارد ولی بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب می‌شناسند جوان فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی‌ها شد. به بالای تپه‌ی شهر که رسید دید در نخلستان، جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان رفت. گفت: ای مرد عرب تو علی را می‌شناسی؟ گفت: تو را با علی چه کار است؟ گفت: آمده‌ام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است. گفت: تو حریف علی نمی‌شوی. گفت: مگر علی را می‌شناسی؟ گفت: بله من هر روز با او هستم و هر روز او را می‌بینم. گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم؟! گفت قدی دارد به اندازه‌ی قد من، هیکلی هم‌هیکل من. گفت: خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست. مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم. خب چه برای شکست علی داری؟ گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان. گفت: پس آماده باش، جوان خنده‌ی بلندی کرد و گفت: تو با این بیل می‌خواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش. شمشیر را از نیام کشید. گفت: اسمت چیست؟ مرد عرب جواب داد: عبدالله. پرسید: نام تو چیست؟ گفت: فتاح، و با شمشیر به عبدالله حمله کرد. عبدالله در یک چشم به هم زدن، کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد و با خنجر خود جوان خواست تا او را بکشد که دید جوان از چشم‌هایش اشک می‌آید. گفت: چرا گریه می‌کنی؟ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته می‌شوم. مرد عرب، جوان را بلند کرد، گفت: بیا این شمشیر، سر مرا برای عمویت ببر. گفت: مگر تو کی هستی؟ گفت: منم اسدالله الغالب علی بن ابیطالب، که اگر من بتوانم دل بنده‌ای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود. جوان، بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت من می‌خواهم از امروز، غلام تو شوم یا علی. پس فتاح شد قنبر غلام علی بن ابیطالب 📚بحارالانوار ج3 ص 211 امالی شیخ صدوق 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
فضاىِ داخلى خانه زنده یاد "بيك ايمانوردى" سالِ ۵۵ 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
چقدر این شامپوها رو با دندون باز کردیم و شامپو قورت دادیم😂😁 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
گویند ۲۰۰ نفر را سه نفر سرباز لاغر اندام به اسارت گرفته و به صف کرده و می‌بردند. تعدادی نظاره‌گر بر این جماعت اسیر می‌خندیدند و می‌گفتند: "ای بیچاره‌ها چگونه است این سه نفر نحیف برشما چنین چیره گشته و این چنین خوار شدید؟" یکی جهاندیده درمیان آنان فریاد زد که ای مردم بر ما نخندید که آن سه نفر با هم هستند و ما دویست نفر تنها ... 👤 دهخدا 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
از دریک هخامنشیان تا تومان انقلاب اسلامی. 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
آورده اند که کفن دزدی در بستر مرگ افتاده بود،پسر خویش را فراخواند، پسر به نزد پدر رفت گفت ای پدر امرت چیست ؟ پدر گفت: پسرم من تمام عمر به کفن دزدی مشغول بودم و همواره نفرین خلقی بدنبالم بود، اکنون که در بستر مرگم و فرشته ی مرگ را نزدیک حس میکنم بار این نفرین بیش از پیش بردوشم سنگینی میکند.از تو میخواهم بعد از مرگم چنان کنی که خلایق مرا دعا کنند و از خدای یکتا مغفرت مرا خواهند ... پسر گفت: ای پدر چنان کنم که میخواهی و از این پس، مرد و زن را به دعایت مشغول سازم ... پدر همان دم، جان به جان آفرین تسلیم کرد. از فردا پسر شغل پدر پیشه کرد با این تفاوت که کفن از مردگان خلایق می دزدید و چوبی در شکم آن مردگان فرو مینمود و از آن پس خلایق میگفتند: "خدا کفن دزد اول را بیامرزد که فقط میدزدید وچنین بر مردگان ما روا نمیداشت" 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
‏چیزی که امروز به نام ‎اعداد انگلیسی شناخته می‌شوند، برگرفته از شیوهٔ عددنگاری باستانی هندی-پارسی است. اروپایی‌ها از طریق کتاب «حساب الهندی» نوشته ‎خوارزمی دانشمند ایرانی، با این شیوهٔ نگارش اعداد آشنا شدند، آن را برای خود برداشتند و به اسم اعداد انگلیسی معرفی کردند! برابری هر عدد با تعداد زوایای آن! 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
نامه ای که حتی یک نقطه ندارد! دانش آموز ۱۲ ساله تبریزی علی وثوقی نامه ای در زمان شاه نوشته بود که در آن حتی یك نقطه نبود! متن نامه در روزنامه های وقت چاپ شده است! 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویر بالا کتیبه‌ای از سرباز عاشوری در ۲۸۰۰ سال پیش که اکنون در موزه بریتانیا نگهداری می‌شود سرباز عاشوری با بهره گیری از پوست بز در گذر از رودخانه است. تصویر پایین آدمی که از تیره بختیاری که در زمان کنونی با همین روش گذشته پهنای رودخانه را می نوردد. جایی خوندم که به این پوست باد شده‌ی بز ، گُدار گفته می‌شه برای همین میگن؛ بی‌گدار به آب نزنید ! البته مطمئن نیستم 😬 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باتری دو هزار ساله اشکانی این قدیمی‌ترین باتری جهانه، یک باتری باستانی که در اطراف شهر تیسفون در عراق امروزی پیدا شده. شهر تیسفون برای صدها سال پایتخت ایرانیان بوده و در ۳۰ کیلومتری جنوب بغداد قرار گرفته. اما این باتری در ۱۹۴۰ کشف میشه و کمی بعد با ساختن یک ماکت از آن متوجه میشن که این یک باتری هست. به تازگی بچه های دانشگاه شریف هم این باتری رو دوباره سازی کردن و نتایج جالبی ثبت کردند. از این باتریها تا حالا تنها دو عدد پیدا شده. 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh