در مجلسى از ژولیده نیشابوری پرسیدند، میتوانی فی البداهه شعری بگویی که ده تا کلمه "دل" در آن باشد و هرکدام معانی مختلفی داشته باشند؟
ژولیده رباعی زیر را در همون مجلس سرود:
ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺑﺎ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺩﻝ ﺍﺯ ﮐﻔﻢ ﺩﺯﺩﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﻫﺮﭼﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺩﻝ، ﺳﻨﮕﺪﻝ ﻧﺸﻨﯿﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﮔﻔﺘﻤﺶ ﺍﯼ ﺩﻟﺮﺑﺎ، ﺩﻟﺒﺮ ﺯ ﺩﻝ ﺑﺮﺩﻥ ﭼﻪ ﺳﻮﺩ؟
ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﻝ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ
نام تخت جمشيد از آنجا آمده كه چون سازه هاى باشكوه اين بنا در نظر بينندگانى كه با تاريخ آن آشنا نبودند بسيار عجيب و نوظهور بود، آن را به فرمانرواى داراى جنيان همچون جمشيد و سليمان نسبت دادند!
@iran_Ancient
💰 شغل پولساز برای متولدین هر ماه💰
اگه شغل خوبی داشته باشی👇
خیلی راحت میتونی به درآمد بالا برسی🌱
بزن رو ماه تولدت و شروع کن👇👇
🧑💻فروردین 🧑💼 تیر 🧑🔬 مهر 🧑🏫دی
👮اردیبهشت👷مرداد 🧑🚀آبان 🕵️♀️بهمن
🧑⚖️خرداد 🧑🎨شهریور👩🔧 آذر 🧑🎓اسفند
با این شغل درآمدت میلیونی میشه👆😍
یزدگرد آخرين شاه ساسانى،طی فرار و عبور از مرو به آسیابانی رسید و شمشیر خود را به او داد تافقط شب آنجا بخوابد ولی موقع خواب آسیابان اورا کشت و جامه زرینش را از تنش در آورد و جسدش در آب انداخت
@iran_Ancient
فتحعلیشاه قاجار، که در زمان سلطنتش عهدنامههای گلستان و ترکمنچای را امضا کرد و بخشهای زیادی از ایران را از دست داد، سکهای ضرب کرد که بر روی آن خود را "خسروِ کشورسِتان" نامید!
@iran_Ancient
آویز مربوط به قرن 12 قبل از میلاد
که کتیبه نوشته شده بر روی آن چنین است:
من شیلهاک اینشوشیناک گسترنده امپراتوری این سنگ را که از سرزمین پورآلیش به غنمیت گرفتم . با دقت و زحمت ساختم و به دختر محبوبم "باراولی" هدیه دادم .
بر روی این آویز علاوه بر کتیبه صحنه هدیه دادن آویز توسط شیلهاک اینشوشیناک به دخترش به تصویر کشیده شده است
@iran_Ancient
اشکفت سلمان
بزرگترين خط نوشته ميخي ايلام نو نيايشگاه "تاريشا" يا اشكفت سلمان، بزرگترين خط نوشته ميخي ايلام نو را در خود جا داده است. در اشكفت سلمان چهار نقش برجسته وجود دارد كه دو تای آن داخل غار و دو تاي ديگر در خارج از غار ديده مي شود. بزرگ ترين نوشته خط ميخي از دوره ايلامي در اين غار موجود است كه از زمان شاهك ایلامی، شاه بومي آيا پير يا آياتم، به جاي مانده در نقش برجسته هاي اين غار ديده شده است.در نقش اول "هنه" پادشاه سلسله آیاپیر در کنار وزیرش "شوترور" در حال عبادت هستند و در نقش دیگر "هنه" در کنار همسرش "هوهین" و فرزند خردسالشان در يك مراسم آييني شركت كرده و كاهن بزرگ در جلوي آنها به چشم مي خورد. اين نشانه ها مشخص مي كند اشكفت سلمان نيايشگاه "تاريشا" بوده و غار ديگري در كنار اين اشكفت در دوره ايلخاني به مكاني مقدس تبديل شده و رو به روی آن ساخت و سازه هاي مذهبی شكل گرفته است.
نیایشگاه تاریشا یا اشکفت در جنوب ایذه بزرگترین خط نوشته میخی ایلام نو را در خود جا داده و دربرگیرنده چهارنقشبرجسته ایلامی است که نیایش "هنه" پادشاه محلی آیاپیر بههمراه وزیر و خانوادهاش را بهنمایش گذاشته است.
@iran_Ancient
آقای کوینر از پسر بچهای که زارزار گریه میکرد علت غم و غصهاش را پرسید
پسر بچه گفت : من دو سکه برای رفتن به سینما جمع کرده بودم، اما پسرکی آمد و یکی از آنها را از دستام قاپید و به پسری که دورتر دیده میشد اشاره کرد
آقای کوینر پرسید : مگر با داد و فریاد مردم را به کمک نخواستی؟
پسر بچه با هقهق شدیدتری گفت : چرا
آقای کوینر در حالی که با مهربانی او را نوازش میکرد دوباره پرسید :
کسی صدایت را نشنید؟
پسر بچه هق هق کنان گفت : نه!
آقای کوینر پرسید :
نمیتوانی بلندتر فریاد بزنی ؟
پسر بچه با امیدواری گفت : نه
آنگاه آقای کوینر لبخندی زد و بعد گفت :
پس حالا آن یکی سکه را هم بده بیاد و آخرین سکه را از دست بچه گرفت و بیواهمه به راهش ادامه داد
👤 برتولت برشت
@iran_Ancient
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فردوسي و خرد و ايران!
کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندر خورد
کنون تا چه داری بیار از خرد
که گوش نیوشنده ز او بر خورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
از او شادمانی و ز اویت غمی است
و ز اویت فزونی و ز اویت کمی است
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار او بر خورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کرده خویش ریش
@iran_Ancient
زن بدکاره و عنایت رسول خدا صلی الله علیه و آله
عطار در کتاب « الهی نامه » روایت می کند: زنی آوازه خوان و اهل فسق و فجور در مکه اقامت داشت که در مجالس لهو و لعب شرکت می کرد و با آواز و رقص و پایکوبی مجالس لهو و لعب را گرم نگاه می داشت.
پس از سالیانی از هجرت پیامبر، بازارش به خاطر این که از جمال افتاده بود و از آوازه خوانی و مطربی وامانده بود کساد شد و به فقر و فاقه و تهی دستی افتاد، از شدت پریشانی و اضطرار به مدینه آمد و به محضر پیامبر رحمت مشرف شد
حضرت فرمود: برای چه هدفی به مدینه آمده ای، به هدف تجارت آخرتی یا تجارت دنیایی؟
عرضه داشت: نه برای آن آمده ام نه برای این ، بلکه چون وصف جود و سخاوت و عطا و کرمت را شنیده بودم با امید به تو به این شهر آمدم؟
پیامبر از بیان او شاد شد و ردای مبارکش را به او بخشید و به اصحاب فرمود: هر یک به اندازه تمکن و توانایی چیزی به او ببخشند.
آری ، زنی بدکار به امید عطا و کرم و جود بنده ات پیامبر ، که مظهری از مظاهر کرم بی پایان توست ، به مدینه می آید و با عطایی سرشار و فراوان برمی گردد ، مگر ممکن است من امید به عفو و گذشت و لطف و احسان تو داشته باشم و از درگاهت مأیوس و دست خالی برگردم؟!
منبع: کتاب عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان
@iran_Ancient