بر هر ایرانی باشرف واجبه اینو نشر بدن تا اون دنیا شرمنده ی رئیسی نشی ... مهم مهم مهم حتما مشاهده بفرمائید 🙏🙏🙏

#فوری 🔴نزدیکان احمدی نژاد خبر دادند که رایزنی او با آیت الله خامنه‌ای جهت ورود به انتخابات مثبت بوده ↩️ احمدی‌نژاد به مشاورانش اعلام کرده است که شرایطی را مهیا کنند که او با همراهی جمع بزرگی از مردم برای ثبت نام در انتخابات به وزارت کشور برود. ✅کانال اخبار انتخابات👇 https://eitaa.com/joinchat/2090598466C28144abd37

دیدار امروز ما با برادر بزرگوار جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد ۹ خرداد ۱۴۰۳ میدان ۷۲ تن [( 🇮🇷ایران من )] @iran_i " ایران آی " #زنجان_سیاسی @zanjan_siyasi

#فوری 🔴نزدیکان احمدی نژاد خبر دادند که رایزنی او با آیت الله خامنه‌ای جهت ورود به انتخابات مثبت بوده ↩️ احمدی‌نژاد به مشاورانش اعلام کرده است که شرایطی را مهیا کنند که او با همراهی جمع بزرگی از مردم برای ثبت نام در انتخابات به وزارت کشور برود. ✅کانال اخبار انتخابات👇 https://eitaa.com/joinchat/2090598466C28144abd37

#فوری 🔴نزدیکان احمدی نژاد خبر دادند که رایزنی او با آیت الله خامنه‌ای جهت ورود به انتخابات مثبت بوده ↩️ احمدی‌نژاد به مشاورانش اعلام کرده است که شرایطی را محیا کنند که او با همراهی جمع بزرگی از مردم برای ثبت نام در انتخابات به وزارت کشور برود. ✅کانال اخبار انتخابات👇 https://eitaa.com/joinchat/2090598466C28144abd37 [( 🇮🇷ایران من )] @iran_i " ایران آی " #زنجان_سیاسی @zanjan_siyasi

🔴 تنها شخصیت کشور که مردم بصورت خودجوش از همه کشور میرن جلوی خونه‌ش و ازش می‌خوان که تو انتخابات نامزد بشه دکتر احمدی‌نژاده، به همین دلیله که چپ و راست چشم دیدنشو ندارن @TheMan81

🔴 تنها شخصیت کشور که مردم بصورت خودجوش از همه کشور میرن جلوی خونه‌ش و ازش می‌خوان که تو انتخابات نامزد بشه دکتر احمدی‌نژاده، به همین دلیله که چپ و راست چشم دیدنشو ندارن @TheMan81

✨✨همینکه اسم این ابر مرد لرزه بر اندام شبه مردان می اندازد باعث غرور است✨✨

🔴 همسرم از من خواست یک شب را با زن دیگری بگذرانم! 💢 پس از سالها زندگی مشترک، همسرم از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. زنم گفت: گرچه تو را دوست دارم، ولی مطمئنم که این زن هم تو را دوست دارد و از بیرون رفتن با تو لذت خواهد برد. 💢 زنی که همسرم اصرار داشت آن شب را با او بگذرانم مادرم بود. مادرم از ۸ سال پیش یعنی بعد از فوت پدرم، تنها شده بود ولی مشغله های زندگی من و داشتن ۳ بچه باعث شده بود که من گاهی در موارد اتفاقی و نامنظم به او سر بزنم. 💢 آن شب فرارسید و به او زنگ زدم تا برای سینما و شام بیرون برویم. مادرم با نگرانی پرسید چه شده؟ اتفاقی افتاده؟! به او گفتم: نه، فقط بنظرم رسید بسیار دلپذیر خواهد بود که اگر ما امشب را با هم باشیم. 💢 آن شب وقتی برای بردنش می‌رفتم کمی عصبی بودم. وقتی رسیدم دیدم که او هم کمی نگران بود، کفش قرمزی پوشیده بود و جلوی درب خانه ایستاده بود، موهایش را جمع کرده بود، لباسی را پوشیده بود که در آخرین جشن سالگرد ازدواجش دیده بودم. با چهره ای روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد. وقتی سوار ماشین می‌شد گفت: با غرور و افتخار به دوستانم گفته‌ام امشب با پسرم برای گردش بیرون می‌روم و آنها خیلی تحت تاثیر قرار گرفته‌اند. 💢 ما به رستورانی رفتیم که هر چند لوکس نبود ولی بسیار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گویی گنج بدست آورده! پس از اینکه نشستیم، به خواندن منوی رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از بالای منو نگاهی به چهره مادرم انداختم و دیدم با لبخندی حاکی از یادآوری خاطرات گذشته به من نگاه می‌کند. گفت: یادم می‌آید که وقتی تو کوچک بودی و با هم به رستوران می‌رفتیم من بودم که منوی رستوران را می‌خواندم و تو نگاه می‌کردی. من هم در پاسخ گفتم: پس حالا وقتش رسیده که تو نگاه کنی و اجازه دهی که من این کار را برای تو بکنم. 💢 هنگام صرف شام، گپ وگفتی صمیمانه و شیرین داشتیم، هیچ چیز غیرعادی بین ما ردوبدل نشد، بلکه صحبت‌ها پیرامون وقایع جاری بود و آنقدر حرف زدیم که سینما را از دست دادیم. 💢 وقتی او را به خانه رساندم گفت که خیلی دلش می‌خواهد باز هم با من بیرون برود به شرط اینکه دفعه بعد او مرا مهمان کند و من هم قبول کردم. 💢 وقتی به خانه برگشتم همسرم پرسید که آیا شام بیرون با مادر خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم: ممنون! خیلی بیشتر از آنچه که می‌توانستم تصور کنم! 💢 دقیقا چند روز بعد مادرم در اثر یک حمله قلبی شدید درگذشت، بدون اینکه بتوانم کاری برایش بکنم... 💢 مدتی بعد پاکتی حاوی کپی یک رسید از رستورانی که با مادرم آنجا غذا خوردیم بدستم رسید. یادداشتی هم بدین مضمون بدان الصاق شده بود: نمی‌دانم که آیا در آنجا خواهم بود یا نه، ولی هزینه را برای ۲ نفر پرداخت کرده‌ام، یکی برای تو و یکی برای همسرت. و تو هرگز نخواهی فهمید که آن‌شب برای من چه مقدار ارزش داشته است!  بی‌نهایت دوستت دارم پسرم! 💢 در آن هنگام بود که دریافتم چقدر اهمیت دارد که بموقع به عزیزانمان بگوئیم که دوستشان داریم و برایشان وقت بگذاریم. 💢 زمانی که شایسته‌ی عزیزانتان است را به آنها اختصاص دهید، زیرا هرگز نمی‌توان این امور را به وقت دیگری واگذار نمود. همیشه امروز بهتر از فردا و فرداهای ناشناخته است. 💠 #داستانک ┏━━━━━       📚🇮🇷 @FARZANDANEADAM ┗━━━━━━━━━━━