📨#خاطرات_شهدا
🟢شهید مدافعحرم #عبدالکریم_پرهیزگار
🎙راوے: مادر شهید
🪴زمانیکه عبدالکریم، کودکی یکساله بود، من را از خطری جدّی نجات داد. آن روز او در گهواره بود و من مشغول انجام کارهای منزل بودم. وقتی به سمت آشپزخانه حرکت کردم، فرزندم با جیغ ناگهانی، مرا متوجّه خود کرد. به طرف او رفتم که ناگهان صدای مهیبی از آشپزخانه برخاست. صدای ترکیدن زودپز بود. عبدالکریم با گریه خود سبب شد من از این اتفاق در امان بمانم.
🪴احترام به والدین، بارزترین ویژگی فرزندم بود؛ هیچگاه تندخویی و یا صدای بلند عبدالکریم را نشنیدم. او همواره متبسّم بود و سعهصدر داشت. حتی اگر موضوعی فرزندم را آزردهخاطر میکرد، هیچگاه آن را به روی ما نمیآورد.
🪴از کودکی، روحیهی ایثار و ازخودگذشتگی در وجود عبدالکریم نهادینه شده بود. نوجوانی کمسنّ و سال بود که اشتباه یکی از اعضای خانواده را برعهده گرفت تا به جای او بازخواست شود.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
17.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | مناجات حاج #قاسم_سلیمانی در بحبوحه جنگ با داعش
🔺به روایت حجتالاسلام پناهیان
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
❇️#سیره_شهدا
🟣شهید مدافعحرم #محمد_زلقی
♻️فعّالیّتهای فرهنگی در مسجد
🔮عموی بزرگوارم پس از دوران دفاع مقدس از جبههی نظامی وارد جبههی فرهنگی شد و به فعّالیّت در یکی از مساجد محلّات شهر دزفول که مردمانی زحمتکش دارد، روی آورد و آن مسجد را آباد و به کانون فعّالیّتهای مردمی در آن محلّه تبدیل کرد.
🔮او تعامل بسیار خوبی با جوانان داشت و علاوه بر اینکه خود اهل ورزش بود، جوانان را با برگزاری بازیهای فوتبال و امثالُهُم به ورزشکردن دعوت میکرد. شهید زلقی همواره تأکید داشت مسجد، فقط جایِ نمازخواندن نیست و باید از فضاهای موجود در مسجد برای تربیت کودکان و نوجوانان استفاده کرد؛ این تربیت شامل برگزاری کلاسهای معرفتی، ورزشی و... است.
🎙راوے: برادرزاده شهید
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه زیر گرفته شدن سرباز رژیم صهیونیستی
منابع خبری از وقوع یک عملیات ضدصهیونیستی در منطقه شاعر بنیامین در نزدیکی رام الله در کرانه باختری خبر میدهند.
عامل این عملیات پس از به هلاکت رساندن یک نظامی زن صهیونیستی، با شلیک گلوله نظامیان صهیونیست به شهادت رسید.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهید #محسن_حججی به #نماز خوندن و #روزه گرفتن علاقه داشت
👈قبل از ورود به #دبستان #زیارت_عاشورا رو حفظ بود.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
سلاح سردی که مجید رهنورد با آن شهیدان «دانیال رضا زاده» و «حسین زینال زاده » را به شهادت رساند
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
حضور نظامیان آمریکا در بازی ایران و آمریکا به عنوان تماشاگر
🔹پایگاه هوایی العدید آمریکا در قطر بیش از ۱۰ تا ۱۵ هزار پرسنل نظامی آمریکایی و انگلیسی دارد که حدود ۵ هزار نفر از پرسنل آمریکایی با پوششی واحد برای جبران کمبود تماشاگران آمریکایی برای تماشای بازی ایران و آمریکا در بین تماشاگران آمریکایی حضور پیدا می کنند.
#شهید_آرمان_علی_وردی 💔
بماند به یادگار...✌🏻
ان شاءالله به امید بُرد کشورمون در مقابل آمریکا🇮🇷
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
20.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصاویری از وداع امیر پوردستان و پرسنل محترم ارتش جمهوری اسلامی با شهدای مدافع حرم ارتش در معراج شهدا | سال ۱۳۹۵
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
#رمان_مدافع_عشق
#قسمت_25
هوالعشــــــق
همانطور ڪه با قدمهای بلند سمتت می آیم زیر لب ریز میخندم.می ایستے و سوار موتور میشوی... هنوز.متوجه حضور من نشده ای. کنارت می ایستم و دستم را روی شانه ات میگذارم.شوڪه میشوی سر میگردانی و بمن نگاه میکنے!سر ڪج میکنم و لبخند بزرگی تحویلت میدهم!
_ سلام آقا!.. بریم!؟
_ چی!!!...تو!...کجا برم!
_ اول خانوم رو برسون کلاس بعد خودت برو حوزه
_ برسونمت؟؟؟
_ چیه خب!تنها برم؟
_ لطفاً خودت برو...قبلشم بگو بازی بعدیت چیه.!
_ چرا برم؟...یعنی تو...
_ اره این موقع صبح کلاس داری مگه؟
_ بــــله!
پوزخندی میزنی.
_ کلاس داری یا تصمیم گرفتی داشته باشے...
عصبـے پیاده میشوم.
_ نه!تصمیمم چیز دیگس علےاڪبر!
این را میگویم و بحالت دو ازت دور میشوم.
خیابان هنوز خلوت است و من پایین چادرم را گرفته ام و میدوم.نفس هایم به شماره مےافتد نمیخواهم پشت سرم رانگاه کنم.گرچه میدانم دنبالم نمےآیـے...
به یڪ ڪوچه باریڪ میرسم و داخل میروم...
به دیوار تڪیه میدهم و از عمق دل قطرات اشڪم را رها میڪنم.
دستهایم را روی صورتم میگذارم، صدای هق هق در کوچه میپیچد.
چند دقیقه ای بہ همان حال گذشت که صدایـے منو خطاب کرد:
_ خانومی چی شده نبینم اشکاتو!
دستم را از روی صورتم برمیدارم،پلک هایم را از اشک پاک و بسمت راست نگاه میکنم. پسرغریبه قد بلند و هیکلے با تیپ اسپرت که دستهایش را درجیب های شلوارش فرو برده و خیره خیره نگاهم میکند.
_ این وقت صبح؟؟..تنها!؟...قضیه چیه ها!
و بعد چشمک میزند!
گنگ نگاهش میکنم.هنوز سرم سنگین است.چندقدم نزدیکم می آید...
💞 💞
_ خیلے نمیخوره چادری باشی!
و به سرم اشاره میکند.دستم را بی اراده بالا میبرم. روسری ام عقب رفته بود و موهایم پیدا بود. بسرعت روسری را جلو میکشم ، برمیگردم ازکوچه بیرون بروم که از پشت کیفم رامیگرد و میکشد.ترس به جانم مے افتد...
_ آقا ول کن!
_ ول کنم کجا بری خوشگله!؟
سعی میکنم نگاهم را از نگاهش بدزدم. قلبم در سینه میکوبد.کیفم را میکشم اما او محکم نگهش میدارد...
.
غروری داری ازجنس سیاسیون آمریکا
ولی من اهل ایرانم/ مقاوم /سخت وپابرجا
ادامہ دارد...
نویسنده این متن:
#میم_سادات_هاشمے
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
☑️تصویری از دیدار نخستوزیر عراق با رهبر انقلاب.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran