eitaa logo
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
5.8هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
23.6هزار ویدیو
236 فایل
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن 📞ارتباط با خادم کانال 👇👇 @diyareasheghi
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای علیمی چه حالی داشتی وقتی شنیدی شیعه بودن واسه انتخاب کابینه‌ی کسی که ازش حمایت کردی هیچ امتیازی نداره ولی اگر اهل سنت باشه ۱۰ امتیاز داره؟ اون هیچی کسی هیئتم رفته باشه ۱۰۰ امتیاز منفی داره😕 البته هیئت شماها براش امتیازه ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
"اَنا اَبنُ مَن قُتِلَ صَبرا" تو پسرِ همانی که هر چه می توانستند و با هر چه می توانستند او را کشتند! پ.ن: یعنی کسی را محصور کنند و از همه طرف به او حمله کنند برای کشتنش...یعنی با شکنجه کشتن...یعنی زجرکش کردن...می گویند این نوع کشتن در آیین مسلمانی حرام است. ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
بسم الله الرحمن الرحیم من از دیارِ غم و روزگارِ بارانم من از اهالیِ اشک و تبارِ بارانم کسی نمانده برایم غریب می‌میرم کسی نمانده بگویم چقدر دلگیرم کسی نمانده بسوزم که عُقده وا گردد کسی نمانده زِ قلبم غمی جدا گردد قسم به سرخیِ چشمم به گرمیِ آهم نرفته از نظرم خاطراتِ جانکاهم چگونه با که بگویم غروب غمگین است غمی که مانده به دوشم چقدر سنگین است من اشکِ بی کسیِ خیمه‌گاه را دیدم میانِ خیمه ولی قتلگاه را دیدم که ذوالجناح پُر از خون ولی سواری نیست به جای جایِ تو غیرِ زخمِ کاری نیست حرامیان همه بر گِردِ پیکرش بودند تمام نیزه به‌دوشان پِیِ‌سرش بودند به یک طرف به جگر شعله خواهرش می‌زد به یک طرف به سر و سینه مادرش می‌زد چگونه با که بگویم غروب را دیدم به رویِ نیزه سری از بدن جدا دیدم صدای هلهله‌ها تا به گوش ما آمد صدای حرمله از پشت خیمه‌ها آمد به پشتِ خیمه نوکِ نیزه‌ای زمین می‌خورد کسی به خنده سرِ کوچکی به نِی می‌بُرد حرامیان نه فقط گاهواره می‌بُردند لباس را زِ تَنی پاره‌ پاره می‌بُردند به رویِ دوش همه تازیانه می‌آمد زِ گوشهای همه گوشواره می‌بُردند درونِ خیمه زمین‌گیر بودم اما سوخت تمامِ بستر من با خیام یکجا سوخت زِ داغ تاول آتش صدای ما می‌سوخت میان شعله سر و دست و پایِ ما می‌سوخت چگونه با که بگویم حکایتِ سر را حکایت عطش و خیزران و پیکر را زمانِ غارت ما بود و خنده‌ی دشمن که دید چشم غریبم دو چشمِ خواهر را نمیرود زِ خیالم دَمی که می‌دیدم به سمت نیزه‌ی بابا نگاهِ دختر را دوید کودکی و یک نفر به دنبالش گرفت پنجه به زلف و کشید معجر را (حسن لطفی) ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیمان بوداپست که باعث حمله روسیه به اوکراین شد ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° پنهان °○❂ 🔻 قسمت ــ من منظوری نداشتم فقط ــ سمانه خانم.من داره ۳۰سالم میشه،میخوام برا خودم خانواده تشکیل بدم،الان شرایط فرق میکنه،الان شما از کارم خبر دارید،میدونید چه شرایطی دارم این مدت اتفاقات زیادی برای ما دو نفر افتاد کنار هم جنگیدم و نتیجه گرفتیم،با اخلاق همدیگه به نسبتی آشنا بودیم و شدیم،پس میخوام فکر کنید و جوابتونو به من بگید سمانه سرش را پایین انداخت تا کمیل گونه های سرخ شده اش را نبیند. هول شده بود نمی دانست چه عکس العملی باید نشان دهد ‌سریع از جایش بلند شد ــ من.. من دیرم شده باید برم کمیل لبخند شیرینی به حیا و دستپاچگی سمانه زد، ــ میرسونمتون هم قدم به سمت ماشین رفتند،سمانه به محض سوار شدن کمربند زد و نگاهش را به بیرون دوخت،دستی روی شیشه کشید وناخوداگاه اسم کمیل را نوشت،اما سریع پاکش کرد و از خجالت چشمانش را محکم روی هم فشار داد،دعا می کرد که کمیل این کارش را ندیده باشد،نگاه کوتاهی به کمیل انداخت ،وقتی او را مشغول رانندگی دید،زیر لب" خدایا شکرت" زمزمه کرد. اما غافل از اینکه کمیل تک تک کارهایش را زیر نظر داشت و با این کاری که او کرد لبخند شیرینی بر لبان کمیل نقش بست که سریع او را جمع کرد. سمانه با دیدن قطرات باران با ذوق شیشه را پایین آورد و دستش را بیرون برد. ــ سرما میخورید شیشه رو ببرید بالا سمانه بی حواس گفت: ــ نه توروخدا بزار پایین باشه من عاشق بارونم،وای خدای من چقدر خوبه هوا کمیل آرام خندید وفرمون را چرخاند و ماشین را کنار جاده نگه داشت،سمانه سوالی نگاهش کرد،کمیل کمربند را باز کرد و در را باز کرد و گفت: ــ مگه عاشق بارون نیستید؟زیر بارون بهترمیتونید عاشقی کنید و از ماشین پیاده شد،سمانه شوکه از حرف کمیل به اوکه ماشین را دور می زد نگاه می کرد. در را باز کرد و از ماشین پیاده شد،وقتی قطرات باران روی صورتش نشست ذهنش از همه چیز خالی شد و با لبخند قشنگی به سمت پارک کنار جاده رفت،کمیل غیبش زده بود،او هم از خدا خواسته دستانش را باز کرد و صورتش را سمت آسمان گرفت و از برخورد باران به صورتش آرام خندید،باران همیشه آرامش خاصی به او می داد،با یاداوری پیشنهاد ازدواج کمیل دوباره خندید،احساس خوبی سراسر وجودش را گرفت حدس می زد که نامش چیست اما نمی خواست اعتراف کند،صداهایی می شنید اما حاضر نبود چشمانش را باز کند. اما با صدای مردانه ای سریع چشمانش را باز کرد ــ بفرمایید سمانه نگاهی به لیوان شکلات داغی که در دست کمیل بود ،انداخت،خوشحال از به فکر بودن کمیل ،تشکری و لیوان را برداشت و آرام آرام شروع به خوردن کرد ↩️ ... ○⭕️ ✍🏻 : فاطمه امیری 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 آش پیش پا ماجرای استقبال اموات از تجربه‌گر به هنگام ورود به قبرستان 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
www.vaezin.com - مجالس روضه در خانه ها.mp3
2.78M
📲 فایل صوتے 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 در خانه هایتان مجلس روضه بگیرید 🔖 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
📌جلسه کارگروه انتخاب وزیر نیرو در شرکت پیمانکاری؟! 🔹شنیده های آقای اقتصاد نشان میدهد که صبح امروز جلسه کارگروه انتخاب وزیر نیرو در یکی از شرکت های پیمانکاری این وزارتخانه برگزار شد تا شائبه دخالت جدی شرکت های پیمانکاری در انتخاب وزیر نیرو بیش از پیش تقویت شود. 🔹پیش از این نیز انتخاب اعضای کارگروه با حاشیه هایی همراه بود که از جمله آن تعیین ترکیب اعضای این کارگروه از بین شرکت های پیمانکاری م.گ و آ.پ بوده است. 🔹حالا باید منتظر ماند و دید رئیس جمهور منتخب چه تصمیمی درباره گزینه نهایی وزارت نیرو می گیرد و آیا وزیر نیرو از انتخاب کارتل های پیمانکاری بیرون می آید یا نگاه کارشناسی رئیس جمهور؟ / آقای اقتصاد
☑️ چرا سپاه جلودار است؟ برشی از سخنرانی سرداردلها حاج قاسم عزیز در جمع فرماندهان سپاه: 🔹من روزی به عزيزی گفتم: می خواهم از شما اجازه بگيرم. ايشان گفت: مگر از من اجازه نمی گيری؟ گفتم: نه. گفت: پس چه اجازه‌ای می خواهی بگيری؟ چند تا را گفتم که يکی را می توانم اينجا در حضور اين دوربين‌ها بگويم. گفتم: می خواهم از شما اجازه بگيرم، هواپيمایی را بلند کنم، ۳۰۰ رزمنده داخل آن بگذارم و ۱۰ تن مواد منفجره زير آن بگذارم و درحالی که مسلّحين، به سيم خاردار فرودگاه دمشق چسبيده‌اند، آن را در فرودگاه دمشق بر زمين بنشانم. اجازه می دهيد؟ 🔹سپاه يعنی اين! سپاه خطر می کند اما با حکمت، با درايت. اگر سپاه خطر نکند و بترسد ديگر سپاه نيست. اين را خدمت شما عرض کنم، امروز در مقاطع مهم جمهوری اسلامی، اگر سپاه بترسد، همه خواهند ترسيد. تحليل، شجاعت و ايستادگي سپاه بر همه ايستادگی ها اثرگذار است. به اين دليل سپاه جلودار است. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
نديده ام چون تو معشوقى كه هزاران هزار بار از عاشقِ خود عاشق تر باشد، در منطق خدايى تو بنده اى كه عاشق باشد سزاوارترين است به معشوقِ عشقِ بى كرانِ تو بودن... را صدا بزن 📿 اول وقت 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
💐امام_رضا(ع) تو‌که‌آخــــر‌گره‌رو‌وا‌میکنی‌امام‌رضا پس‌چرا‌امروز‌و‌فردا‌میکنی‌امام‌رضا 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran