eitaa logo
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
5.9هزار دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
22.5هزار ویدیو
229 فایل
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن 📞ارتباط با خادم کانال 👇👇 @diyareasheghi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙سخنرانی استاد 🔵موضوع: صبح و شب به امام زمان سلام بده 💞الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
️دستگیری عاملان شهادت مدافع امنیت در کردستان 🔹سربازان گمنام امام زمان(عج) در سازمان اطلاعات سپاه بیت‌المقدس کردستان از دستگیری چهار نفر از عاملان شهادت شهید حسین یوسفی از مدافعان امنیت استان خبر دادند. 🔺سرهنگ شهید حسین یوسفی از نیروهای بومی استان کردستان روز پنجشنبه بیست و ششم آبان‌ماه در حین عزیمت به منزل شخصی خود با ضربات چاقو و قمه توسط اغتشاشگران به درجه رفیع شهادت نائل آمد./تسنیم 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
تمرینات گروه حرکت مهاجرین اهل سنت ایران در ادلب سوریه، آموزش‌ها زیر نظر گروه تروریستی تحریرالشام انجام می‌شود. تو ادلب سوریه یه عده وحشی تر از خودشون رو آموزش میدن؛ اسمش هم میزارن "حرکت مجاهدین اهل سنت ایران" بعدش یه عده هنوز تو خواب آزادی پیانو میزنن! فردای آزادی‌تون دختراتون ۱۰۰ دلاری‌ان دوست عزیز...! ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتی جالب از رفتار حاج با جوان سیل زده‌خوزستانی که لباس آستین کوتاه اسپورت و شلوار لی پوشیده بود 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
💟 🌕شهید مدافع‌حرم 🎙راوے: همسر شهید 💜فاطمه دو یا سه سالش بود که آقاجواد برایش پارچه سفید گل‌دار خرید. گفت: «خانم این چادر را برای دخترمان بدوز. بگذار به‌مرور با چادر سر کردن آشنا شود.» 🌻از آن به بعد هر وقت پدر و دختر می‌خواستند از خانه بیرون بروند، آقا جواد می‌گفت: «نمی‌خواهی بابا را خوشحال کنی؟» بعد فاطمه می‌دوید و چادر سر می‌کرد و می‌دوید جلوی بابا و می‌گفت «بابا خوشگل شدم؟» باباش قربان‌صدقه‌اش می‌رفت که خوشگل بودی، خوشگل‌تر شدی عزیزم. فاطمه ذوق می‌کرد. 💜یک روز چادرش را شُسته بودم و آماده نبود. گفتم: «امروز بدون چادر برو.» فاطمه نگران شد. گفت: «بابا ناراحت می‌شود.» بالاخره هم آقاجواد صبر کرد تا چادر خشک شود و بعد بروند بیرون.‌ 🌻وقتی آقا جواد نماز می‌خواند، دخترم پشت سر بابایش سجّاده پهن می‌کرد و همان چادر را سَر می‌کرد و به بابایش اقتدا می‌کرد و هر کاری بابایش می‌کرد، او هم انجام می‌داد. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥داستان چاقویی که با آن را به شهادت رساندند. 💐شادی روح پرفتوح شهید عجمیان 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
💌 🌕شهید مدافع‌حرم ♨️عشقِ تفنگ و بی‌سیم 🌟مادر شهید روایت می‌کند: همیشه مجید دوست داشت پلیس شود. یک تابستان کلاس کاراته فرستادمش. وقتی رفتم مدرسه، معلمش گفت«خانم تو را به خدا نگذارید برود! تمام بچه‌ها را تکه‌تکه کرده است. می‌گوید من کاراته می‌روم باید همه‌تان را بزنم.» 🎈عشق پلیس بودن و قوی‌بودن باعث شده بود هرجا می‌رود، پُز دایی‌های بسیجی‌اش را بدهد؛ چون تفنگ و بی‌سیم داشتند و مجید عاشق این چیزها بود. بعدها هم که پایش به بسیج باز شد، یکی از دوستانش می‌گفت«آن‌قدر عشق بی‌سیم بود که آخر یک بی‌سیم به مجید دادیم و گفتیم این را بگیر و دست از سر ما بردار.» 🌟مجید سینه‌سوخته بود و اینطور نبود که فقط به فکر جوانی و تفریحش باشد. در مرامش بود که هرکسی نیاز به کمک داشت، اگر برایش مقدور بود، کمکش می‌کرد. در ۱۴سالگی رفت آموزش دید تا به مردم در خصوص پیشگیری از بیماری ایدز مشاوره بدهد. در حدّ مربی که شد، مرتباً کرج میرفت و به بیماران و خانواده‌های درگیرِ این بیماری مشاوره می‌داد. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَهِ جمعه هـا ، غـروب چشم‌هـای مـن ، بس که جـاده را نگـاه می کنـم ، درد می کنـد ... را صدا بزن 📿 اول وقت 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
هوالعشــــــق _ هنوز دیر نشده!عاشـــق شو! گرچه میدانم دیراست!گرچه احساس خشم میڪنم بادیدنت! اما میدانم در این شرایط بدترین جبران برایت لمس همین عشـــق است!دهانت راباز میڪنے ڪه جواب بدهـے ڪه زینب با همسرش داخل اتاق مےآیند. سلام مختصری میڪنے و با یڪ عذرخواهے کوتاه بیرون میروی... یعنےممڪن است دروجودت حس شــیرین عشــق بیدار شده باشد؟ بیسکوئیت ساقه طلایـےام را در چای فرو میبرم تا نرم شود.ده روز است از بیمارستان مرخص شده ام. بخیه های دستم تقریبا جوش خورده. اما دکتر مدام تأکید میکند که باید مراقب باشم. مادرم تلفن به دست از پذیرائے وارد حال میشود و با چشم و ابرو بہ من اشاره میکند.سر تکان میدهم که +یعنےچے!؟ لب هایش را تکان میدهد که + مادر شوهرته!...دست سالمم را کج میکنم که یعنے +چیکار کنم!؟..و پشت بندش بالب میگویم +پاشم برقصم؟ چپ چپ نگاهم میکند و با دستے که آزاد است اشاره میکند + خاک توسرت! بیسکوئیتم در چای میفتد و من درحالے ڪه غرغر میکنم به آشپزخانه میروم تا یک فنجون دیگر بریزم.که مادرم هم خداحافظی میکند و پشت سرم وارد آشپزخانه میشود. _ اینهمه زهرا دوست داره!تو چرا یہ ذره شعور نداری؟ _ وا خب مامان چیکار کنم!؟پاشم پشتک بزنم؟ _ ادب نداری که!...زود چاییتو بخور حاضر شو. _ کجا ایشالا؟ _ بنده خدا گفت عروسم یه هفتس تو خونه مونده.میایم دنبالتون بریم پارکی جایے...هوا بخوره!دیگه نمیدونه چقد عروسش بےذوقه! _ عی بابا!ببخشید که وقتی فهمیدم ایشونن ترقه در نکردم.خب هرکس یجوره دیگه! _ اره یکیم مثل معتادا دستشو بهونه میکنه میشینه رو مبل هی بیسکوئیت میکنه تو چایـے. میخندم و بدون اینکه دیگر چیزی بگویم از آشپزخانه خارج میشوم و سمت اتاقم میروم. بہ سختی حاضر میشوم و بهترین روسری ام را سرمیکنم.حدود نیم ساعت میگذرد که زنگ در خانه مان به صدا در می آید. ازپنجره خم میشوم و بیرون را تماشا میکنم. تو پشت دری. تیپ اسپرت زده ای! چادرم را از روی تخت برمیدارم و از اتاقم بیرون مےآیم. مادرم در را باز میڪند و صدایتان رامیشنوم _ سلام علیکم.خوب هستید! _ سلام عزیز مادر!بیاتو! _ نه دیگه!اگر حاظرید لطفاً بیاید که راه بیفتیم _ منکه حاضرم!منتظراین... هنوز حرفش تمام نشده وارد راهرو میشوم و میپرم جلوی در! نگاهم میکنے _ سلام! مثل خودت سرد جواب میدهم _ سلام... مادرم کمک میکند چادرم را سرکنم و از خانه خارج میشویم. زهراخانوم روی صندلی شاگرد نشسته،در را باز میکند و تعارف میزند تا مادرم جلو بنشیند. راننده سجاد است و فاطمه و زینب هم عقب نشسته اند. مادرم تشکر میکند و سوار میشود... ادامہ دارد... ‍ نویسنده این متن: 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
28.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠کمک به زن بی پناه، تجربه گر مرگ موقت را به دنیا بازگرداند 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran