°•|🌿🌸
√ علم آموزی
+ٺصمیم گرفٺه بود در جبهه دبیرسٺان بزند. مےگفت: امروز بچههاے ما اینجا میجنگند و خون مےدهند، عدهاے هم بےٺفاوٺ و اشرافزاده، ٺو شهرها، بےخیال، درس مےخونن.
_ فردا هم ڪه درسشون تموم شد، مسئولیتهاے ڪلیدے مملکٺ رو توی دسٺ مےگیرند و این رزمندهها باید بشن زیردست اونها.
+خلیل، فکر وسیعے داشٺ. رفٺم پیش فرمانده و پیشنهاد ٺأسیس دبیرسٺان را دادم.
_گفٺ: آقا! چے دارے مےگے؟ غیرممڪنه. مگه امڪان داره اینجا کسے درس بخونه؟! اینا از درس فرار ڪردن؛ شما مےخواهید از جبهه هم فراریشون بدین؟
_لیست افراد و نمراتشان را به او نشان دادم: نگاه ڪنید فرمانده! نمرهے اول رشتهے ریاضے فیزیڪ خواجه نصیر، با معدل 19/5 اومده منطقه و مےجنگه!
+ اینم نمرات بقیه... فرمانده روے دو زانو نشست و گفت: برید ببینم چےڪار مےڪنید.
شهـــــید خلیل مطهرنیا
[ دوقلوهاے جنگ، ص39]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوان افغانستانی که تو برنامه عصر جدید از دختر مورد علاقهاش خواستگاری کرد رو یادتونه؟😄
عروس خانم اومده میگه آقا داماد توی خونه ظرف نمیشوره! بشیرحسینی و خانم نونهالی قانعش کردن که توی خونه ظرف بشوره😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفاوت اسب سوار شدن دهه نودیا با الان ما دهه شصتیا😁😂
مادرهای ما از نسل مادرهایی هستند که تخت دونفره نداشتن اما شب سرشون رو با شریک زندگیشون ،روی یک متکا میذاشتن....عاشقانه هاشون رو جااااار نمیزدن .....مادرهای ما از نسل مادرهایی هستند که به قناعت وقانع بودن افتخار میکردند .......مادرهای ما یک میز پر از عطر ولاک و سرخاب وماتیک نداشتن اما بعد از حمام لپهاشون گل می انداخت و لباسهاشون بوی عطرِحنا و گلاب میداد ...........مادرهای ما با کم وزیادِ زندگی ساختن و دَم نزدن ...صبور بودن...
کیک تولدو کادو ولنتاین وسالگرد ازدواج نداشتن اما خنده هاشون عمیق واز ته دل بود .......
مادرهای ما هود و ماکروفرو ظرفشویی نداشتن اما خونه هاشون همیشه بوی تمیزی میداد .....عطر ِغذاشون تا سر کوچه میومد .....سبزی و نون تازشون همیشه تو سفره بود .....شیشه های ترشیشون روی طاقچه چیده بود ....
نگران مانیکور پدیکور ناخنهاشون نبودند با دستهاشون کتلت درست میکردند اونقدر خوشمزه که انگشتامون رو هم باهاش میخوردیم ......
مادرهای ما واقعی بودند ......
زنده هاشون موندگار و رفته هاشون بهشتی ........🙏
.
به افتخار تمام مادرهای قدیم و جدید و به ویژه اعضای کانال 👏👏👏👏👏👏👏👏
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
جامعه فاسد از نگاه امام علی علیه السلام ؛
"... شما در زمانى قرار گرفته ايد که گوينده سخن حق درآن کم، و زبان از گفتار راست عاجز و همراهان حق، خوارو ذلیلند؛ اهل اين زمان همواره با گناه همراه اند و بر سازشکارى و سهل انگارى اتفاق نظر دارند؛ جوانانشان بداخلاق و شرور، و بزرگسالانشان گنهکارند؛ عالم آنها منافق است و قاريان قرآن و عابدان آنها رياکارند ؛ نه کوچکشان بزرگسالان را احترام مى کند و نه ثروتمندشان زندگى مستمندشان را تکفّل مى نمايد"
خطبه ی 233 نهج البلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاری که امروز با ترامپ کردیم 😂😎
⛔️ عقب نشینی ترامپ از موضع توییتریاش... وقتی ترامپ خود را به نفهمی میزند
ترامپ لحظاتی قبل، در واکنش به ساقط شدن پهپاد این کشور، گفت این حادثه ممکن است یک اشتباه فردی بوده باشد. وی در یک عقب نشینی آشکار در مقابل ایران، گفت: «برایم سخت است که باور کنم این کار عمدی بوده است»
ساعاتی پیش ترامپ در توییتی گفته بود: «ایران اشتباه بزرگی کرد» اما هنوز ساعاتی نگذشته که در یک به غلط خوردن آشکار، خود را به کوچهی ترامپچپ زده و ترجیح داد، اقدام ایران را غیر عمدی تلقی کند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه زیبای پودر شدن ۲۰۰ میلیون دلار در هوا 😍
ترامپ جون بازم پهپاد داشتی بفرست سمت ایران ما هم اشتباهی میزنیمش 😂
📋 نامه ای به خدا
👌این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه طلبه ای در مدرسه مروی تهران بود و از آن طلبه های فقیر بود. آن قدر فقیر بود که شب ها می رفت دور و بر حجره های طلبه ها می گشت و از توی باقیمانده غذاهای آن ها چیزی برای خوردن پیدا می کرد.یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد.نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری می شود.
مضمون این نامه : 👇
📋 بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا !
سلام علیکم ،اینجانب بنده ی شما هستم.
از آن جا که شما در قران فرموده اید :
"ومامن دابه فی الارض الا علی الله رزقها"
«هیچ موجودزنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.»من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین.
در جای دیگر از قران فرموده اید :
"ان الله لا یخلف المیعاد"
مسلما خدا خلف وعده نمیکند.
بنابراین اینجانب به جیزهای زیر نیاز دارم :
۱ - همسری زیبا ومتدین
۲ - خانه ای وسیع
۳ - یک خادم
۴ - یک کالسکه و سورچی
۵ - یک باغ
۶ - مقداری پول برای تجارت
۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی
نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟ می گوید، مسجد خانه ی خداست.پس بهتره بگذارمش توی مسجد. می رود به مسجد امام در بازار تهران (مسجد شاه آن زمان) نامه را در مسجد در یک سوراخ قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه!
او نامه را پنجشنبه در مسجد می ذاره. صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره. کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته، از آن جا که به قول پروین اعتصامی
"نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست"
ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه نامه ی نظرعلی را روی پای ناصرالدین شاه می اندازه. ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد، و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند ،دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید:نامه ای که برای خدا نوشته بودند، ایشان به ما حواله فرمودند.پس ما باید انجامش دهیم و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود!