eitaa logo
بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
424 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
637 ویدیو
686 فایل
تاریخ معاصر ایران و دانشنامه انقلاب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #موشن_گرافیک | واقعیت راه آهن #رضاشاه چیست؟! 🔺روایتی تازه از تاریخ #پهلوی #پیشنهاد_اکران در ایام #دهه_فجر 🇮🇷 @iranemoaser
📌دیدار با (ره) ✅علی امینی نخست وزیر روز جمعه اول دی ماه 1340 رهسپار شد و با و روحانیان طراز اول از جمله امام خمینی دیدار کرد. 🔻امام هنگام ورود امینی به خانه، از سر جای خود بلند نشد. او به بهانه بازکردن بند کفش خود مدتی دم در اتاق، خود را سرگرم کرد تا شاید امام را به احترام مورد دلخواه خود وادارد، لیکن امام از جای خود تکان نخورده و تنها هنگام نشستن او به صورت نیم‌خیز حرکتی کرد. وقت رفتن او نیز امام از جای خود بلند شد و ایستاد، لیکن او را بدرقه نکرد. این برخورد امام بر او گران آمد، برای نیز سنگین بود. پس از بازگشت او از قم در دیداری که با شاه داشت، از شیوه برخورد امام سخن به میان آمد. امینی در خاطرات خود آورده است: «....وقتی جریان را برای تعریف کردم: گفت: او به شما توهین کرد. گفتم چرا؟ گفت: برای اینکه تا دم در نیامد. گفتم: آقا خواهش می‌کنم که تفتین نکنید ...» امام در این دیدار یک سلسله سخنان پندآمیز و عارفانه‌ای مطرح کرد و نامبرده را مورد نصیحت قرار داد. از برنامه آموزش و پرورش، شیوه طلاق در محاضر و گسترش مفاسد انتقاد کرد. ازجمله گفتند : شما که امروز عهده دار ریاست دولت هستید و نخست وزیری کشور در اختیارتان است، مسئولیت سنگینتر و مهمتری دارید، باید طوری با مردم رفتار کنید و گام‌های مفید و موثر به نفع اجتماع بردارید و آنچنان خدمت نشان دهید که در پیشگاه خداوند و وجدان مسئول مسئل نباشید. مملکت ایران، نخست وزیران فراوان به خود دیده است، امیرکبیرها، مقام‌ها و نخست‌وزیران دیگر ... برخی به این ملک و ملت خدمت کرده‌اند و مسئولیت اجتماعی خود را صحیحتر انجام داده‌اند. ملت آگاه و هوشیار ایران همیشه از ، قهرمان مبارزه با استعمار ذکر خیری دارد؛ ولی در مقابل، نخست‌وزیرانی هم بوده‌اند که همیشه مورد لعن و نفرت بوده و هستند. شما سعی کنید از گروه دوم نباشید. شما در امور دین با مردم آنچنان رفتار کنید تا ذکر خیری از شما و خاطره خوبی از دوران نخست‌وزیری شما در میان مردم یادگاری بماند. خداوند متعال می‌فرماید: و الباقیات الصالحات خیر عند ربک و ابقی آنچه ماندنی و پایدار است کارهای خیر و شایسته است که از فرد باقی میماند. علاوه بر آن، شما یقین بدانید هر قدر بیشتر به مردم خدمت کرده باشید، به همان میزان عزیز و محترم خواهید بود. علی امینی در پاسخ گفت روزی که تمدن غرب وارد کشور ما شد در تمام مملکت جز روحانیون، افراد باسواد، کمتر وجود داشتند. این همان گروه نخبه روحانیون بودند که می‌توانستند فرهنگ و مراکز آموزشی را قبضه کنند و از نفوذ زباله‌های تمدن غربی جلوگیری به عمل آورند، ولی کوتاهی ورزیدند. امام فرمودند : درست است که پنجاه سال پیش، اکثریت باسودان کشور را روحانیت تشکیل میداد، ولی خودتان بهتر میدانید که حکومت کشور در دست افرادی بود که دست‌نشانده و مزدور بیگانگان بودند و ما حکومت مستقل ملی نداشتیم، همین ، دست نشانده اجنبی بود. روحانیت چگونه میتوانست با حکومت‌های دست نشانده بیگانگان همکاری و همراهی کند؟ وقتی رضاخان، خودش نماینده انگلیس‌ها و دست‌نشانده خارجیان بود، آیا روحانیت با همکاری با این قبیل عوامل دست‌نشانده [باید] صحه بر اعمال آنان می‌گذاشت و حکومت آنان را تأیید یا تقویت می‌کرد؟ آن روز در مبارزه با اینگونه دیکتاتورهای محلی و دخالت اجنبیان، چاره‌ای جز انفصال از خدمات دولتی و گوشه‌نشینی و چاره‌ای جز تقویت پایگاه‌هایی ملی و مردمی نداشت روحانیت می‌بایست پایه‌های نهضت‌های ملی را تقویت می‌کرد تا روزی بتواند با حکومت‌های غیرملی و ضد ملی مبارزه و مقابله کند. 📚کتاب امام خمینی جلد یک صفحات 135 -139 ؛ کتاب زندگی سیاسی علی امینی صفحات 377- 380 🇮🇷 @iranemoaser👇👇👇
📅 برگی از تاریخ ۲۲ بهمن ۵۷ ⭕️حمله مردم خشمگین ، به محل دفن 🔸حدود ساعت 2 بعدازظهر، گروهی از مردم انقلابی، به سمت حرکت کردند و مقابل محل دفت رضاشاه، نبرد شدیدی بین مردم و سربازان در گرفت. در این درگیری عده‌ای کشته و مجروح شدند. در نهایت سربازان گارد شاهنشاهی مجبور به فرار شدند و سه دستگاه تانک از خود بر جای گذاشتند. این درگیری تا ساعت 10 شب ادامه داشت، تعدادی از سربازان گارد نیز توسط مردم دستگیر شدند. در این درگیری‌ها 20 نفر از مردم به شهادت رسیدند و 6 نفر از نظامیان نیز کشته شدند. 🇮🇷 @iranemoaser
🔴سندی کمتر دیده شده از دخالت انگلیسی‌ها در طلیعه قرن گذشته ایرانی/2 🔹آلیفنت سپس می افزاید: «افکار عمومی در ایران کماکان بر این اعتفاد باقی است که این ما بودیم که را بر تخت سلطنت نشاندیم. در این باره شکی نیست که دولت انگلستان نخستین دولتی بود که سلطنت او را به رسمیت شناخت و باعث این پیش‌قدمی، تلگرافات مکرر (Sir Percy Lorain)، وزیرمختار سابق ما در تهران بود که چنین سیاستی را جدا توصیه می‌کرد. اما این عقیده‌ای که به ذهن ایرانیان فرو رفته که ما رضاشاه را خلق کرده‌ایم، با توجه به حقایق اوضاع، کاملا صحیح نیست.» (ترجمه به نقل از شیخ‌الاسلامی، جواد، قتل اتابک و شانزده مقاله تحقیقی دیگر، مقاله «گوشه‌ای از فعالیت‌های سیاسی شکر‌الله خان صدری(قوام‌الدوله)و روابط نزدیک او با سفارت انگلیس در تهران»، ص194) 🔸 آنچه در ابتدای نقل قول آمده است، اعتراف صریحی از سوی یک است مبنی بر تلاش همیشگی بریتانیا برای اثرگذاری بر رخ‌داد‌های درونی ایران به منظور کسب منافع نامشروع. اما آنچه در قسمت دوم آمده، ادعایی است از سوی این کارگزار اخلال‌گر و تبهکار انگلیسی جهت پاک کردن ردپای بریتانیا در کودتای انگلیسی. اما بر خلاف این سندنگاری‌ها، مدارک دیگری وجود دارد که نشان می‌دهد ادعای ، کذب محض بوده و یا اینکه او از اقدامات مقامات منسوب به بریتانیا در تهران اطلاعی نداشته است! 🔹 اما برخلاف اظهارات آلیفنت، یکی دیگر از مقامات رسمی سفارت تهران در زمانه روی‌ کار آمدن پهلوی‌ها، اعترافات جالبی در زمینه دخالت‌های انگلستان در ایران دارد. ، متولد 1886 (پسر آرتور نیکلسون، کاردار سفارت بریتانیا در تهران در سال‌های 1885 تا 1888)، در سال 1925 به مقام رایزن ارتقا یافته و پس پایان ماموریت سر پرسی لورن در تهران و انتقال پادشاهی از قاجار به پهلوی به سمت کاردار سفارت بریتانیا می‌رسد. ارتباطات وثیق و اشراف اطلاعاتی وی در ماجرای کودتا و برآمدن سلسله منحوس پهلوی به گونه‌ای است که همسر وی (به اختصار «ویتا»)سکویل-وست (Victoria Marry(Vita)Sackville-West)که همانند او یکی از نویسندگان در حوزه ادبیات بریتانیا است، به گفته برخی از منابع در برگزاری مراسم تاج‌گذاری رضاخان شرکت و یا بر آن نظارت داشته است. هارولد نیکلسون، با چنین پس‌زمینه‌ای از مسئولیت و اطلاعات در سفارت بریتانیا، آن هم در زمانه تغییر پادشاهی ایران، در کتابی با عنوان صبح‌های جمعه (Friday Mornings, 1941-1944)در این رابطه می‌نویسد: 🔸 It was to Lord Ironside that Reza owed his elevation from the ranks. The British general, inspecting one morning a detachment of the Persian Cossacks, was pardonably impressed by the martial bearing and the determined features of the trooper from Savad Kuh. It was as Sartib Reza that, but a few months later, he dashed with his Cossacks along the road from Kasvin and arrested the whole Persian Cabinet in Teheran. It was largely owing to another Englishman, Sir Percy Loraine, that he owed his subsequent rise to power. After the collapse of Lord Curzon’s Anglo-Persian Treaty of 1919 it was evident that Persia was heading for complete disintegration;the only hope was that she could be renovated under strong leadership from within;Sir Percy rightly foresaw that Reza Khan was capable of such regeneration. And thus it came about that the Q^ajar dynasty was deposed by the Majlis, and Reza Khan was able to affix the great diamond of the Moghuls, the Darya-i-Nur, to his khaki hat. ◀️ترجمه در یادداشت بعد... 🇮🇷 @IRANeMOASER
روایت تاریخی امام خمینی در خصوص بی‌عدالتی‌ها پیش از انقلاب اسلامی 🔻 | 24 فروردین 🔹شما ملاحظه کردید سابق هم در ایران چه جور بود وضع، وضع حکومت‌ها در هر‏‎ ‎‏بلادی چه بود. بنده در جوانی، خوب، آن حکومت‌های زمان را دیدم، بعد هم‏‎ ‎‏حکومت‌های زمان این‌ها را. 🔸یک حکومت در یک بلدی که می آمد، مالک جان و مال‏‎ ‎‏مردم کانّه بود و مردم ‏‏[‏‏باید‏‏]‏‏ در مقابل او باید هیچ حرف نزنند. من خودم مشاهده کردم‏‎ ‎‏که حکومتی که در، مال ولایت بود، در مرکزش بود و آمده بود‏‎ ‎‏خمین. من بچه بودم. یکی از تجار درجه یک را که یک آدم بسیار متدین بود،‏‎ ‎‏بسیار آدم خوبی بود؛ حالا چه بهانه ای این مرد خبیث پیدا کرد، ‏‏[‏‏نمی دانم‏‏]‏‏ توی اتاقش‏‎ ‎‏رفته بودند، نشسته بودند، کشیدنش آوردندش توی حیاط، بستندش به چوب و به کف‏‎ ‎‏پایش چوب زدند، بعد هم آن فراش خبیثی که همراهش بود ـ من توی دالان وقتی داشت‏‎ ‎‏می رفت، دیدم ـ با چک به پشت گردنش زد تا بردند. 🔸حالا چی از او گرفتند، آن را دیگر‏‎ ‎‏من نمی‌دانم. وضع حکومت‌ها این‌طور بود. وضع آن بالاتر از حکومت‌ها ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ هم که شما‏‎ ‎‏می‌دانید. خودتان که ادراک کردید زمان چه بود، حالا چه بود. و شما نمی‌توانید‏‎ ‎‏الآن پیدا کنید یک رئیس جمهوری در تمام رؤسای جمهور، مثل این رئیس جمهوری‏‎ ‎‏که ما داریم* ؛ که روحانی باشد و واقعاً روحانی باشد، واقعاً علاقه مند به روحانیت باشد، یا‏‎ ‎‏یک دولتی که مردم همراهش باشند.‏(24 فروردین 61، صحیفه امام، ج 16، ص185) * این سخنرانی در زمان ریاست‌جمهوری آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای انجام شده است. 🇮🇷 @IRANeMOASER
رضاخان و محمدرضا بازیچه ابر قدرت ها 🔻 | 22 اردیبهشت 🔹... شما می‌دانید که در ظرف پنجاه و چند سال در چه گذشت. مسلماً همه شما‏‎ ‎‏شاهد نبودید، از باب این‌که جوان هستید اغلب؛ لکن من از همان زمان، از تا امروز، شاهد همه مسائل بوده‌ام. آمد و ابتدا با چاپلوسی و اظهار‏‎ ‎‏ و سینه زدن و روضه بپا کردن و از این تکیه به آن تکیه رفتن در ماه محرّم، مردم را‏‎ ‎‏ کرد. پس از آن‌که مستقر شد حکومتش، شروع کرد به مخالفت با و‏#‎ ‎‏روحانیین، به طوری که مجالس ما هیچ امکان نداشت که منعقد بشود. اگر بعضی‏‎ ‎‏مجالس می‌خواست منعقد بشود، قبل از اذان صبح منعقد می‌شد که اول اذان تمام بشود.‏‎ ‎‏مأمورین دور می‌گردیدند برای این‌که نگذارند مجالسی باشد. 🔸 را در هر جا که‏‎ ‎‏بودند یا به کشید، و یا بعضی را تلف کرد، کُشت. و در همان وقت آن‌هایی که ‏‎ ‎‏کردند بر ضد رضا شاه، روحانیون بودند؛ که یک دفعه قیام کرد و قضیۀ مسجد‏‎ ‎‏ پیش آمد و قتل عموم، قتل عامی که در مسجد گوهرشاد واقع شد؛ و یک دفعه‏ ‏از واقع شد و دنبال آن علمای بزرگ تبریز را گرفتند و کردند؛ و ظاهراً به‏‎ ‎‏سُنْقُر تبعید کردند؛ و بعدش علمای قیام کردند؛ که در این قیام سایر علمای بلاد‏‎ ‎‏هم از همه جاها به آمدند و مرکز را قم قرار دادند؛ لکن باز با حیله و با فشار این را هم‏‎ ‎‏ساکت کرد و خفه کرد؛ و دیدید که در مدت چندین سال که این مشغول به فعالیت بود و‏‎ ‎‏مشغول به سلطنت بود با مردم چه کرد و با ذخایر ما چه کرد؛ که شاید نتواند تاریخ درست‏‎ ‎‏اطلاع در آن پیدا بکند. 🔹و آن وقت که بنا شد برود، و رفت، اعلام کرد به وسیله‏‎ ‎‏رادیو دهلی ـ که آن وقت تحت نظر انگلستان بود ـ که را ما آوردیم؛ و بعد از‏‎ ‎‏این‌که کرد به ما، او را بردیم! وقتی که بردند او را، جواهرهای را در چمدان‌ها‏‎ ‎‏گذاشتند و در کشتی گذاشتند او را، و خود او هم، یعنی جواهرها را خود او جمع کرد،‏‎ ‎‏چمدان‌ها را پر کرد از جواهر. و با کشتی حرکتش دادند برای بیرون از ایران و در بین دریا ـ‏‎ ‎‏آن‌طوری که به ما آن وقت اطلاع دادند ـ در بین دریا یک کشتی دیگری آوردند و متصل‏‎ ‎‏به این کشتی کردند، و به او گفتند بیا توی این کشتی. رفت و گفت پس چمدان‌ها چه؟ گفتند‏‎ ‎‏خوب آن هم می‌آید. او را بردند به جزیره موریس، و چمدان‌ها هم به رفت!‏ ‏🔸و بعد از او بر حسب، آن‌طوری که خود محمدرضا در یکی از کتاب‌هایش‏‎ نوشت‏‎ ‎‏«این‌که که آمدند به ایران، صلاح دیدند که من باشم!» اعتراف کرد که متفقین او را‏‎ ‎#‏تحمیل کرده‌اند منتها بعد این را ـ از قراری که گفتند ـ از کتاب حذف کرده اند .. . این هم‏‎ ‎‏که خیانتش را دیگر همه شما و جنایت‌هایی که کرده ـ خصوصاً در این چند سال اخیر ـ همه‏‎ ‎‏اطلاع دارید. جنایاتی که او کرده است نمی‌شود همه مطلع باشند همه جنایات را؛ برای‏‎ ‎‏این‌که بعضی از جنایات همچو مخفی بوده است که کسی اطلاع از آن پیدا نکرده جز خود‏‎ ‎‏او، و بعضی از اشخاصی که خواص بودند؛ و کارش را هیچ کس مطلع نشده است غیر از‏‎ ‎‏خودش، و مثلاً کارتر‏‎ یا امثال آن‌ها. این هم وقتی که می‌خواست برود، ... جواهرات را‏‎ ‎ جمع کرد؛ و علاوه بر آن، قرض‌های زیاد در ایران گذاشته است از بانک‌ها. هر چه توانستند‏‎ ‎‏این‌ها قرض کردند و رفتند. ... (22 اردیبهشت 58، صحیفه امام، ج 7، ص 249-251)‏ 🇮🇷 @IRANeMOASER
🔴تبعیض رضاخان میان فرزندان دختر و پسر اشرف پهلوی: من تلگرامی به پدرم فرستادم و خواهش کردم اگر اجازه دهد بمانم و در مدرسه‌ای اروپایی تحصیل کنم. پاسخ تلگراف او تند و کوتاه بود: «دست از این مزخرفات بردار و بلافاصله به ایران برگرد.» هیچ توضیح دیگری نبود ولی همین نیز خاص بود. مهم نبود که پدرم تا چه اندازه اجازه تحصیل در ایران به من می‌دهد وقتی که پی بردم برای همیشه از فرصت‌هایی که به برادرهایم می‌دهد محروم هستم عصبانی و سرخورده و آزرده شدم. با این‌که نومید و خشمگین بودم فکر نافرمانی را هم نمی‌توانستم بکنم.(اشرف پهلوی، چهره‌هایی در یک آینه، ص49-48 - درج شده در سخن سردبیر فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، ش66-65) 🇮🇷 @IRANeMOASER
🔴سندی کمتر دیده شده از دخالت انگلیسی‌ها در طلیعه قرن گذشته ایرانی/٢ 🔹آلیفنت سپس می افزاید: «افکار عمومی در ایران کماکان بر این اعتفاد باقی است که این ما بودیم که را بر تخت سلطنت نشاندیم. در این باره شکی نیست که دولت انگلستان نخستین دولتی بود که سلطنت او را به رسمیت شناخت و باعث این پیش‌قدمی، تلگرافات مکرر (Sir Percy Lorain)، وزیرمختار سابق ما در تهران بود که چنین سیاستی را جدا توصیه می‌کرد. اما این عقیده‌ای که به ذهن ایرانیان فرو رفته که ما رضاشاه را خلق کرده‌ایم، با توجه به حقایق اوضاع، کاملا صحیح نیست.» (ترجمه به نقل از شیخ‌الاسلامی، جواد، قتل اتابک و شانزده مقاله تحقیقی دیگر، مقاله «گوشه‌ای از فعالیت‌های سیاسی شکر‌الله خان صدری(قوام‌الدوله)و روابط نزدیک او با سفارت انگلیس در تهران»، ص١٩۴) 🔸 آنچه در ابتدای نقل قول آمده است، اعتراف صریحی از سوی یک است مبنی بر تلاش همیشگی بریتانیا برای اثرگذاری بر رخ‌داد‌های درونی ایران به منظور کسب منافع نامشروع. اما آنچه در قسمت دوم آمده، ادعایی است از سوی این کارگزار اخلال‌گر و تبهکار انگلیسی جهت پاک کردن ردپای بریتانیا در کودتای انگلیسی. اما بر خلاف این سندنگاری‌ها، مدارک دیگری وجود دارد که نشان می‌دهد ادعای ، کذب محض بوده و یا اینکه او از اقدامات مقامات منسوب به بریتانیا در تهران اطلاعی نداشته است! 🔹 اما برخلاف اظهارات آلیفنت، یکی دیگر از مقامات رسمی سفارت تهران در زمانه روی‌ کار آمدن پهلوی‌ها، اعترافات جالبی در زمینه دخالت‌های انگلستان در ایران دارد. ، متولد ١٨٨۶ (پسر آرتور نیکلسون، کاردار سفارت بریتانیا در تهران در سال‌های ١٨٨۵ تا ١٨٨٨)، در سال ١٩٢۵ به مقام رایزن ارتقا یافته و پس پایان ماموریت سر پرسی لورن در تهران و انتقال پادشاهی از قاجار به پهلوی به سمت کاردار سفارت بریتانیا می‌رسد. ارتباطات وثیق و اشراف اطلاعاتی وی در ماجرای کودتا و برآمدن سلسله منحوس پهلوی به گونه‌ای است که همسر وی (به اختصار «ویتا»)سکویل-وست (Victoria Marry(Vita)Sackville-West)که همانند او یکی از نویسندگان در حوزه ادبیات بریتانیا است، به گفته برخی از منابع در برگزاری مراسم تاج‌گذاری رضاخان شرکت و یا بر آن نظارت داشته است. هارولد نیکلسون، با چنین پس‌زمینه‌ای از مسئولیت و اطلاعات در سفارت بریتانیا، آن هم در زمانه تغییر پادشاهی ایران، در کتابی با عنوان صبح‌های جمعه (Friday Mornings, 1941-1944)در این رابطه می‌نویسد: 🔸 It was to Lord Ironside that Reza owed his elevation from the ranks. The British general, inspecting one morning a detachment of the Persian Cossacks, was pardonably impressed by the martial bearing and the determined features of the trooper from Savad Kuh. It was as Sartib Reza that, but a few months later, he dashed with his Cossacks along the road from Kasvin and arrested the whole Persian Cabinet in Teheran. It was largely owing to another Englishman, Sir Percy Loraine, that he owed his subsequent rise to power. After the collapse of Lord Curzon’s Anglo-Persian Treaty of 1919 it was evident that Persia was heading for complete disintegration;the only hope was that she could be renovated under strong leadership from within;Sir Percy rightly foresaw that Reza Khan was capable of such regeneration. And thus it came about that the Q^ajar dynasty was deposed by the Majlis, and Reza Khan was able to affix the great diamond of the Moghuls, the Darya-i-Nur, to his khaki hat. 🇮🇷 @IRANeMOASER
💢فاجعه خونین فیضیه/بخش دوم 📌نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/22 🔸يک جوان پرشور روحانى به اسم « » كه نزديک منبر نشسته بود، مردى را ديد كه در كنارش نشسته، مرتب صدا به صلوات بلند مى‏كند، به گمان آن‌كه تمام اين بساط زير سر همين يک نفر است به او حمله كرد و مشت محكمى به دهان او كوبيد كه يكباره صدها مشت از چپ و راست بر سر و صورت آن فرود آمد كه بكلى او را گيج و از خود بی‌خود ساخت! عمامه از سرش افتاد و همانند توپ با مشت‏هاى سنگين نابكارانى كه اطراف منبر را تا شعاع وسيعى اشغال كرده بودند به هر سو پرت شد و با زحمت، خود را از آن صحنه بيرون كشيد! 🔹مردم كه متوجه روى دادن حادثه‏اى در پاى منبر شده بودند، از هر طرف سر مى‏كشيدند تا ببينند چه جريانى روى داده است و بعضى از جاى خود برمى‏خاستند و مى‏كوشيدند خود را به محل حادثه نزديک كنند، ليكن آقاى انصارى كه سخت كوشش داشت آرامش مجلس به هم نخورد، كوشيد كه با شوخى و بذله‏گويى جريان را به اصطلاح «ماست مالى كند»! از اين رو مردم را دعوت به آرامش و سكوت كرد و اظهار داشت: «بنشينيد! چيزى نيست، چند نفر پاى منبر ما، سر يک دانه سيگار كشمكش داشتند! تمام شد»! و از آنجا كه دريافت تمام افرادى كه دور منبرش چمپاتمه زده با چشمان شرارت‏بار به او خيره شده‏اند، به گفته خودش «عوضى»! هستند كه براى برهم‏زدن مجلس و آشوبگرى به آنجا آمده‏اند، كمى وحشت كرد و لحن سخن را عوض كرد و با زبان نرم خواست آن دژخيمان وحشى را رام و آرام ساخته، از شرارت و آشوبگرى بازدارد! از اين رو با لحنى ملايم اظهار كرد: «ما كه با كسى سر جنگ نداريم، ما در اينجا جمع شده‏ايم تا براى ششمين پيشواى شيعيان، ذكر مصيبتى بكنيم و اگر حرفى مى‏زنيم، سخنى مى‏گوييم، جز نصيحت مشفقانه منظورى نداريم، ما وظيفه داريم خير و صلاح ملك و ملت را ...» صداى صلوات.. 🔸بار ديگر طنين افكند! او كه از اين صلوات فرستادن‏ها و در حقيقت «پارازيت» دژخيمان شاه به ستوه آمده بود، يكباره فرياد كشيد: «آى مردم! آى مسلمان‏هايى كه از صدها فرسنگ راه به اين شهر مقدس آمده‏ايد، به شهر و ديار خود كه بازگشتيد به همه برسانيد كه ديگر به روحانيت، اجازه ذكر مصيبت براى رئيس مذهب جعفرى هم نمى‏دهند...» كه بار ديگر صداى صلوات، رشته سخن را از كفَش ربود! او كه مى‏ديد به هيچ‏وجه نمى‏تواند سخن بگويد و اوضاع وخيم‌تر از آن است كه فكر مى‏كرده است، فوراً سر و ته مطلب را جمع كرد و از منبر پايين آمد. 🔹به محض آن‌كه آقاى انصارى قدم از منبر پايين گذاشت، يكى از دژخيمان شاه از جا پريد و ميكروفن را گرفت و عربده سرداد: «به روح پرفتوح اعليحضرت فقيد كبير»! بلندگو قطع شد و صدايى از ميان جمعيت برخاست كه: خفه‏شو! 🔸مجلس بر هم ريخت، داد و فرياد، حمله و فرار، حركات ديوانه‏وار و وحشت‏انگيز، عربده مستانه، صداى دلخراش بگير، بگير، بزن، بزن! و ... مردم را بكلى كلافه و حيرتزده كرده بود! كسى نمى‏دانست چه خبر است؟ حمله و گريز براى چيست؟ و حمله از طرف كيست؟ وحشت و دلهره همه را گرفته بود و از آنجا كه بيشتر شركت‏كنندگان در مجلس، اهل دهات و روستاها بودند و از اينگونه مناظر غيرعادى و مرموزانه كمتر ديده و شايد هرگز نديده بودند، سخت وحشت كرده، پا به فرار گذاشتند! 🔹هجوم مردم به سوى درب خروجى مدرسه به اندازه‏اى شديد بود كه حركت به كندى و زحمت صورت مى‏گرفت و خارج شدن را دشوار مى‏كرد. هركس مى‏كوشيد به هر صورتى كه هست پاى خود را از مهلكه و معركه بيرون بكشد! و جان خود را نجات دهد! ديرى نپاييد كه مدرسه از جمعيت خالى شد! فقط روحانيان و عده‏اى از مردم باقى ماندند با مشتى دژخيمان خون‏آشام شاه كه همانند درندگان جنگل، مرتب نعره مى‏زدند و حمله مى‏كردند. 🇮🇷 @IRANeMOASER
💢فشارو تهدید افسران مخالف کشف حجاب در ارتش 🔰داستان ارتش رضاخان و ارتشیانی که به‌ظاهر با کودتای سیاه بر مصدر قدرت قرار گرفتند، چنین است. یکی از افسران جزء یکی از ایالت‌های دورافتاده به مادرش نامه می‌نویسد و پس از احوال‌پرسی می‌گوید اگر داستان کشف حجاب داستان بی‌ناموسی و از بین رفتن حجب و حیای شما می‌شود، شما و خواهرانم کمی تریاک بخورید و خود را بکشید تا این بی‌ناموسی را نبینید. از آنجایی که یکی از سیاست‌های رضاخان کنترل شدید مردم به خصوص ارتشیان بود نامه را گشوده و ماجراهایی که پس از گشودن نامه بر سر این افسر می‌آید خود فصل کوچکی از استبداد سیاه رضاخانی را به نمایش می‌گذارد. این اسناد دو مسئله را روشن می‌کند: 1️⃣اول کنترل شدید دستگاه حکومت بر مردم و این ذات دولت مدرن است که باید از همه چیز مردم خبر داشته باشد. 2️⃣دوم آزادگی و ایمان حتی ارتشیانی که به‌ظاهر در زیر سیطره استبداد و حقوق‌بگیر آن هستند ولی ایمان و اعتقادات خود را حفظ کردند و این همان کمین‌گاهی بود که در انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) از آن بهره گرفت و بنیادهای استبداد پهلوی را از هم گسیخت. 🇮🇷 @IRANeMOASER
🔴سندی کمتر دیده شده از دخالت انگلیسی‌ها در طلیعه قرن گذشته ایرانی/٢ 🔹آلیفنت سپس می افزاید: «افکار عمومی در ایران کماکان بر این اعتفاد باقی است که این ما بودیم که را بر تخت سلطنت نشاندیم. در این باره شکی نیست که دولت انگلستان نخستین دولتی بود که سلطنت او را به رسمیت شناخت و باعث این پیش‌قدمی، تلگرافات مکرر (Sir Percy Lorain)، وزیرمختار سابق ما در تهران بود که چنین سیاستی را جدا توصیه می‌کرد. اما این عقیده‌ای که به ذهن ایرانیان فرو رفته که ما رضاشاه را خلق کرده‌ایم، با توجه به حقایق اوضاع، کاملا صحیح نیست.» (ترجمه به نقل از شیخ‌الاسلامی، جواد، قتل اتابک و شانزده مقاله تحقیقی دیگر، مقاله «گوشه‌ای از فعالیت‌های سیاسی شکر‌الله خان صدری(قوام‌الدوله)و روابط نزدیک او با سفارت انگلیس در تهران»، ص١٩۴) 🔸 آنچه در ابتدای نقل قول آمده است، اعتراف صریحی از سوی یک است مبنی بر تلاش همیشگی بریتانیا برای اثرگذاری بر رخ‌داد‌های درونی ایران به منظور کسب منافع نامشروع. اما آنچه در قسمت دوم آمده، ادعایی است از سوی این کارگزار اخلال‌گر و تبهکار انگلیسی جهت پاک کردن ردپای بریتانیا در کودتای انگلیسی. اما بر خلاف این سندنگاری‌ها، مدارک دیگری وجود دارد که نشان می‌دهد ادعای ، کذب محض بوده و یا اینکه او از اقدامات مقامات منسوب به بریتانیا در تهران اطلاعی نداشته است! 🔹 اما برخلاف اظهارات آلیفنت، یکی دیگر از مقامات رسمی سفارت تهران در زمانه روی‌ کار آمدن پهلوی‌ها، اعترافات جالبی در زمینه دخالت‌های انگلستان در ایران دارد. ، متولد ١٨٨۶ (پسر آرتور نیکلسون، کاردار سفارت بریتانیا در تهران در سال‌های ١٨٨۵ تا ١٨٨٨)، در سال ١٩٢۵ به مقام رایزن ارتقا یافته و پس پایان ماموریت سر پرسی لورن در تهران و انتقال پادشاهی از قاجار به پهلوی به سمت کاردار سفارت بریتانیا می‌رسد. ارتباطات وثیق و اشراف اطلاعاتی وی در ماجرای کودتا و برآمدن سلسله منحوس پهلوی به گونه‌ای است که همسر وی (به اختصار «ویتا»)سکویل-وست (Victoria Marry(Vita)Sackville-West)که همانند او یکی از نویسندگان در حوزه ادبیات بریتانیا است، به گفته برخی از منابع در برگزاری مراسم تاج‌گذاری رضاخان شرکت و یا بر آن نظارت داشته است. هارولد نیکلسون، با چنین پس‌زمینه‌ای از مسئولیت و اطلاعات در سفارت بریتانیا، آن هم در زمانه تغییر پادشاهی ایران، در کتابی با عنوان صبح‌های جمعه (Friday Mornings, 1941-1944)در این رابطه می‌نویسد: 🔸 It was to Lord Ironside that Reza owed his elevation from the ranks. The British general, inspecting one morning a detachment of the Persian Cossacks, was pardonably impressed by the martial bearing and the determined features of the trooper from Savad Kuh. It was as Sartib Reza that, but a few months later, he dashed with his Cossacks along the road from Kasvin and arrested the whole Persian Cabinet in Teheran. It was largely owing to another Englishman, Sir Percy Loraine, that he owed his subsequent rise to power. After the collapse of Lord Curzon’s Anglo-Persian Treaty of 1919 it was evident that Persia was heading for complete disintegration;the only hope was that she could be renovated under strong leadership from within;Sir Percy rightly foresaw that Reza Khan was capable of such regeneration. And thus it came about that the Q^ajar dynasty was deposed by the Majlis, and Reza Khan was able to affix the great diamond of the Moghuls, the Darya-i-Nur, to his khaki hat. ◀️ترجمه متن 🇮🇷 @IRANeMOASER
جریان حجــاب‌زُدایی در تـــاریخ معــاصــر ایــران 🔹مبارزه با حجاب زنان مسلمان کشور که اصطلاحاً به معروف شده، حاصل یکی از باورهای رضاخان پهلوی است؛ باور به دین‌زدایی، اسلام‌ستیزی و مبارزه با اعتقادات مذهبی مردم. 🔸«کشف حجاب» مهمترین سوغات سفر به بود. گرچه از ۱۳۱۴ که فرمان کشف حجاب صادر شد تا مدت ۶ سال دستگاه حکومتی رضاخان تلاش کرد، با زور و سرکوب و ارعاب به مقابله با حجاب زنان بپردازد؛ ولی این تلاش موفق نبود و به‌محض سقوط رضاشاه آنچه در جامعه عیان می‌نمود، بازگشت خیل عظیم زنان مسلمان به سمت حجاب بود. 🔹درباره تاریخ حجاب در ایران، از جمله مسئله کشف حجاب در دوره رضاشاه و نیز وضعیت حجاب در دوره کتاب‌های بسیاری نوشته شده است؛ در متن پیش رو به سیر جریان حجاب‌زُدایی در تاریخ معاصر ایران پرداخته است که در ادامه مرور می‌کنیم... متن کامل در خبرگزاری رسمی حوزه علمیه 🇮🇷 @IRANeMOASER