eitaa logo
بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
424 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
637 ویدیو
686 فایل
تاریخ معاصر ایران و دانشنامه انقلاب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
سندی کمتر دیده شده از دخالت انگلیسی‌ها در طلیعه قرن گذشته ایرانی /3 🔹ترجمه: ، ترفیع درجه‌های نظامی خود را مدیون بود. این ژنرال بریتانیایی، یک روز صبح که در حال سرکشی به دسته‌ای از قزاق‌های ایرانی بود، شیفته سلوک نظامی آن سواره‌نظامِ جزءِ سوادکوهی شد. تنها چند ماه بعد، ، همراه با قزاقان خود، جاده قزوین را در نوردید تا تمامی اعضای کابینه را در تهران بازداشت کند. او صعود بعدی‌اش به قدرت را نیز بیش از همه مدیون یک انگلیسی دیگر به نام (وزیر مختار وقت بریتانیا در ایران از سال 1921-1926) بود. پس از فروپاشی قرداد انگلیسی-ایرانی 1919 (که طراح آن لرد کرزن، نائب‌السلطنه هندوستان، بود) کاملا مشخص بود که ایران به سمت یک تجزیه تمام‌عیار می‌رفت[!]؛ تنها امید برای بازسازی آن، از طریق یک رهبری قدرتمند داخلی میسور بود. سر پرسی، به درستی دریافت که رضاخان قابلیت چنین کاری را دارد. این چنین شد که سلسله قاجار توسط مجلس عزل و ، الماس بزرگ مغولان، یعنی همان دریای نور را به کلاه خاکی خود چسباند. (Nicolson, Friday Mornings 1941-1944, 1944, p.7) 🔸 به اعتراف ، رضاخان صعودش در و همچنین تکیه زدن بر اریکه قدرت را مدیون دو انگلیسی بود؛ یکی او را ظرف چند ماه از یک سواره‌نظام جزء، یعنی پایین‌ترین درجه نظامی در واحد موتوری، به درجه سرتیپی رسانده و با استفاده از او یک کودتا را در تهران به راه انداخت؛ و در ادامه نیز توسط یک انگلیسی دیگر به نام سر پرسی لورن بر اریکه قدرت نشست. لفاظی بعدی در مورد تلاش انسان‌دوستانه انگلستان در حفظ موجودیت ایران و جلوگیری از تجزیه آن نیز صرفا از این رو قابل اعنتاست که به عنوان پیامدی ناشی از شکست قراداد 1919 ذکر گردیده که خود متضمن اعترافات جالبی می‌باشد. حقیقتا چرا باید لغو این قرارداد، ایران را در معرض تجزیه قرار دهد با آنکه متضرر اصلی از لغو آن انگلیسی‌ها بوده‌اند؟! این عادت انگلیسی‌ها ( و در کل غربی‌هاست) که جنایات خود را در قالب لفاظی‌هایی مملو از وقاحت، به عنوان الطافی در حق یک ملت مظلوم جلوه دهند. 🔸 در این میان نقش دست‌ها و ذهن‌های پوسیده و عناصر وابسته و بیگانه‌پرستان را می‌توان در این وقایع به صورت واضح دید که چگونه برخلاف افاده‌های پرطمطراقشان از ستایش آزادی، دیکتاتوری به نام رضاخان را به جان ایران انداخته و تمام تلاششان را برای استحکام قدرت وی و تمشیت اسلام‌زدایی تحت حکومت وی به کار گرفتند. هم‌چنان‌که پس از پیروزی انقلاب، دستاوردهای بی‌بدیل و بی‌نظیر (حداقل در مقایسه با چند سده اخیر) را انکار می‌کنند. آنها تمام تلاش خود را برای وارونه‌نمایی حقیقت به کار می‌گیرند تا آن دیکتاتور بی‌آبرو را تبرئه کرده یا حداقل دست اربابان انگلیسی و همچنین اسلاف حقیر خود را از مداخله‌های جنایت‌گونه در تاریخ ایران پاک کنند. 🇮🇷 @IRANeMOASER
سندی کمتر دیده شده از دخالت انگلیسی‌ها در طلیعه قرن گذشته ایرانی /٣ 🔹ترجمه: ، ترفیع درجه‌های نظامی خود را مدیون بود. این ژنرال بریتانیایی، یک روز صبح که در حال سرکشی به دسته‌ای از قزاق‌های ایرانی بود، شیفته سلوک نظامی آن سواره‌نظامِ جزءِ سوادکوهی شد. تنها چند ماه بعد، ، همراه با قزاقان خود، جاده قزوین را در نوردید تا تمامی اعضای کابینه را در تهران بازداشت کند. او صعود بعدی‌اش به قدرت را نیز بیش از همه مدیون یک انگلیسی دیگر به نام (وزیر مختار وقت بریتانیا در ایران از سال ١٩٢۶-١٩٢١) بود. پس از فروپاشی قرداد انگلیسی-ایرانی ١٩١٩ (که طراح آن لرد کرزن، نائب‌السلطنه هندوستان، بود) کاملا مشخص بود که ایران به سمت یک تجزیه تمام‌عیار می‌رفت[!]؛ تنها امید برای بازسازی آن، از طریق یک رهبری قدرتمند داخلی میسور بود. سر پرسی، به درستی دریافت که رضاخان قابلیت چنین کاری را دارد. این چنین شد که سلسله قاجار توسط مجلس عزل و ، الماس بزرگ مغولان، یعنی همان دریای نور را به کلاه خاکی خود چسباند. (Nicolson, Friday Mornings 1941-1944, 1944, p.7) 🔸 به اعتراف ، رضاخان صعودش در و همچنین تکیه زدن بر اریکه قدرت را مدیون دو انگلیسی بود؛ یکی او را ظرف چند ماه از یک سواره‌نظام جزء، یعنی پایین‌ترین درجه نظامی در واحد موتوری، به درجه سرتیپی رسانده و با استفاده از او یک کودتا را در تهران به راه انداخت؛ و در ادامه نیز توسط یک انگلیسی دیگر به نام سر پرسی لورن بر اریکه قدرت نشست. لفاظی بعدی در مورد تلاش انسان‌دوستانه انگلستان در حفظ موجودیت ایران و جلوگیری از تجزیه آن نیز صرفا از این رو قابل اعنتاست که به عنوان پیامدی ناشی از شکست قراداد ١٩١٩ ذکر گردیده که خود متضمن اعترافات جالبی می‌باشد. حقیقتا چرا باید لغو این قرارداد، ایران را در معرض تجزیه قرار دهد با آنکه متضرر اصلی از لغو آن انگلیسی‌ها بوده‌اند؟! این عادت انگلیسی‌ها ( و در کل غربی‌هاست) که جنایات خود را در قالب لفاظی‌هایی مملو از وقاحت، به عنوان الطافی در حق یک ملت مظلوم جلوه دهند. 🔸 در این میان نقش دست‌ها و ذهن‌های پوسیده و عناصر وابسته و بیگانه‌پرستان را می‌توان در این وقایع به صورت واضح دید که چگونه برخلاف افاده‌های پرطمطراقشان از ستایش آزادی، دیکتاتوری به نام رضاخان را به جان ایران انداخته و تمام تلاششان را برای استحکام قدرت وی و تمشیت اسلام‌زدایی تحت حکومت وی به کار گرفتند. هم‌چنان‌که پس از پیروزی انقلاب، دستاوردهای بی‌بدیل و بی‌نظیر (حداقل در مقایسه با چند سده اخیر) را انکار می‌کنند. آنها تمام تلاش خود را برای وارونه‌نمایی حقیقت به کار می‌گیرند تا آن دیکتاتور بی‌آبرو را تبرئه کرده یا حداقل دست اربابان انگلیسی و همچنین اسلاف حقیر خود را از مداخله‌های جنایت‌گونه در تاریخ ایران پاک کنند. 🇮🇷 @IRANeMOASER
سندی کمتر دیده شده از دخالت انگلیسی‌ها در طلیعه قرن گذشته ایرانی /٣ 🔹ترجمه: ، ترفیع درجه‌های نظامی خود را مدیون بود. این ژنرال بریتانیایی، یک روز صبح که در حال سرکشی به دسته‌ای از قزاق‌های ایرانی بود، شیفته سلوک نظامی آن سواره‌نظامِ جزءِ سوادکوهی شد. تنها چند ماه بعد، ، همراه با قزاقان خود، جاده قزوین را در نوردید تا تمامی اعضای کابینه را در تهران بازداشت کند. او صعود بعدی‌اش به قدرت را نیز بیش از همه مدیون یک انگلیسی دیگر به نام (وزیر مختار وقت بریتانیا در ایران از سال ١٩٢۶-١٩٢١) بود. پس از فروپاشی قرداد انگلیسی-ایرانی ١٩١٩ (که طراح آن لرد کرزن، نائب‌السلطنه هندوستان، بود) کاملا مشخص بود که ایران به سمت یک تجزیه تمام‌عیار می‌رفت[!]؛ تنها امید برای بازسازی آن، از طریق یک رهبری قدرتمند داخلی میسور بود. سر پرسی، به درستی دریافت که رضاخان قابلیت چنین کاری را دارد. این چنین شد که سلسله قاجار توسط مجلس عزل و ، الماس بزرگ مغولان، یعنی همان دریای نور را به کلاه خاکی خود چسباند. (Nicolson, Friday Mornings 1941-1944, 1944, p.7) 🔸 به اعتراف ، رضاخان صعودش در و همچنین تکیه زدن بر اریکه قدرت را مدیون دو انگلیسی بود؛ یکی او را ظرف چند ماه از یک سواره‌نظام جزء، یعنی پایین‌ترین درجه نظامی در واحد موتوری، به درجه سرتیپی رسانده و با استفاده از او یک کودتا را در تهران به راه انداخت؛ و در ادامه نیز توسط یک انگلیسی دیگر به نام سر پرسی لورن بر اریکه قدرت نشست. لفاظی بعدی در مورد تلاش انسان‌دوستانه انگلستان در حفظ موجودیت ایران و جلوگیری از تجزیه آن نیز صرفا از این رو قابل اعنتاست که به عنوان پیامدی ناشی از شکست قراداد ١٩١٩ ذکر گردیده که خود متضمن اعترافات جالبی می‌باشد. حقیقتا چرا باید لغو این قرارداد، ایران را در معرض تجزیه قرار دهد با آنکه متضرر اصلی از لغو آن انگلیسی‌ها بوده‌اند؟! این عادت انگلیسی‌ها ( و در کل غربی‌هاست) که جنایات خود را در قالب لفاظی‌هایی مملو از وقاحت، به عنوان الطافی در حق یک ملت مظلوم جلوه دهند. 🔸 در این میان نقش دست‌ها و ذهن‌های پوسیده و عناصر وابسته و بیگانه‌پرستان را می‌توان در این وقایع به صورت واضح دید که چگونه برخلاف افاده‌های پرطمطراقشان از ستایش آزادی، دیکتاتوری به نام رضاخان را به جان ایران انداخته و تمام تلاششان را برای استحکام قدرت وی و تمشیت اسلام‌زدایی تحت حکومت وی به کار گرفتند. هم‌چنان‌که پس از پیروزی انقلاب، دستاوردهای بی‌بدیل و بی‌نظیر (حداقل در مقایسه با چند سده اخیر) را انکار می‌کنند. آنها تمام تلاش خود را برای وارونه‌نمایی حقیقت به کار می‌گیرند تا آن دیکتاتور بی‌آبرو را تبرئه کرده یا حداقل دست اربابان انگلیسی و همچنین اسلاف حقیر خود را از مداخله‌های جنایت‌گونه در تاریخ ایران پاک کنند. 🇮🇷 @IRANeMOASER