#اگه_برات_کربلا_میخوای
#فقط_کافیه_به_علیرضا_بگی #شهیدی_که_برات_کربلا_میده
🔰این گوشه ای از قصه #علیرضای16 ساله است که با همه ما در کربلا وعده کرده است..
🌹ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به #اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار #شهیدخرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی #کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعر میخواندم.از همان شعرهایی که #شهدا زمزمه میکردند:
🔅این دل تنگم عقده ها دارد
🔅گوییا #میل_کربلا دارد
🔅ای خدا ما را کربلایی کن
🔅بعد از آن با ما هرچه خواهی کن
🌹هنوز به #مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی #سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام #علیرضا_کریمی
🌹او عاشق #زیارت_کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمیگردم!! در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا میشود پیکر مطهرش به میهن باز میگردد!!
🌹این را از #ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودم. انگار گمشده ای را پیدا کردم. گویی #خدا میخواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز میشود. همان جا نشستم .حسابی عقده دلم را خالی کردم .
🌹با خودم میگفتم :این ها در چه عالمی بودند و #ماکجائیم؟! این ها مهمان خاص #امام_حسین (علیه السلام) بودند. ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم
🌹بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم:
گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان #کربلا
عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و....
🌹با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم #سفرکربلای مرا هم مهیا کند. گفتم من شک ندارم که شما در کربلایی تورا بحق #امام_حسین(ع) ما را هم کربلایی کن
🌹با صدای اذان به سمت #مسجد حرکت کردم. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمیشد. روز بعد راهی تهران شدیم آماده رفتن به محل کار بودم.
🌹یک دفعه شماره تلفن کاروان #کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم. آقایی گوشی را برداشت. بعد از سلام گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای #کی جا هست؟
#دلتنگ_حرم🕌
#علیرضا_کریمی
🌹شهدا را یاد کنید تا آنها هم شما را نزد اباعبدالله الحسین یاد کنند.
🌺🍃ابر حریفی شو 👇
🆔 @Iranian_Central_Cloud