eitaa logo
بنیاد ایران‌شناسی
366 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
126 ویدیو
8 فایل
سایت بنیاد ایران شناسی www.iranology.ir تلگرام بنیاد ایران شناسی https://t.me/iranologyf اینستاگرام بنیاد ایران شناسی https://instagram.com/iranologyfoundation ارتباط با ادمین 👇👇 @Bonyadiranshenasi
مشاهده در ایتا
دانلود
آداب و رسوم اقوام مختلف ایرانی در نوروز / عروس گولی گیلک‌ها در گیلان، در شهرها و روستاهایی که امامزاده و زیارتگاه وجود دارد، بسیاری از مردم برای تحویل سال به آنجا می‌روند. از مراسم مهم نوروز در گیلان می‌توان به نوروز خوانی اشاره کرد که هم‌اکنون نیز کم و بیش رواج دارد. برای این کار، گروهی نوروزخوان در کوچه و خیابان به راه می‌افتند و اشعاری می‌خوانند. گیلکی‌ها آئین‌هایی از جمله رسوم شال‌اندازان را نیز برگزار می‌کردند؛ که سال‌ها در نیمه دوم اسفند ماه در استقبال از نوروز اجرا می‌شد اما امروزه به فراموشی سپرده شده است. در این خطه، بهار، علاوه بر صدای خوش فاخته‌ها و شانه بسرها و گل‌های زیبای پامچال، با مراسم زیبای عروس گولی می‌آید. عروس گولی یا گل عروس، نمایشی‌ست که غول، پیربابو و نازخانم نقش اصلی آن را ایفا می‌کنند. پیربابو شخصی است که خود را به هیات پیرمردی در می‌آورد و غول مردی است که کلاهی از ساقه‌های خشک شالی (کلش یا کلوش) بر سر می‌گذارد و نقش نازخانم را هم یکی از جوانانی که لباس زنانه به تن دارد، اجرا می‌کند. موضوع این نمایش میدانی شادی بخش، دعوای غول و پیربابو بر سر نازخانم است که به کشتی بین این دو می‌انجامد. غول مظهر سیاهی و زمستان و پیربابو، نماد باغبانی و زیبایی پسندی است. در این کشتی، غول پیروز می‌شود و همراه نازخانم رقص‌کنان بازی را به پایان می برد. زمان برگزاری نمایش در روستاهای مختلف، از حدود نیمه دوم اسفند ماه شروع می‌شود. گروه نمایش پس از غروب آفتاب از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر می‌روند و در حیاط و فضای باز جلوی هر خانه، برنامه‌ی خود را اجرا می‌کنند و در هر خانه‌ای هم که این نمایش شادی بخش را انجام دهند، هدایایی مثل برنج، تخم مرغ، شیرینی و گاهی هم پول می گیرند. در سفره هفت سین مناطقی مثل ماسال، قیچی از لوازم سفره است چون در میان تالش‌ها رسم است که هرکس به عید دیدنی می‌رود، باید مقداری از سبزه سفره عید را بچیند که باعث افزایش برکت شود. هنگام چیدن سبزه با قیچی نیت می‌کنند و معتقدند حاجت آنها برآورده می‌شود.در بین گیلک‌ها رسم است که خانواده عزادار سفره عیدی پهن نکند، شیرینی نگذارد و از مهمانان خود با خرما و چای پذیرایی کند. ‏ ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽️ تنگه قاسمی؛ حیرت انگیز و تماشایی 🔹در میان کوه‌های منگشت در استان خوزستان یک تنگه زیبا با نام تنگه قاسمی قرار دارد که در دل آن نیز آبشاری کوچک جاری است و به کارون می‌ریزد. ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews
✳️ بهار در شعر فارسی 4⃣ به قلم محمدکاظم کاظمی (شاعر معاصر) 🟣 بهاریه‏‌هاى تأمل‏‌برانگیز امّا جدا از اینها، ما یک سلسله شاعران تعقّل‏‌گرا و اندیشمند هم داریم. اینان بیش از آن که مسحور جلوه ظاهرى بهار شوند، در پى پند گرفتن از آن بر مى‏‌آیند و مى‏‌کوشند علاوه بر نگاه آفاقى، یک نگاه انفسى هم به بهار داشته‏‌باشند. ناصرخسرو بلخى از این دسته شاعران است. او با ردیف و قافیه همین شعر فرّخى که دیدیم، قصیده‏‌اى بهارى دارد؛ ولى نتیجه‏‌اى که از این قصیده گرفته مى‏‌شود، کاملاً چیزى دیگر است. حکیم بلخ در آمدن و رفتن بهار، ناپایدارى دنیا را مى‏‌بیند و فراتر از آن، از یکنواختى جهان مادى اظهار ملال مى‏‌کند. چند گویى که چو هنگامِ بهار آید، گل بیاراید و بادام به بار آید روى بستان را چون چهره دلبندان از شکوفه رخ و از سبزه عذار آید… این چنین بیهده‏‌اى نیز مگو با من که مرا از سخن بیهده عار آید شصت بار آمد نوروز مرا مهمان جز همان نیست اگر ششصد بار آید هر که را شصت ستمگر فلک‏‌آرایش باغِ آراسته او را به چه کار آید؟ سوى من خواب و خیال است جمال او گر به چشم تو همى نقش و نگار آید امّا نتیجه‏‌اى که از ناپایدارى عمر گرفته مى‏‌شود نیز همیشه یکسان نیست. بعضى مثل ناصرخسرو با توجه به این ناپایدارى، انسان را به پرهیز از تعلقات دنیایى تشویق مى‏‌کنند و بعضى نیز مانند خیام، به این نتیجه مى‏‌رسند که همین زندگى ناپایدار را نیز باید خوش گذراند. بر چهره گل نسیم نوروز خوش است در صحن چمن روى دل‏‌افروز خوش است از دى که گذشت، هرچه گویى خوش نیست خوش باش و ز دى مگو که امروز خوش است و ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست بى باده گلرنگ نمى‏‌باید زیست این سبزه که امروز تماشاگه ماست، تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست نگاه خیام هرچند در نهایت به همان خوشباشى مى‏‌رسد، بارى از نگرش فرّخى و منوچهرى عمیق‏‌تر است. در واقع شاعر به باطن بهار نگریسته و نتیجه‏‌اى متفاوت با آنان گرفته است. این نتیجه‏‌گیرى‏‌هاى متفاوت، در قرنهاى بعد که دوران رسوخ عرفان در شعر ماست، جلوه بیشترى مى‏‌یابد.  🔜 ادامه این نوشتار در پست‌های آینده 🔻 ‏ ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews
✅ آداب و رسوم اقوام مختلف ایرانی در نوروز / منجوق آتدی ترکمن‌ها در ترکمن صحرا، پس از انجام مناسک خانه تکانی، رسم است که نخ سفید و سیاه را با هم می‌بافند و در میانه‌ی آن اسپند، نظر چشم، منجوق، نمک و داغدان (که نوعی چوب است) قرار می‌دهند و آن را، به نشانه‌ی برکت، بالای در خانه‌ها می‌آویزند. از دیگر سنت‌های این قوم، تراشیدن موی سر پسرها در چهارشنبه‌ی آخر سال بوده است، به طوری که مقداری مو را در دو طرف سر، روی گوش یا پشت سرها باقی می‌گذاشتند و به آن قولپاق می‌گفتند. از دیگر رسومی که امروزه کمرنگ‌تر شده، رفتن به صحراها در چهارشنبه سوری است. آنها نگریستن به چشمه‌های آب را به فال نیک می‌گرفتند و در راه بازگشت، تعدادی سنگریزه برمی‌داشتند و هفت بار به طرفی غیر از قبله پرتاب می‌کردند تا بدی‌ها دفع شود. از جمله سرگرمی‌های نوروزی مردمان ترکمن، بازی منجوق آتدی به معنای انداختن دانه‌ی منجوق است. که در این بازی دختران ترکمن دور هم جمع می‌شوند و منجوق‌های خود را با علامتی مشخص می‌کنند و دانه دانه در ظرفی پر آب می‌اندازند. سپس یکی از دختران ظرف را می‌گیرد، بالای سر دوستانش می‌برد و در حالی که یک بیت شعر می‌خواند، منجوق‌ها را با هم مخلوط می‌کند و بعد یکی را از ظرف در می‌آورد. منجوق متعلق به هر دختری که باشد، معنای شعر در ارتباط با او قلمداد می‌شود. ‏ ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews
✳️ بهار در شعر فارسی 5⃣ به قلم محمدکاظم کاظمی (شاعر معاصر) 🟣 بهار از منظر عرفان از حوالى قرن هفتم هجرى، با غلبه عرفان در شعر ما، نگاه متفکرانه امثال ناصرخسرو به یک نگرش عرفانى و اشراق‏‌آمیز بدل مى‏‌شود. به همین لحاظ، آن خوشباشى هم کم‏‌کم به یک نوع نشاط معنوى مى‏‌رسد، از آن گونه که در شعر حافظ دیده مى‏‌شود. رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد، مصرفش گُل است و نبید صفیر مرغ برآمد، بط شراب کجاست؟ فغان فتاد به بلبل، نقاب گل که کشید؟ مکن ز غصّه شکایت که در طریق طلب به راحتى نرسید آن که زحمتى نکشید من این مرقّع رنگین چو گل بخواهم سوخت که پیرِ باده‏‌فروشش به جرعه‏‌اى نخرید این شعر حافظ را، هم مى‏‌توان یک عشرت‏‌طلبى از نوع خیام تلقّى کرد و هم به مفاهیم عارفانه مربوط دانست. رندى حافظ در این است که راه هر دو نوع توجیه از شعرش را باز گذاشته است. نکته دیگرى که در شعر حافظ دیده مى‏‌شود و حتى در بهاریه‏‌هاى او جلوه دارد، یک برخورد اجتماعى و اخلاقى با قضایا است. او از بسیارى جلوه‏‌هاى طبیعت، پند مى‏‌گیرد، چنان که در اینجا مى‏‌بینیم. ز کوى یار مى‏‌آید نسیم باد نوروزى از این باد ار مدد خواهى، چراغ دل برافروزى چو گل گر خرده‏‌اى دارى، خدا را صرف عشرت کن که قارون را غلطها داد سوداى زر اندوزى کم کم شاعران اهل معرفت ما کوشیدند که در وراى این بهار ظاهرى، یک بهار دیگر را هم ببینند. این تلاش، در شعر مولانا جلال‏‌الدین به روشنى دیده مى‏‌شود. به همین دلیل است که مولانا غالباً بهار طبیعت را با بهارِ جان همراه مى‏‌کند و از تازه شدن روح و جان در این فصل سخن مى‏‌گوید: شاخى که میوه داشت، همى‏‌نازد از نشاط بیخى که آن نداشت، خجل گشت و شرمسار آخر چنین شوند درختان روح نیز پیدا شود درخت نکوشاخ، بختیار مى‏‌بینید که مولانا سخن از نشاط مى‏‌گوید و البته یادآور مى‏‌شود که این نشاط، فقط از آنِ درختان میوه‏‌دار است. در بیت بعد، بلافاصله اشاره مى‏‌کند که درخت روح ما نیز چنین است و وقتى بانشاط خواهد بود که میوه‏‌دار باشد. مولانا از بانشاط‏‌ترین و خرّم‏‌ترین شاعران ماست؛ اما این خرّمى از نوع خرّمى فرّخى سیستانى نیست که به خاطر غلامان سیمین کمرى باشد که در پى او روان بوده‏‌اند و یا از نوع شادمانى عنصرى بلخى نیست که وسایل سفره‏‌اش از زر و سیم بوده است، بلکه به خاطر این است که روحش بالنده و کمال‏‌یافته، و به تعبیر خود او، همچون درختى است میوه‏‌دار. به همین لحاظ این خرّمى، همواره همراه مولاناست، چه در سختى و چه در آسایش، چه در رمضان و چه در عید. ولى در بهار، البته نشاط دو برابر مى‏‌شود، چون بهار روح او با بهار طبیعت همراه است. آمد بهارِ جانها، اى شاخِ تر! به رقص آ چون یوسف اندر آمد، مصر و شکر به رقص آ چوگان زلف دیدى، چون گوى در رسیدى از پا و سر بریدى، بى پا و سر به رقص آ طاووسِ ما درآید، وآن رنگها برآید با مرغ جان سراید بى‏‌بال و پر به رقص آ مخدومْ، شمس دین است؛ تبریز، رشک چین است اندر بهارِ حسنش شاخ و شجر به رقص آ نکته دیگرى که در بهاریه‏‌هاى مولانا جلب نظر مى‏‌کند، این است که آمدن بهار در بیشتر غزلهاى او با آمدن یار همراه است و بدین ترتیب، شاعر از فصل بهار، به آن معشوق ازلى و ابدى مى‏‌رسد. و این هم البته یکى دیگر از عوامل نشاط و خرّمى مولاى بلخ است. بهار آمد، بهار آمد، بهار مشکبار آمد نگار آمد، نگار آمد، نگار بردبار آمد کسى آمد، کسى آمد که ناکس زو کسى گردد مهى آمد، مهى آمد که دفعِ هر غبار آمد اما یکى دیگر از کسانى که در این باب حرفهایى تازه دارد، شیخ اجل سعدى است. سعدى مى‏‌کوشد از توصیف بهار، معنایى حکمت‏‌آمیز بیرون بکشد؛ این که زیبایى جهان صنع از وجود صانع و یکتایى او خبر مى‏‌دهد و از زیبایى بهار، مى‏‌توان به زیبایى جمال مطلق پل زد. او در یکى از قصیده‏‌هاى معروف خویش وصف بهار را چنین شروع مى‏‌کند: بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار خوش بود دامن صحرا و تماشاى بهار صوفى از صومعه گو خیمه بزن در گلزار که نه وقت است که در خانه بخفتى بیکار ولى به زودى عنان سخن را به مسیر دلخواه خویش مى‏‌چرخاند و چنین نتیجه مى‏‌گیرد: آفرینش همه تسبیح خداوند دل است دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار این همه نقشِ عجب بر در و دیوار وجود هر که فکرت نکند، نقش بود بر دیوار کوه و دریا و درختان همه در تسبیحند نه همه مستمعى فهم کنند این اسرار مسلماً وصف سعدى از بهار، از تصویرگرى‏‌اى که در شعر فرّخى و منوچهرى و عنصرى و دیگر شاعران مکتب خراسانى دیده مى‏‌شد، بى‏‌بهره است. این تصویرگرى، جایش را به نوعى تأمل داده است.  🔜 ادامه این نوشتار در پست‌های آینده 🔻 ‏ ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews
🟤 میزبانی بنیاد ایران‌شناسی شعبه استان کهگیلویه و بویر احمد از میهمانان نوروزی بنیاد ایران‌شناسی شعبه استان کهگیلویه و بویر احمد با همکاری اداره کل میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی استان اقدام به برپایی غرفه در ورودی مرکز استان در راستای خوش آمدگویی و راهنمایی مسافران نوروزی این استان نموده است. بیش از ٢٠ غرفه متنوع در نمایشگاه صنایع دستی که ستاد اجرایی خدمات سفر این استان، در ورودی شهر یاسوج بر پا نموده است، شرکت کرده اند. بنیاد ایران‌شناسی و اداره کل میراث فرهنگی با تهیه بروشورهایی اماکن گردشگری و بازارها و اماکن تاریخی را به مسافران و میهمانان نوروزی استان کهگیلویه و بویر احمد معرفی می کنند. ‏ ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews
🟣 میرنوروزی کردها
✅ آداب و رسوم اقوام مختلف ایرانی در نوروز / میرنوروزی کردها آیین‌های جشن نوروز در غرب ایران، ضمن سازگاری با ویژگی‌های بومی از جمله زبان، شیوه و جایگاه زندگی آنها، بسیار با آیین‌های کهن نوروز همسویی دارد. میر نوروزی یا مراسم کوسه گردی از نمایش‌هایی بوده که در میان کردهای ایران برگزار می‌شده است. میر نوروزی نمایشی کمدی است که فردی به عنوان فرماندار در ایام نوروز انتخاب می‌شود و مدیریت امور در این مدت به او محول می‌گردد. این مراسم امروز تنها در چند روستای مهاباد و طی اولین چهارشنبه‌ی سال برگزار می‌شود. با این حال ما در ایام نوروز و قبل از آن افرادی را با لباس‌های سرخ و چهره‌ی سیاه شده می‌بینیم که تحت عنوان حاجی فیروز مردم را شاد و سرگرم می‌کنند. این می‌تواند همان بازمانده‌ی شوخی‌های میر نوروزی باشد که با روش دیگری در ایام نوروز به اجرا درمی‌آید. در مراسم کوسه گردی روستاییان با راه انداختن دسته‌ای که ماسک‌های خنده‌دار پوشیده‌اند، کوسه و عروسش را بدرقه می‌کنند. آنها در حالی که شعر می‌خوانند به در خانه‌ها می‌روند و نوید اتمام زمستان را می‌دهند و هدیه دریافت می‌کنند. کوسه با سخنانی جالب حضار را متوجه حضور خود می‌کند. عامه مردم آن را رسمی فکاهی می‌دانند اما باید گفت که کوسه گردی از قدمت بسیاری برخوردار است. در حقیقت شخص در هیئت کوسه، با زبانی طنزگون، از عمیق‌ترین واقعیات تلخ جامعه پرده بر می‌دارد و از دردها و رنج‌ها و آرزوهای تحقق نیافته‌ی یک قوم سخن می‌گوید. همچنین در شهر بانه، رسم بوده که زنان در شب چهارشنبه سوری، دسته‌ای از موی کودکان خود را می بریدند و به دور می‌انداختند تا از هر آسیبی به دور باشند و معتقد بودند که انجام ندادن این کار موجب انتقال بلاها به سال جدید می‌شود. نوروز خوانی از دیگر مراسمی است که در کردستان برگزار می‌شود. امروزه این رسم فقط در مناطق روستایی اجرا می‌شود و مناطق شهری این رسم را به فراموشی سپرده‌اند. در این مراسم مردم شب را در خانه‌ی یکی از اهالی محل جمع می‌شوند. در این شب، نقال، نوروزنامه را مانند خواندن شاهنامه نقالی می‌کند. «هه‌ته‌ری، مه‌ته‌ری» هم یکی دیگر از آداب اولین روز نوروز است که کودکان آن را اجرا می‌کنند. آنها شال خود را از بام پایین می‌اندازند و به کردی می‌گویند: «هدیه‌ای برایمان بیاورید!» ‏ ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اینجا؛ نیاگارای ایران است 🟢 شِوی (تله زنگ)، یکی ازآبشارهای زیبای ایران با برخورداری از ۸۵متر ارتفاع و۷۰مترعرض به‌ عنوان یکی از بزرگ‌ترین و زیباترین آبشارها در جهان با نام نیاگارای ایران شناخته میشود ☑️ شِوی، میان کوههای زاگرس در مرز استان‌های لرستان و خوزستان واقع شده است. ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews
✳️ بهار در شعر فارسی 6⃣ به قلم محمدکاظم کاظمی (شاعر معاصر) 🟣 مضمون‏‌سازى با بهار شعر مکتب هندى، شعر خیال‏‌پردازى و نکته‏‌سازى است و شاعران این دوره نیز به بهار بیشتر از زاویه مضمون‏‌سازى و کشف تصویرهاى تازه مى‏‌نگرند. در واقع هدف شاعر از توصیف، نه مقدمه‏‌اى براى مدح است و نه بیان پند و عبرتى ویژه؛ بلکه مى‏‌خواهد شعرى پر رمز و راز بسراید و البته در این میان، گاه تأملات معنوى نیز مى‏‌توان یافت. خوب است که مثالى بیاوریم از صائب، شاعر بزرگ این مکتب: از دل پرخون بلبل کى خبر دارد بهار؟ هر طرف چون لاله صد خونین‏‌جگر دارد بهار مستى غفلت، حجاب نشئه بیگانگى است ورنه بیش از باده در دلها اثر دارد بهار از قماش پیرهن غافل ز یوسف گشته‏‌اند شکوه‏‌ها از مردم کوته‏‌نظر دارد بهار خواب آسایش کجا آید به چشم سیم‏‌تن؟ همچو بوى گل عزیزى در سفر دارد بهار قاصد مکتوب ما صائب همان مکتوب ماست از شکوفه نافه‏‌هاى نامه‏‌بر دارد بهار چیز دیگرى که در این دوره دیده مى‏‌شود، ایجاد توسّع معنایى در کلمه «بهار» است. در شعر بعضى از هندى‏‌سرایان، به ویژه بیدل، کلمه بهار یک مفهوم عام از طراوت، زیبایى، نشاط و خرّمى را تداعى مى‏‌کند، بدون این که ربط مستقیمى به فصل اوّل سال داشته باشد. این هم ابتکارى است که در دوره‏‌هاى پیشین شعر فارسى کمتر دیده شده است. در این بیتها از بیدل، بهار فقط یک مفهوم کلّى از زیبایى و خرّمى است: چقدر بهار دارد سوى دل نگاه کردن به خیال قامت یار، دو سه سرو آه کردن بهار، آن دل که خون گردد به سوداى گل رویى ختن، فکرى که بندد آشیان در حلقه مویى بهار، آیینه رنگى که گردد صرف آیینت شکفتن، فرش گلزارى که بوسد پاى رنگینت  🔜 ادامه این نوشتار در پست‌های آینده 🔻 ‏ ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کتیبهٔ بیستون 📌 کرمانشاه 🟣 سنگ‌نوشته یا کتیبه بیستون بزرگ‌ترین سنگ‌نوشتهٔ جهان، نخستین متن شناخته شدهٔ ایرانی و از آثار دودمان هخامنشیان (۵۲۰ سال پیش از میلاد) واقع در شهر بیستون در سی کیلومتری شهر کرمانشاه بر دامنه کوه بیستون است. سنگ‌نوشته بیستون یکی از مهم‌ترین و مشهورترین سندهای تاریخ جهان و مهم‌ترین متن تاریخی در زمان هخامنشیان است که شرح پیروزی داریوش بزرگ را بر گئومات مغ و به بند کشیدن یاغیان را نشان می‌دهد. ‏ ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews
آداب و رسوم اقوام مختلف ایرانی در نوروز / آئین کوزه شکنی خراسان یکی از آیین های نوروزی در خراسان شمالی مراسم کوزه شکنی است؛ در این رسم کوزه ای را مقداری آب می کنند و درون آن سکه پول می اندازند، سپس آن را یکی از اعضای خانواده که معمولا پسر خانواده است ، از پشت بام به پایین پرت می کند تا کوزه شکسته و آب آن پاشیده شود .آنها شکستن کوزه را نشانه آلودگی ها و اندوه های یکساله می دانستند. همچنین آنها برای رهایی از آلودگی ها، ظرفهای مسی خود را به مس گرها می دادند و سفید می کردند. در خراسان جنوبی مراسم کوزه شکستن یکی از مراسم برخاسته از آیین و رسم کهن چهارشنبه‌سوری است. ایرانیان در شب چهارشنبه‌سوری کوزه‌های کهنه را بالای بام خانه برده، به زیر افکنده، آن را می‌شکستند و کوزه جدیدی را جایگزین آن می‌ساختند. آن‌ها عقیده داشتند که بلاها و قضاهای بد را در کوزه متراکم کرده‌اند و با شکستن کوزه، آن بلاها دفع و نابود خواهند شد. این سنت احتمالاً بر یک اصل بهداشتی نیز متکی بوده‌است، زیرا ایرانیان قدیم بر این باور بودند که ظروف سفالی را بیش از یک سال نباید در خانه نگاه داشت و چون سال به پایان خود نزدیک می‌شد و شب چهارشنبه سوری می‌رسید، ظروف سفالی را که در خانه داشتند، می‌شکستند. دلیل این کار این است که ظروف سفالی چون لعاب ندارند، چرک و آلوده می‌شوند و چون قابل شستن و پاک کردن نیستند تنها چاره برای دفع زیانش، شکستن آن است. ‏ ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews
✳️ بهار در شعر فارسی 7⃣ به قلم محمدکاظم کاظمی (شاعر معاصر) 🟣 شعر امروز شعر فارسى که در قرنهاى پیش رنگ و بویى ثابت و یکنواخت داشت، در قرن اخیر و با جداشدن پاره‏‌هاى این قلمرو وسیع زبانى به وسیله مرزهاى سیاسى جدید، در هر سرزمین جلوه دیگرى یافت. البته به طور کلى باید پذیرفت که شاعران امروز فارسى در حدّ شاعران کهن عنایتى به بهار و نوروز نداشته‏‌اند و این نیز خالى از دلیلى نیست. پیش از این گفتیم که یکى از دلایل مقبولیت بهار در نزد شاعران کهن، وابستگى و الفت شدید انسانهاى آن روزگار با طبیعت بوده است، به گونه‏‌اى که هر تغییرى در فصلها، بر همه جوانب زندگى مردم اثر مى‏‌گذاشته‏‌است. امّا در روزگار ما، صنعت و تکنولوژى، تفاوت فصلها را بسیار کم کرده‏‌است. مردم شهرنشین، که بیشتر شاعران هم از این گروه‏‌اند، نه در بهار بهره چندانى از طبیعت دارند و نه در زمستان از آن بى‏‌بهره‏‌اند. سبزیجات و میوه‏‌هاى سردخانه‏‌اى و گیاهان گلخانه‏‌اى و انواع و اقسام وسایل نقلیه و امکانات جدید گرم‏‌کردن منازل، در زمستان نیز همان آسایش بهارى را به آنان مى‏‌بخشد. آنان در بهار نیز چیزى بیشتر از این‏‌ها در اختیار ندارند، مگر پناه‏‌بردن به تفریحگاه‏‌هایى در بیرون شهر که آن‏‌ها نیز به واسطه تکنولوژى و ارتباطات، تفاوت بسیارى با شهرها ندارد. چنین است که انسان امروز، به ویژه انسان شهرى، چندان تعلّق خاطرى نسبت به بهار حس نمى‏‌کند چون تغییر فصل‏‌ها و به طور کلّى تغییرات طبیعى، دیگر آن تأثیر را در زندگى‏‌اش ندارد. اینجاست که بهار از شکل مادى بیرون مى‏‌آید و حالت یک مفهوم را مى‏‌یابد. یعنى شاعر دیگر همانند منوچهرى و فرّخى و دیگر شاعران سده‏‌هاى نخست شعر فارسى، ضرورتى به توصیف طبیعت حس نمى‏‌کند، چون به راستى با آن طبیعت بیگانه است. شاید یکى از آخرین شاعران برجسته‏‌اى که همان سنّت کهن را در توصیف بهار حفظ مى‏‌کند، اقبال لاهورى است. او در مستزاد معروفش، نخست به توصیف عینى بهار مى‏‌پردازد و سپس مى‏‌کوشد بدین وسیله درى به سوى رازهاى هستى بگشاید خیز که در کوه و دشت خیمه زد ابر بهار مست ترنّم هزار طوطى و دُرّاج و سار بر طرف جویبار کشتِ گل و لاله‏‌زار چشمِ تماشا بیار خیز که در کوه و دشت خیمه زد ابر بهار  خاک چمن وا نمود رازِ دلِ کاینات بود و نبود صفات جلوه‏‌گرى‏‌هاى ذات آنچه تو دانى حیات آنچه تو خوانى ممات هیچ ندارد ثبات خاک چمن وانمود رازِ دل کاینات امّا به تدریج، در شعر امروز، جنبه توصیفى بهار کم‏‌کم رنگ مى‏‌بازد. شاعر مى‏‌کوشد آمدن بهار را دستمایه‏‌اى قرار دهد براى بیان یک سلسله مفاهیم دیگر. این مفاهیم نیز از جنس مسایل مطرح‏‌شده در شعر سعدى و مولانا نیستند، بلکه بیشتر جنبه سیاسى و اجتماعى دارند. به عبارت دیگر، اگر در شعر مکتب عراقى، شاعر از پرداختن به بهار، یک سلسله حکمت‏‌ها، پندها و مفاهیم معنوى را در نظر داشت، در شعر امروز گرایش شاعر بیشتر به سوى مفاهیم اجتماعى است و کمتر دیده مى‏‌شود که از بى‏‌اعتبارى دنیا و امثال اینها سخن به میان آید. این شعر کوتاه از سلمان هراتى مى‏‌تواند نمونه بارزى براى این نوع نگاه به نوروز باشد. نگاه اول: عید، «حوّل حالنا» است / که واجب است بفهمیم عید، شوقى است / که پدرم را به مزرعه مى‏‌خواند عید، تن‏‌پوش کهنه باباست / که مادر / آن را به قد من کوک مى‏‌زند و من آن‏‌قدر بزرگ مى‏‌شوم / که در پیراهن مى‏‌گنجم عید، تقاضاى سبزشدن است یا مقلّب القلوب! نگاه دوم: عید سوپرمارکتى است / که انواع خوردنیها در آن هست عید بوتیکى است / که انواع پوشیدنیها در آن هست عید ملودى مبارک‏‌باد است / که من با پیانو مى‏‌نوازم شب به خیر دوست من!  🔜 ادامه این نوشتار در پست‌های آینده 🔻 ‏ ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز امشب عشق تنها می شود / زخم سهم فرق مولا می شود آفتاب عشق گلگون می شود / سینه ی سجاده پرخون می شود پشت نخل آرزو خم می شود / داغ حسرت سهم آدم می شود جاده می ماند غریب و بی سوار / ذوالفقار عدل می گیرد غبار ⚫ سالروز ضربت خوردن مولای متقیان، امیر المومنین حضرت علی (علیه السلام) تسلیت باد 🏴 ‏ ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 حال خوب دریاچه ارومیه بعد از سالها انتظار 🟣 با لطف خداوند و بارش‌های چند ماه اخیر بخش‌هایی از دریاچه که خشک شده بودند، بعد از پنج سال مجددا پر آب شده است. ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews
✳️ بهار در شعر فارسی 8⃣ (آخرین بخش) به قلم محمدکاظم کاظمی (شاعر معاصر) 🟣 شعر بهار در سایر ملل فارسی زبان 🔶 تاجیکستان در یک بررسى مقایسه‏‌اى میان نگاه شاعران این سه کشور فارسى‏‌زبان (ایران، افغانستان و تاجیکستان) به نوروز و بهار، به سهولت مى‏‌توان دریافت که در عصر حاضر، تاجیکان بیش از همه به نوروز و آداب و رسوم آن اشاره کرده‏‌اند. این به سبب فشارى است که ملت تاجیکستان در این دهه‌های اخیر براى دور شدن از فرهنگ باستانى خویش دیده و در برابر آن به شدت مقاومت کرده است. حقیقت این است که ستایش از مفاخر فرهنگى، زبان فارسى و آداب و رسوم کهن براى مردم تاجیک، به نوعى وسیله ای برای حفظ هویت بدل شده است و آنان، به‏‌ویژه شاعرانشان کوشیده‏‌اند که با یادآورى این پیوندها، زبان و فرهنگ خود را در برابر تهاجم فرهنگ روسى حفظ کنند. آن‏‌قدر ستایش از زبان فارسى و مفاخر آن که در شعر تاجیکان دیده مى‏‌شود، به هیچ وجه در شعر شاعران ایران و افغانستان دیده نمى‏‌شود. از سویى دیگر این را هم باید پذیرفت که فرهنگ در تاجیکستان بیشتر جنبه ملى دارد تا مذهبى. به همین سبب آنان علاقه بیشترى به آداب و رسوم ملّى نشان مى‏‌دهند و این برخلاف افغانستان است که در آنجا فرهنگ مذهبى قوى‏‌تر بوده است. این چند شعر به طور نمونه مى‏‌تواند نشانگر این علاقه و وابستگى باشد. نوروز مى‏‌درآید همچون عروس از در شد خانه‏‌هاى مردم از بوى گل معطّر هر خانه شد پر از فیض، از نو، بهار آمد با بوى هفت میوه، صوت دوتار آمد (محمد خالق) 🔻(قابل یادآورى است که در تاجیکستان و افغانستان، بیش از هفت سین، هفت میوه رایج است) سر به سر یخستانم، زیر آفتابم کن اى بهار! آبم کن، اى بهار! آبم کن جمع بوده‏‌ام، پاییز این‏‌چنین پریشم کرد برگ برگ جمعم کن، از دگر کتابم کن اى بهار! آبم کن، اى بهار! آبم کن از تو اشک‏‌بارانم، از تو برق چشمانم یا بیا سحابم کن، یا بیا شهابم کن (نظام قاسم) 🔶 افغانستان وقتى روزگار براى یک جامعه تیره شود، بهار هم در چشم مردم آن تیره خواهد بود و وقتى جنگ و بدبختى بر سرنوشت مردم چیره شده باشد، این مصائب بر بهاریه‏‌هاى شاعران هم اثر خواهد گذاشت، چرا که شعر راستین، آیینه زندگى شاعر و جامعه اوست. از همین روى، در شعر دو سه دهه اخیر افغانستان، نگاهى دردآلود و اندوهبار به بهار احساس مى‏‌شود. گاه شاعر نه تنها از آمدن بهار اظهار خرسندى نمى‏‌کند، که آرزو مى‏‌کند امسال خبرى از نوروز و بهار نباشد، چنان که استاد خلیل‏‌الله خلیلى در آن مسمط معروفش گفته است. گویید به نوروز که امسال نیاید در کشور خونین‏‌کفنان ره نگشاید بلبل به چمن نغمه شادى نسراید ماتم‏‌زدگان را لب پُرخنده نشاید خون مى‏‌دمد از خاک شهیدان وطن، واى! اى واى وطن، واى! گلگون کفنان را چه بهار و چه زمستان خونین‏‌جگران را چه بیابان، چه گلستان در کشور آتش‏‌زده، در خانه ویران کس نیست زند بوسه به رخسار یتیمان کس نیست که دوزد به تن مرده کفن، واى! اى واى وطن، واى! به نظر مى‏‌رسد که خلیلى در این نگاه تازه و یأس‏‌آلود به بهار، در شعر افغانستان پیشگام بوده است. البته در شعر خلیلى، این برخورد با بهار یک وجه هنرى هم دارد، یعنى شاعر نوعى آشنایى‏‌زدایى به کار برده است. ایجاد تضاد و تقابل میان پدیده‏‌هاى خوشایند دنیا و مصایبى که بر سر ملت افغانستان آمده بود، از دستاویزهاى بیانى خلیلى بود و او غالباً مى‏‌کوشید خواننده شعرش را از تصور یک دنیاى آرمانى، به سوى واقعیتى تلخ در کشور خویش پرتاب کند. در آن سالها، او در غالب شعرهایى که براى تفریحگاهها و جایهاى دیدنى دنیا سروده است، ناگهان به فضاى داخل افغانستان گریز زده و از این تضاد، استفاده هنرى و احساسى کرده است. همین عملکرد هنرى را بعداً در شعرى از سیدابوطالب مظفرى هم مى‏‌بینیم. او در غزلى بهارى که به همزبانان تاجیکستانى‏‌اش تقدیم کرده‏‌است، در عین خوشایندى بهار، وضعیت کشور خویش را هم ترسیم مى‏‌کند: جهان حال خوشى دارد به نوروز دریغا حال خلق مانده در بند شکسته‏‌مردمى کز دیرسال است به روى خود ندیده یک شکرخند بهارا! نوبهار بلخ تلخ است بیاور از سمرقند خودت قند باید پذیرفت که نگاه تاریک به بهار در میان شاعران امروز افغانستان، خالى از زمینه‏‌هاى عینى و واقعى هم نبوده است. اگر در روزگارانى، زمستان فصل تعطیلى تفرج و شکار و ساز و سرود بوده است، در سالیان اخیر در افغانستان، این جنگها بود که با سردى هوا به رکود مواجه مى‏‌شد و با آب شدن یخها و باز شدن راهها، مردان جنگ باز بر سر کار مى‏‌شدند. پس در چنین وضعى هیچ عجیب نیست اگر شاعر افغانستان آرزو کند که هیچ‏‌گاه بهار نیاید. اما فرق این آرزو با آرزوى استاد خلیلى این است که آنجا بیشتر یک آشنایى‏‌زدایى هنرى در کار بود، ولى اینجا یک واقعیت عینى نیز با بى‏‌رحمى تمام خود را بر شعر تحمیل مى‏‌کند.
این شعر از محبوبه ابراهیمى، تفصیل سخنى است که ما اینک به اجمال از آن گفتیم. باز هم بهار شد، پرنده‏‌ها! باخبر! دوباره جنگ مى‏‌شود دشتها و تپّه‏‌هاى دهکده باز لانه تفنگ مى‏‌شود باز هم بهار شد، برادرم کشت و کار و گلّه را رها گذاشت خسته شد، شکسته شد به کوه زد رفت و از خودش غمى به جا گذاشت باز هم کنار چشمه، بین ما از ستاره و بهار یاد شد سال پیش، اوّل بهار بود قبرهاى دهکده زیاد شد باید این بهار هم درختها رختهاى نو دوباره تن کنند خوش به حالشان که نیستند مثل ما سال نو به جانشان کفن کنند آى بچه‏‌هاى ده! دعا کنید تا خدا بهار را نیاورد تا همیشه برف باشد و کسى جنگ را به خانه‏‌ها نیاورد با آنچه گفته شد، به نظر مى‏‌رسد که نگاه به نوروز و فصل بهار در شعر امروز فارسى به سبب تفاوت سرنوشت ملل فارسى‏‌زبان، متنوع‏‌تر است و بیش از شعرهاى بهارى ادب کهن، از ویژگیهاى بومى و جغرافیایى برخوردار است. به واقع در روزگاران کهن غالب شاعران بیش از این که به محیط زندگى خویش متکى باشند، به سنّت ادبى رایج متکى بودند. در شعر امروز این اتکا به سنت کمرنگ شده و در مقابل، جنبه‏‌هاى شخصى و تجربى شعرها قوى‏‌تر شده است. چنین است که هر شاعرى، بهار را از منظرى مى‏‌بیند که دیگران ندیده‏‌اند و این خالى از لطف نیست، هرچند تعداد بهاریه‏‌ها در شعر امروز، بسى کمتر از شعر کهن باشد. 🔰 این مقاله در ویژه‌نامۀ نوروزی روزنامۀ قدس منتشر شده است. 🔚 اتمام نوشتار بهار در شعر فارسی 💠 ‏ ⭕ روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی @iranologynews