💢احترام به والدین در سیره شهدا
رَختهارو جمعکردمتویحیاط،
تاوقتےبرگشتمبشورم..
.
وقتےبرگشتم،دیدمعلےاز
جبهہبرگشتہوگوشـہحیاتنشستہ
ورختهاهمرویطنابپهنشده..!
.
رفتمپیششگفتم:
«الهےبمیرم! مادر،توبایہدست
چطورۍاینهمہلباسروشستے؟!»
.
گفت:«مادرجون،
اگہدوتادستهمنداشتم،
بازوجدانمقبولنمےکردمن
خونہباشموتۅزَحمتبکشے..:)♥️»
#شهیدعلیماهانی
🆔 @iranrhdm
🔅#پندانه
✍ همه چیز در زندگی گذرا و موقتیست
🔹هر وقت باران بیاید، بالاخره بند خواهد آمد. هر وقت ضربه میخورید، بالاخره خوب میشوید. بعد از تاریکی همیشه روشنایی است.
🔸هر روز صبح طلوع خورشید میخواهد همین را بگوید. اما شما یادتان میرود و در عوض فکر میکنید که شب همیشه باقی میماند. در حالی که این طور نیست. هیچچیز همیشگی نیست.
🔹پس اگر اوضاع زندگی خوب است از آن لذت ببرید. چون همیشگی نیست. اگر اوضاع بد است، نگران نباشید. چون این شرایط هم همیشه نمیماند.
🔸اینکه در این لحظه، زندگیتان سخت شده به این معنی نیست که نمیتوانید بخندید. اینکه چیزی اذیتتان میکند به این معنی نیست که نمیتوانید لبخند بزنید. هر لحظه برای شما شروعی تازه و پایانی تازه است.
🔹هر لحظه فرصت جدیدی به شما داده میشود. فقط باید از این فرصت بهترین استفاده را بکنید. هر لحظه زندگی را زنده کن.
🆔 @iranrhdm
بسیجی از مسجد به جبهه آوردن هنر نیست، از کوچه و خیابان به جبهه آوردن هنر است.
#شهید_آقا_مرتضی_زارع
🆔 @iranrhdm
شما اگر می خواهید به من خدمتی کنید گهگاهی به یادم بیاورید که من همان محمد علی رجایی فرزند عبدالصمد ، اهل قزوینم که قبلا دوره گردی می کردم و در آغاز نوجوانی قابلمه و بادیه فروش بودم. وهر گاه دیدید که در من تغییراتی بوجود آمده و ممکن است خود را فراموش کرده باشم همان مشخصات را در کنار گوشم زمزمه کنید. این تذکر و یادآوری برای من از خیلی چیزها ارزنده تر است.
#شهید_علی_رجایی
🆔 @iranrhdm
فرمانده دسته بود.
یکبار خیلی از بچهها کار کشید.
شب براش جشن پتو گرفتن.
حسابی کتکش زدن.
سعید هم نامردی نکرد، به تلافی اون جشن پتو، نیم ساعت قبل از وقت نماز صبح، اذان گفت.
همہ بیدار شدن نماز خوندن!!!
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همه
بچهها خوابن. بیدارشون کرد و گفت:
اذان گفتن چرا خوابید؟
گفتن: ما نماز خوندیم!
گفت: الان اذان گفتن، چطور نماز خوندین؟
گفتند: سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت: من برای
نماز شب اذان گفتم نه نماز صبح シ
شهید سعید شاهدی
🆔 @iranrhdm
🔅#پندانه
✍ فقط به فکر خودمان نباشیم
🔹مردی تفاوت بهشت و جهنم را از فرشتهای پرسید.
🔸فرشته به او گفت:
بیا تا جهنم را به تو نشان دهم.
🔹سپس هر دو باهم وارد اتاقی شدند. آنجا گروهی به دور یک ظرف بزرگ غذا نشسته بودند، گرسنه و تشنه، ناامید و درمانده.
🔸هر کدام از آنها قاشقی در دست داشت با دستهای بسیار بلند، بلندتر از دستهایشان، آنقدر بلند که هیچکدام نمیتوانستند با آن قاشقها غذا در دهانشان بگذارند. شکنجه وحشتناکی بود.
🔹پس از چند لحظه فرشته گفت:
حال بیا تا بهشت را به تو نشان بدهم.
🔸سپس هر دو وارد اتاق دیگری شدند. کاملاً شبیه اتاق اول، همان ظرف بزرگ غذا و عدهای به دور آن، و همان قاشقهای دستهبلند؛ اما آنجا همه شاد و سیر بودند.
🔹مرد گفت:
من نمیفهمم، آخر چطور ممکن است در این اتاق همه خوشحال باشند و در آن اتاق همه ناراحت و غمگین، در حالی که شرایط هر دو اتاق کاملاً یکسان است؟
🔸فرشته لبخندی زد و گفت:
ساده است، اینجا مردمی هستند که یاد گرفتهاند به یکدیگر غذا بدهند.
🆔 @iranrhdm
🌷 هرگاه که نمازت قضا شد و نخواندی
در این فکر نباش که وقت نماز خواندن نیافتی
بلکه!
فکر کن چه گناهی را مرتکب شدی
که خداوند نخواست در مقابلش بایستی!
📚 شهـــید نوید صفری
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
🆔 @iranrhdm
♦️۷ مهر، ۱۳۵۹ دشمن بعثی به پالایشگاه آبادان حمله هوایی کرد، آتش نشانان منطقه برای مهار آتش به پالایشگاه رفتند که در حین عملیات خاموش کردن آتش، مجدداً هواپیماهای دشمن اقدام به بمباران پالایشگاه می کنند که منجر به شهادت تعداد زیادی از آتش نشانان می شود.
🚨 ۷مهر، روز آتش نشانی و ایمنی در ایران گرامی باد.
🌹 نام و یاد تمامی شهدای آتش نشان، شهدای پلاسکو و همه درگذشتگان آتشنشان گرامی باد
#روز_آتش_نشانی
🆔 @iranrhdm
گونی بزرگی رو گذاشته بود روی دوشش و تو سنگر ها جیره پخش میکرد!
بچه ها باهاش شوخی میکردن.
-اخوی دیر اومدی!
-برادر میخوای بکشیمون از گشنگی؟
-عزیز جان! حالا دیگه اول میری سنگر فرماندهی برا خودشیرینی دیگه..
گونی بزرگ بود و سر اون بنده خداپایین.
کارش که تموم شد.
گونی روگذاشت زمین .. همه شناختنش!
#شهید_محمود_کاوه
🆔 @iranrhdm
🌷 همه جمع شده بودند مسابقه حساس والیبال بینِ معلم مدرسه یعنی ابراهیم هادی و منتخب دانشآموزان بود.
وسط بازی توپ را نگه داشت ؛ صدایِ اذان میآمد. با صدای رسا اذان گفت. بچهها صف گرفتند و در حیاط مدرسه نماز جماعت بر پا شد ...
- آری از مهم ترین علل ترقیِ ابراهیم،
اقامھ نماز اول وقت و جماعت بود...
📚 شهید ابراهیم هادی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
🆔 @iranrhdm
چند بار وضو می گرفت و نقشه ها را به دقت وارسی
میکرد . یک وقت می دیدی همان جا روی نقشه ها خوابش برده.
میگفت: من کیلومتری می خوابم. واقعا همین طور بود. فقط وقتی راحت می خوابید که باماشین می رفتیم.
عملیات خیبر، وقتی کار ضروری داشتند، رو دست نگهش می داشتند. تا رهاش می کردند، بی هوش می شد. این قدر بی خوابی کشیده بود.
#شهید_ابراهیم_همت
🆔 @iranrhdm
🔅#پندانه
✍ رد پای خدا
🔹مرد توریستی بههمراه راهنمای عرب از بیابان میگذشت.
🔸مرد عرب هر روز بر روی شنهای داغ صحرا زانو میزد و به رازونیاز میپرداخت.
🔹سرانجام یک روز عصر، مرد توریست با لحن تمسخرآمیزی از مرد عرب پرسید:
از کجا میدانید که خدایی هست؟
🔸راهنما لحظهای تامل کرد. سپس به او اینگونه پاسخ داد:
من از روی رد پای باقیمانده شنها میفهمم که چندی پیش، رهگذر یا شتری عبور کرده است.
🔹و با اشاره دست خود به خورشید که داشت آرام غروب میکرد، گفت:
به نظرت این رد پای کیست؟
🆔 @iranrhdm