eitaa logo
موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
585 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
58 فایل
جهاد تبیین یعنی قبل از دشمن، شما محتوای صحیح را درست کنید رهبر انقلاب ✅بزرگترین ویترین انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در کشور ✅ معرفی موزه و بیان دستاورد های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ✅ ارتباط با ادمین @iranrhdm_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ! 🌷بهار سال ۶۵ بود. سالی جدید آغاز شد و مثل سنت همه‌ی ایرانیان من هم با خرید یک جعبه شیرینی به دیدن استاد خطاطی‌ام شیخ یونس رفتم. بعد از احوال‌پرسی و روبوسی در حال چای خوردن متوجه شدم که یونس در حال نوشتن اعلامیه‌ای است که محتوی آن خبر مرگ شخصی را می‌داد.... 🌷کنجکاو شدم که بدانم آن شخص کیست که با دیدن نام شیخ یونس در آخر اعلامیه، متوجه شدم که اعلامیه متعلق به خود حاج یونس است. شیخ اعلامیه را مقابلم قرار داد و از من در مورد متن آن سئوال کرد. خوب که دقت کردم حتی روز سوم و هفتم آن را هم ذکر کرده بود. متعجب شدم، اول خندیدم اما وقتی به صورت مصمم حاجی نگاه کردم، خنده بر روی لبانم خشک شد. آن روز به هر ترتیبی که بود گذشت. 🌷در عملیات صاحب الزمان زمانی که زیر گلوله‌های نیروهای بعثی خیلی از دوستانم به دیدار پروردگار رفتند، مرا نیز به دلیل جراحات وارده به بیمارستان منتقل کردند. غروب یکی از روزهایی که در بیمارستان بودم خبر شهادت حاج یونس را برایم آوردند. دلم گرفت، لبانم لرزید، چشمانم پر از اشک شد و صورتم به اندازه‌ی پهنای اقیانوس خیس.... روز شهادت حاج یونس دقیقاً با همان تاریخی که خودش در اعلامیه‌ای که با دست خودش به چاپ رسانده بود، مصادف گردید. : رزمنده دلاور عبدالصمد زراعتی 🆔 @iranrhdm
توی ماشین داشت اسلحه خالی می‌کرد، باچند تا بسیجی دیگه. از عرق روی لباس‌هایش می‌شد فهمید، چقدر کار کرده.... کارش که تموم شد از کنارمان داشت می‌رفت. به رفیقم گفت: چطوری مش علی؟ به علی گفتم: کی بود این؟ گفت: جانشین فرمانده. گفتم: پس چرا داره بار ماشین رو خالی می‌کنه؟! گفت: یواش یواش اخلاقش میاد دستت.... 🆔 @iranrhdm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همون رهبری که شجاعتش، تدبیرش اقتدارش در برخورد با دشمن کل دنیارو مبهوت خودش کرده، بخصوص بعد از پاسخ به اسرائیل از خاک خودش همون رهبر با کودکان اینطوریه قشنگ مصداق "اشداء علی الکفار و رحماء بینهم" با کفار با شدت برخورد میکند و با مردم خودش مهربان است ببینید و لذت ببرید😍 🆔 @iranrhdm
موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن #قسـمـت_ســے_و_پنجم تا اینکه یه روز صبح که بابا داشت از خونه بیر
یه ببخشید گفتم و سریع اومدم توی خونه نمیدونم چرا بغضم گرفته بود تمام بدنم میلرزید سرم گیج میرفت. رفتم تو اتاقم و تا میتونستم گریه کردم اومدم تو اتاق و نفهمیدم دیگه چه حرفی بین بابا و سید رد و بدل شدبعد چند دیقه بابا اومد خونه و دیگه بیرون نرفت صدای پرت کردن کیفش روی میز رو میشنیدم خیلی سر سنگین و سرد بود...رو به مامانم کرد و گفت: خوشم باشه تحویل بگیر خانم...دختر بزرگ کردیم عین یه دسته گل اونوقت دادیم تحویل دانشگاه های این مملکت...نمیدونم چی یادشون میدن که تو روی باباش وایمیسه از عاشق شدنش صحبت میکنه...اونم جلوی یه پسر غریبه توی اتاق از شدت ترس به خودم میلرزیدم مامانم گفت: حالا که چیزی نشده..چرا شلوغش میکنی...ولی اینبار دیگه قضیه رو مثل ارش و سحر نکنیا...پسرم تک و تنها افتاده تو کشور غربت و دیگه هیچ علاقه ای به ازدواج نداره -چیزی نشده؟! دیگه چی میخواستی بشه؟! تو قضیه ارش هم مقصر شما بودی که کار به جاهای باریک داشت کشیده میشد ولی نه..اینبار دیگه قضیه رو کش نباید داد..با آبروی چندین و چندساله من داره بازی میشه آدم صد تا پسر داشته باشه ولی دختر نداشته باشه -نا شکری نکن آقا...حالا میخوای چیکار کنی؟! میبینی که دخترت هم دوستش داره -اخه من نمیفهمم از چیه این پسره خوشش اومده چند روز دیگه زنگ بزن که بیان برای خواستگاری و این ابرو ریزی تموم بشه...پسره ی پر رو میگه اگه جوابمو ندین تا جلوی شرکتتونم میام...کم اینجا ابرومون رفت میخواد اونجا هم ابرومونو ببره... بگو بیان خواستگاری من اونجا حرفامو میزنم برای اخرین بار اونجا شرط هامو میگم -از توی اتاق اینا رو شنیدم ولی نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت ولی خوب همین که اجازه داد بیان خواستگاری هم یه قدم مثبت بود -مامان زنگ زد خونه اقا سید اینا و گفت اگه باز مایلن برای اخر هفته بیان خواستگاری توی هفته خیلی استرس داشتم همش فکر میکردم که بابام چی میخواد بگه هرچی دعا و ذکر بلد بودم تا اخر هفته خوندم که همه چی ختم بخیر بشه یاد حرف سید افتادم گفته بود هر وقت دلت گرفته قران رو باز کن و با خدا حرف بزن خدایا خودت میدونی حال دلم رو خودت کمکم کن اگه نشه چی ؟! اگه بابام این بار بیشتر تحقیرشون کنه چی؟! خدایا خودت کمکم کن... یا فاطمه زهرا خودت گفتی که اقاسید نوه ی شماست پس خانم جان خودت یه کاری بکن منم عروستون بشم قران رو برداشتم و اروم باز کردم. ادامه دارد ... ✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🆔 @iranrhdm
🔅 ✍️ برای درکنارهم‌موندن... 🔹برای درکنارهم‌موندن باید خیلی چیزا رو بخشید. خیلی حرفا رو نشنیده گرفت. از خیلی کارها عبور کرد. 🔸برای درکنارهم‌موندن باید بخشنده‌ترین و قوی‌ترین بود؛ نه زیباترین و باهوش‌ترین. 🔹آدما وقتی می‌تونن مدت‌های طولانی کنار هم بمونن که یاد بگیرن چطور باید باهم کنار بیان! 🔸اگه گاهی تو حال خوبِ هم شریک نمی‌شن، دستی هم به حال بدِ هم نکشن! 🔹هیچ حال بدی موندگار نمی‌مونه، همون‌طور که حال خوب هم همیشگی نیست! 🔸اول از هر چیزی برای درکنارهم‌موندن باید یاد بگیری چطور می‌شه با کوچیک‌ترین چیزها، از زندگی لذت ببری، بخندی و شاد باشی. 🆔 @iranrhdm
Voice-speech-beheshti-eghnae_1.mp3
623K
🔰شهید آیت‌الله بهشتی: 💠 «انسان بدون زور سامان پيدا نکرده. آيا اجازه می‌دهيد بگوييم ای کمیته‌ها و پاسبان‌ها شبها بروید در منزل بخوابید، ما با رادیو و تلویزیون دزدها را اقناع می‌کنیم که ديگر دزدی نکنند و قبل از اینکه اقناع کنیم هم زور به کار نمی‌‌بریم؟! 💠 چه فرقی می‌کند؛ آن دزد مال است و خانمی که خودآرا است، دزد سلامت اخلاق مردان جامعه است و آن مرد بوالهوسی هم که خود آرايی و خود شیرینی می‌کند و مي‌خواهد جلب نظر خانمها را بکند، آن هم دزد سلامت اخلاق است. باید جلوی هر دوی آنها را گرفت. 💠 هم اقناع و هم قدرت. مدیریت باید با هر دو باشد. اقناع بدون قدرت، تاکنون تجربه تاريخي در یک جامعه صدهزارنفری هم نداشته است. قدرت بدون اقناع هم می‌شود دیکتاتوری. پس هم اقناع و هم قدرت.» 🆔 @iranrhdm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید زاهدی از رفقای چندین و چندساله‌ی حاج قاسم بود. بعد از حاج قاسم شهیدی در این سطح نداشتیم. عظمت شهید زاهدی و همراهانش وقتی برام مشخص شد که دیدم خون این شهید چقدر اثر داشت که آرزوی چندین و چندساله میلیاردها مسلمون یعنی انتقام و زدن اسرائیل محقق شد. هرخونی پتانسیل این رو نداشت که به زدن اسرائیل منتهی بشه. (فیلم مربوط به نماز آقا بر پیکرشهید سیدرضی هستش. باصدا گوش بدید) 🆔 @iranrhdm
🌷 !! 🌷عملیات و الفجر ۸ بود. دشمن کنار دریاچه نمک پاتک زده بود، دیده‌بان توپخانه با صدای بلند فریاد زد: آتش بریزید.... آتش بریزید.... توپخانه! با آخرین توان آتش بریزید. من با یکی از دوستانم با قبضه‌های کاتیوشا کار می‌کردیم. کاتیوشا یک دستگاه تنظیم گلوله دارد که اگر مثلاً می‌خواهید ۴ گلوله شلیک کنید روی عدد ۴ تنظیمش می‌کنید و تا آخر هر قبضه کوتاشا ۳۰ گلوله جا می‌‌گیرد بعد از این‌که قبضه تمام موشک‌هایش را شلیک کرد دستگاه باید مجدداً صفر شود و موشک گذاری انجام شود. 🌷من از شدت فشار عملیات و حجم گسترده آتش به کلی یادم رفت که بعد از شلیک تنظیم آن را صفر کنم. بعد از این‌که قبضه کاتیوشا موشک گذاری شد و سی موشک داخل قبضه قرار گرفت بدون توجه به تنظیمات دستگاه آماده شلیک شدم و به محض این‌که درجه دستگاه را از سی به صفر رساندم به فاصله چند ثانیه ۲۷ موشک از داخل قبضه کاتیوشا شلیک شد. صحنه بسیار وحشتناک و در عین حال جالبی بود. 🌷چون ۱۰ الی ۱۵ تانک دشمن با این شلیک منهدم شد. طبق گزارش دیده‌بان، بعد از این شلیک دشمن عقب‌نشینی کرد. بر اثر شدت ضربه و فشاری که به قبضه وارد آمده بود گودالی به عمق ۳ متر و عرض ۵ متر دقیقا پشت کاتیوشا ایجاد شده بود. یکی از برادران بسیجی که بعد از اتفاق به محل رسید گفت: نامرد هواپیمای عراقی کجا را زده دقیقاً پشت قبضه کاتیوشا. : رزمنده دلاور عبدالعظیم به‌نیا منبع: شبکه اطلاع رسانی دانا 🆔 @iranrhdm
موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن #قسـمـت_ســے_و_ششم یه ببخشید گفتم و سریع اومدم توی خونه نمیدونم
خانم جان خودت یه کاری بکن منم عروستون بشم☹️ قرآن رو اروم باز کردم سوره نور اومد شروع کردم به خوندن معنیش تا رسیدم به ایه 26 سوره فک کنم جواب من همین آیه بود لخَْبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُوْلَئکَ مُبرََّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ(26) زنان ناپاک شایسته مردانى بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک نیز شایسته زنانى بدین صفتند و (بالعکس) زنان پاکیزه نیکو لایق مردانى چنین و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانى همین گونهاند، و این پاکیزگان از سخنان بهتانى که ناپاکان درباره آنان گویند منزهند و بر ایشان آمرزش و رزق نیکوست. ولی خدایا؟!😰 من جزو زنان نا پاکم یا زنان پاک خودت که میدونی ته دل چیزی نیست اگه قبلا کاری هم کردم از روی ندونستم بوده اخر هفته شد و استرس تمام وجودمو فرا گرفته بود...دفعه ی قبل دوست داشتم زودتر شب بشه و آقا سید اینا بیان ولی الان واقعا میترسیدم...بدنم داغ شده بود...😓 خلاصه شب شد و زنگ خونه صدا خورد😁 -خدایا خودت کمکم کن از لای در اشپزخونه نگاه میکردمشون....بازم مثل دفعه اول پدر و مادرش اومدن تو وپشت سرشون آقا سید و زهرا.👌 میدیدم بابام خیلی سرد تحویلشون گرفت. چند دقیقه ی اول به سکوت و گذشت و هیشکی چیزی نمیگفت.😶 از استرس داشتم میمردم سید هم سرش رو پایین انداخته بود و اروم با تسبیح عقیقش داشت ذکر میگفت شاید اونم استرس داشت همه تو حال خودشون بودن که صدای پدر سید سکوت رو شکست: خب آقای تهرانی...امر کرده بودید خدمت برسیم...ما سرا پا گوشیم.☺️ -بزارید دخترمم بیاد بعد حرفامو میگم... مامانم رو کرد سمت اشپزخانه و گفت ریحانه جان...بیا دخترم پاهام سست شده بود انگار..چادرمو سرم کردم و اروم رفتم بیرون و بعد از گفتن یه سلام اروم یه گوشه ای نشستم... مامانم بلند شد پذیرایی کنه که بابام گفت بشین...برای پذیرایی وقت هست😕... -خب...اقای علوی...من نه قصد ازار و اذیت شما رو دارم و نه قصد جسارت... من روز اول که اومدید فکر میکردم قضیه یه خواستگاری ساده هست ولی هرچی بیشتر جلو رفتیم با حرف هایی که آقا پسر شما زدن و حرکتهای دخترم فهمیدم قضیه فجیع تر از این حرفهاست میدونم این دوتا قبلا حرفهاشونو باهم زدن...اما رسمه که شب خواستگاری هم باهم صحبت کنن منم مشکلی ندارم... ولی بعد از اینکه من حرفهامو زدم.. من با ازدواج اینها مشکلی ندارم... فقط... حق گرفتن عروسی و جشن رسمی ندارن..چون دوست ندارم کسی داماد تهرانی بزرگ رو اینجوری ببینه.😒..خرج عروسیشونو هم میدم به خودشون. اقا سید سرش رو پایین انداخته بود و هیچی نمیگفت دخترم قدمش روی چشم ما و هروقت خواست میتونه بیاد و مادر و پدرشو ببینه ولی این اقا حق اومدن به اینجا رو نداره و ما هم خونشون نمیایم😠 و جایی هم حق نداره خودشو به عنوان داماد من معرفی کنه حالا اگه شرایط من رو قبول دارین برین تو اتاق صحبت کنین بغضم گرفته بود😢 اخه ارزوی هر دختریه که لباس عروسی بپوشه و دوستاش تو عروسیش باشن. اشکام کم کم داشت جاری میشد... یه نگاه با بغض به سید کردم و اونم اروم سرشو بالا اورد. ادامه دارد ... ✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🆔 @iranrhdm
🔅 ✍️ بین خدا و انسان هیچ فاصله‌ای نیست 🔹استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم، داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند، صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟ 🔸شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردی‌مان را از دست می‌دهیم. 🔹استاد پرسید: ‌اینکه آرامشمان را از دست می‌دهیم، درست است، اما چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد، داد می‌زنیم؟ 🔸آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم، داد می‌زنیم؟ 🔹شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند اما پاسخ‌هاى هیچ‌کدام استاد را راضى نکرد. 🔸سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى اینکه فاصله را جبران کنند، مجبورند که داد بزنند. 🔹هرچه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند. 🔸سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه به‌آرامى باهم صحبت می‌کنند، چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. 🔹هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم باهم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود. 🔸سرانجام، حتى از نجواکردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى‌ست که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد. 💢 این همان عشق خدا به انسان و انسان به خداست. خدا حرف نمی‌زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت می‌توانی حس کنی. بین انسان و خدا هیچ فاصله‌ای نیست. می‌توانی در اوج همه شلوغی‌ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی. 🆔 @iranrhdm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی «بایدن» از «نتانیاهو» می‌پرسه نتیجه حمله‌ اسرائیل به ایران چی شد😁 🆔 @iranrhdm