❤️ بینالحرمین؛جاییکه عشقو ایمان بههم میرسند.
❣️ این مکان مقدّس نمادی از عشق و وفاداری به اهلبیت(ع) است.
📍 شبیهسازی "بین الحرمین" در موزه ملّی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
@iranrhdm
🌷۱۵ شهریور ۱۳۵۹
سالروز شهادت خلبانان قهرمان هوانیروز، شهیدان عباس درشتی و عقیل صادقی
@iranrhdm
☀️دلنوشته های شهدایی
🌷 جمعه های عاشقانه 🌷
📜وصیت شهید علی اکبر دلیمی
✍برادرانم، میدانم که در نبودن من جای مرا خالی احساس میکنید. ولی در امر خودسازی سعی تان را بکنید تا به امید خدا در آینده پرچمدار امام زمان (عج) باشید.
@iranrhdm
⭕️ شمشیرزن یکدست تیربارچی عراقی را قیمه قیمه کرد.
🔹️ شهید عبدالرزاق علیشیری در سال ۱۳۴۱ در کرج متولد شد.
🔹 سال ۱۳۶۱ در سومار در اثر اصابت ترکش دست چپش از کتف جدا شد و با آستین خالی با یک شمشیر بر کمر وارد میدان شد.
🔹 عبدالرزاق "شمشیر بند" در عملیات والفجر۸ در جزیره ام الرصاص وقتی تیربار چهارلول دشمن امان همه را بریده بود،دست به کار شد. از باتلاق گل و لای گذشت و دقایقی بعد تیربار دشمن خاموش شد و خودش هم به شهادت رسید.
🌷 رزمندهای زیادی توانستند از محاصره خارج شوند و پیکر عبدالرزاق بعد از ۱۳ سال به وطن بازگشت و در گلزارشهدای امامزاده محمد، کرج به خاک سپرده شد.
@iranrhdm
🌷 17 شهریور، روزی که خونشهدا، مسیر انقلاب را با نور ایمان و اراده روشنتر کرد.
❣ یاد وخاطره شهدایجمعهسیاه همیشه در قلب ما زنده است.
@iranrhdm
آنقدر روزها نمیخوابید که از فرط
خستگی میافتاد میگفت:
پاسدار؛ یعنی کسی که کار کنه
بجنگه خسته نشه کسی که نخوابه
تا وقتی خود به خود خوابش ببره...
🌷شهید مهدی باکری
@iranrhdm
☆☆☆بسماللهالقاصمالجبارین☆☆☆
✍داستان کوتاه امنیتی؛ ماشه
✍قسمت اول
نفسم را به بیرون پرتاب میکنم.
چشم چپم را میبندم و سعی میکنم تا تمام حواسم را جمع چشم راستم کنم. حالا همه تمام تصاویر را با حاشیهای سیاه رنگ و دو خط تیره که همدیگر را درنقطهی مرکزی دیدگانم قطع میکند.
نفسم را در سینه حبس میکنم و اسلحهام را درون دستانم جابهجا میکنم. صحبتهای فرمانده در اولین جلسات آموزشی ناخواسته در ذهنم مرور میشود.
ما هفت نفر روی تپههای خاکی دراز کشیده بودیم و درحالیکه باد مشت مشت از خاک صحرا را به چشمانمان میپاشید نگاهش میکردیم که چگونه استوار ایستاده و دستانش را از پشت کمرش به هم حلقه کرده بود
و با صدایی رسا و بلند توضیح میداد:
-باید نفستون رو حبس کنید. برای چند ثانیه هم که شده نفس نکشید... دم و بازدم باعث میشه که دستتون حرکت کنه و احتمال خطا رفتن هدفتون بیشتر میشه.
پس چی شد؟ نفس کشیدن نداریم... باید خشک بشید، مثل چوب... مثل سنگ...
هر کی گرفت چی میگم بلند بگه یازهرا.
فریاد زدیم:
-یازهرا
و بعد خاک ناجوانمردانه به درون دهانم نفوذ کرد.
نفس کوتاهی میکشم...
🇮🇷ادامه دارد....
✍نویسنده: علیرضا سکاکی ،
رمان مذهبی امنیتی
@iranrhdm
۵۰۰ تانک دشمن برابر لشکر ۲۵ کربلا آرایش گرفته بود.
حاج حسین بصیر گفت:
بهنام پنج تن آلعبا، ۵ نفر بروند و آنها را منهدم کنند.
به جای ۵ نفر،بیش از ۱۵ نفر بلند شدند.
#کربلای_پنج
شهید#حسین_بصیر♥️
@iranrhdm
🏭 پالایشگاه آبادان؛ قلب تپنده صنعت نفت ایران، در روزهای تاریک جنگ تحمیلی بارها هدف حملات بیرحمانه عراق قرار گرفت اما به مدد غیور مردان ایرانی لحظه ای از تپیدن باز نماند...
📍 شبیهسازی "پالایشگاه آبادان" در
موزه ملّی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
@iranrhdm
☆☆☆بسماللهالقاصمالجبارین☆☆☆
✍داستان کوتاه امنیتی #ماشه
✍قسمت دوم
نفس کوتاهی میکشم...
انگشتم را روی ماشه نگه میدارم و گونهام را به قنداقهی اسلحهام میچسبانم.
سه ماشین درون پارکینگ قرار گرفتهاند و یکی از آنها حامل فردی است که ما چند ماه است انتظارش را میکشیم.
نفسهایم شمرده شمرده و قابل کنترل است، با این که قرار گرفتن در موقعیتی که حاصل زحمات سه ساله یک تیم فوق العاده قوی و کار بلد میتواند هر انسانی را شگفت زده کند؛ اما من نباید به خودم اجازه دهم تا در چنین شرایطی اشتباه کنم.
چند نفری حوالی ماشینها چرخ میزنند و من شش دانگ حواسم را جمع کردهام تا مبادا با یک اشتباه در تشخیص سوژه و یا شلیک به او همه چیز را خراب کنم...
درب یکی از ماشینها باز میشود و دو خانم به همراه یک مرد از آن خارج میشوند. به آرامی و با دست چپم سعی در واضح کردن تصویر منعکس شده از قاب دوربین اسلحهام را دارم.
سوژه ما او نیست...
🇮🇷ادامه دارد....
✍نویسنده: علیرضا سکاکی
رمان مذهبی امنیتی
@iranrhdm
مصطفـی می دانست ...
ڪہ چه راه سختی در پیش دارد
خستہ نمی شد
همیشہ بہ دوستانش می گفت :
ظهور اتفاق می افتد
مهم این است ڪہ
ما ڪجای این ظهـور باشیم
شهید#مصطفی_احمدی_روشن
◻️تاریخ ولادت : ۱۳۵۸/۶/۱۷❤️
◻️محل ولادت : روستای سنگستان_همدان
◻️تاریخ شهادت : ۱۳۹۰/۱۰/۲۱
◻️محل شهادت : تهران
در زمان شهادت دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می رفت که مسئولیت معاونت بازرگانی سایت هسته ای نطنز را نیز به عهده داشت. به گفته دوستانش وی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بود. شخصی شوخ و باصفا و در عین حال مدیری جدی و قاطع. سرانجام این مرد الهی در ۲۱ دی ۱۳۹۰ پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران، میدان کتابی ترور شد.
@iranrhdm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۹ شهریور ۱۳۵۸
🕯سالروز عروجملکوتی آیتاللهطالقانی "ابوذرزمان"
☀️نماد ایستادگی و عدالت، با قلبی پر از ایمان و عشقی بیپایان به مردم، راهنمای ما در مسیر حق و حقیقت بود.
یاد و خاطرهاش همیشه در دلها جاودان خواهد ماند.
@iranrhdm
❌مژده مژده ❌📣📣
با سلام و احترام 🌺
از امروز تا ۱۵ مهر ماه به مناسبت سالروز گرامیداشت هفته دفاع مقدس
🔹با عضویت در هر یک از کانال های موزه به صورت رایگان از مجموعه موزه و سراسرنمای مقاومت دیدن فرمایید.
✔️لینک جهت عضویت 👇👇👇👇👇
https://zil.ink/iranrhdm
راهنمایی هنگام خرید بلیط 👇👇👇👇
📣 ❌هنگام ورود به موزه، عضویت خود را در کانال ما به کانتر پذیرش ارائه نمایید...❌
ساعت بازدید موزه : 9 صبح الی 5 بعداز ظهر میباشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 نهمین جام قهرمانان "بازیهای ویدیویی ایران"
📍 محل برگزاری مرکز همایشهای بینالمللی خلیجفارس موزه ملّی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
@iranrhdm
☀️برای آنچه که اعتقاد دارید ایستادگی کنید؛ حتی اگر هزینهاش تنها ایستادن باشد."احمد متوسلیان"
🇮🇷صادق بیت سیاح🇮🇷
🥇رکورددار پرتاب نیزه پارالمپیک ۲۰۲۴ پاریس که مدال طلا را به خاطر نمایش اعتقاداتش از دست داد.
@iranrhdm
☆☆☆بسماللهالقاصمالجبارین☆☆☆
✍داستان کوتاه امنیتی #ماشه
✍قسمت سوم
سوژه ما او نیست...
بدنم ناخواسته شل میشود و تکانی به خودم میدهم.
سرنشینان ماشین دوم هم بلافاصله از آن خارج میشوند و نه تنها بدون تشریفات این کار را انجام میدهند، بلکه همهی آنها خانم هستند و سوژه من یک مرد چهل و هشت ساله با موهایی بور و چشمانی آبی است.
اسلحه را در دستم چفت میکنم، حالا زمان آن رسیده بخواهم کار را تمام کنم...
نگاهی به عکس کوچکی که کنار دستم است میاندازم تا چهرهاش برای لحظهای که شده از پیش چشمانم پاک نشود. نفسم را به بیرون پرتاب میکنم و منتظر باز شدن درب ماشین میشوم...
قطعا بهترین و بیدردسر ترین زمان برای شلیک به یک سوژه آن هم با این فاصله که من مجبور به انتخاب شدهام، زمانی است که او در حال پیاده شدن از ماشینش است.
درست همان هنگامی که بین ماشین و درب نیمه باز آن قرار گرفته و امکان حرکت سریع به چپ و راست ندارد...
لبم را درون دهانم جمع میکنم و چشم راستم را کاملا چفت به دوربین اسلحه ام میکنم. درب ماشین باز میشود...
نفسهایم ناخواسته تند میشوند و من با محکم نگه داشتن اسلحهام سعی میکنم با این موضوع مقابله کنم.
نفر اول پیاده میشود، مردی بدون مو و سیاه پوست است. محافظ اصلیاش که در تمام دیدارهای رسمی و غیر رسمی در کنارش دیده شده و حالا باید شاهد به درک واصل شدن ارباب کثیفش باشد.
دستی به روی درب ماشین قرار میگیرد و لحظهای بعد مردی با کت و شلوار مشکی و پیراهن مردانه سفید از درون ماشین پیاده میشود.
هنوز به سمتم برنگشته؛ اما ساعت دستش همان ساعت مچی طلایی رنگ اصل و گران قیمتی است که سال پیش از نامزدش هدیه گرفته بود...
همان ساعتی که ما را از جزییات رفت و آمدها و قرارهای کاریاش مطلع میکرد...
همان ساعتی که به قول آقا عماد، از نعمتهای الهی برای سازمان محسوب و از برکات خون شهید سلیمانی در جهت انجام هر چه بهتر این عملیات درست سر جای خودش قرار گرفته بود.
سوژه حالا کاملا در جایگاهی که انتظارش را میکشیدم قرار گرفته و لحظهای به سمتم میچرخد...
خودش است...
بدون معطلی نفسم را به بیرون پرتاب میکنم و انگشتم را روی ماشه چفت میکنم تا با یک شلیک دقیق به سمتش همه چیز را تمام کنم...
اما همه چیز آن طور که فکرش را میکنیم پیش نمیرود و سوژه در چشم بهم زدنی از میدان تیررس من خارج میشود...
🇮🇷ادامه دارد....
✍نویسنده: علیرضا سکاکی
رمان مذهبی امنیتی
@iranrhdm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 لحظه ای درنگ...افتتاح پل بدون حضور پر طمطراق مسئولان ...
📹 ثبت تصویری منحصر به فرد از عبور بسیجی های خمینی(ره) از یک نهر آب در مناطق عملیاتی
🌹السلام علی اصحاب الحسین (ع)...
❤️شادی روح شهدا صلوات
@iranrhdm
🌷 خاطره رهبر انقلاب از شهید محراب آیتالله مدنی در دوران دفاع مقدس
✏️ رهبر انقلاب: در ایامی که سوسنگرد آزاد شده بود -- در یکی از دفعاتی که سوسنگرد آزاد شده بود، بعد البتّه مجدّداً اشغال شد -- ما به سوسنگرد رفتیم. بنده اهواز بودم، میخواستم بروم سوسنگرد، لباس نظامی تنم بود. در این بین دیدیم آقای مدنی در اهواز پیدا شد؛ از تهران آمده بودند و [بعد] آمدند سراغ ما. گفتند: کجا میروید؟ گفتیم میرویم سوسنگرد. گفتند: من هم میآیم. ایشان را هم با خودمان برداشتیم و رفتیم سوسنگرد و در آنجا ظهر نماز را که خواندیم، من یک قدری با مردم صحبت کردم.
✏️ خب، طبعاً من فارسی حرف میزدم و نمیتوانستم نطق عربیِ از بَر بکنم، آن هم بخصوص با لهجهی عمومی و مردمی. ایشان گفت من با مردم حرف میزنم؛ و منتظر نشد، چون جمعیّت مسجد بعد از اینکه من صحبت کردم، تقریباً متفرّق شد؛ رفت بین مردم، یک وقت دیدیم یک جماعت عظیمی از زن و مرد را دور خودش جمع کرده و دارد با لهجهی حسچهی عربی با اینها حرف میزند!
✏️ یک سخنرانی حسابیِ گرم آنجا کرد که مردم را به هیجان آورد. من یک خاطرهای مکرّر نقل کردهام: آنوقت آنجا در همان جماعتِ ایشان بود که مردم یک زنی را نشان دادند و گفتند او پنج یا هفت مهاجم عراقی را با چوب کشته! یعنی حرف آقای مدنی و آن شور و هیجانی که ایجاد کرده بود، همه را اصلاً به شور آورد، به هیجان آورد، میتوانست با قشر مردم ارتباط برقرار کند. ۱۳۸۰/۶/۱۲
🗓 سالروز شهادت آیتالله شهید مدنی
@iranrhdm
☆☆☆بسماللهالقاصمالجبارین☆☆☆
✍داستان کوتاه امنیتی #ماشه
✍قسمت ۴
چند ثانیه پلکهایم را به روی هم فشار میدهم و سعی میکنم تا اینطور از شدت خشمی که به یک باره در سراسر وجودم شعله ور میشود، کم کنم.
چشمهایم را باز میکنم و زاویهام را تغییر میدهم. با دوربین اسلحهای که در دست دارم دنبالش میکنم وارد ساختمان میشود و من دیگر کاملا از شکار او در داخل ساختمان ناامید میشوم.
انگشتم را روی گوشم میگذارم:
-شماره یک سوژه از دستم رفت.
پاسخی از آن سمت نمیآید؛ اما چند ثانیهی بعد و درحالیکه همانطور دراز کشیده و اسلحه به دست و با فاصلهای معقول منتظر رسیدن دستور جدید هستم، متوجه صفحهی گوشی ماهوارهای ام میشوم:
-اتاق شش شمالی! چهل و پنج درجه به راست...
آه کوتاهی میکشم و نگاهی به سمت راستم میاندازم که ساختمانی بلند با شیشه های رفلکس قرار دارد و عملا امکان انجام عملیات را از من سلب میکند. با خودم فکر میکنم چطور ممکن است بتوانم او را درون ساختمان شکار کنم. من با یک لحظه غفلت شانس شلیک به او را در فرصتی مناسب از دست دادهام و محال است که...
هنوز غرق در افکارم هستم که ناگهان پیام دیگری روی خط ماهوارهایام ارسال میشود:
-وَيَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ ۚ
با دیدن این آیه گل لبخند به روی لبهایم شکوفه میزند...
«و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد»
🇮🇷ادامه دارد....
✍نویسنده: علیرضا سکاکی
@iranrhdm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شرح حدیثی درباره "نماز شب"
✏️ نقل توصیه آیتالله حاجمیرزا علیآقایقاضی به علامه طباطبائی توسط رهبر انقلاب در ابتدای درس خارج فقه. ۱۳۹۸/۱۱/۱۴
@iranrhdm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"بوی پیراهن یوسف"
🗓 سکانس ماندگار سینمایدفاعمقدس؛ بمناسبت ۲۱ شهریور روز سینما
@iranrhdm
❤️ “این خودروها، شاهدان خاموش فداکاری و ایثار مردانی هستند که جان خود را برای پیشرفت و امنیت کشور فدا کردند. هر بار که به این خودروها نگاه میکنیم، یادآور میشویم که راه شهدای هستهای همچنان ادامه دارد و خون پاکشان، چراغ راه آینده ماست. 🌹🇮🇷”
📍 "خودروهای شهدای هسته ای" در موزه ملّی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
@iranrhdm