eitaa logo
موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
580 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
58 فایل
جهاد تبیین یعنی قبل از دشمن، شما محتوای صحیح را درست کنید رهبر انقلاب ✅بزرگترین ویترین انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در کشور ✅ معرفی موزه و بیان دستاورد های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ✅ ارتباط با ادمین @iranrhdm_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از ۱۱ماه عقد بلاخره عروسی ما سر گرفت. چهره اش نورانیتی عجیب داشت, گاه مدتها, خیره به صورتش می شدم. می گفت چرا اینقد به من نگاه می کنی؟ گفتم نگاه به صورت مؤمن عبادته! گفت مگه من مؤمنم! یک روز خانه را تمیز می کردم. از روی طاقچه کاغذی تا شده افتاد. بازش کردم. یخ کردم و نشستم. باورم نمی شد وصیت نامه اش بود! ان زندگی شیرین سه ماه بیشتر طول نکشید , رفت و نه سال بعد چند استخوان, یادگاری از او برگشت. 💠 اتش روی اب زیاد بود. عراقی ها که گویی منتظر و اماده بودند با هر چه داشتند قایق ها را می زدند. بعضی از سکانی ها قایق ها را منحرف می کردندو می کشاندند به سمتی که اتش کمتر بود. در این اوضاع رحمان تمام قامت ایستاده بود و رجز می خواند. به سکانی می گفت: مبادا بترسی, به من میگن عبدالرحمان, نامم لرزه به پشت عراقی ها می ندازه... رجز خوان به دل دشمن زد و کربلایی شد. 🆔 @iranrhdm
🔅 ✍️ بهترین رابطه چیست؟ 🔹در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند. 🔸خارپشت‌ها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دور هم جمع شوند و بدین‌ترتیب همدیگر را حفظ کنند. 🔹وقتی نزدیک‌تر به‌هم بودند گرم‌تر می‌شدند، ولی خارهایشان یکدیگر را زخمی می‌کرد. به‌ همین خاطر تصمیم گرفتند از هم دور شوند ولی از سرما یخ زده و می‌مردند. 🔸از این رو مجبور بودند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان منقرض شود. 🔹پس دریافتند که بهتر است بازگردند و گرد هم آیند و آموختند که با زخم کوچکی که هم‌زیستی با نزدیکان به وجود می‌آورد زندگی کنند، چون گرمای وجود دیگری مهم‌تر است. 🔸و اینچنین توانستند زنده بمانند. 🔹بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی‌عیب‌ونقص را گرد هم می‌آورد بلکه آن است که هرکسی با دیگری ارتباط قلبی عمیق داشته باشد و بیاموزد با معایب دیگران کنار آید و خوبی‌های آنان را تحسین کند. 🆔 @iranrhdm
ظــرف‏ها؎ شام معمـولاً دو تا بشقــاب و یڪ لیــوان بود و یڪ قابلــمہ… وقتے مےرفتم آن‌ها را بشـویم مےدیـدم همان‌جا در آشپــزخانہ ایستــاده، بہ من مےگفت: انتخــاب ڪن،یا بشـور یا آب بڪش بہ او مےگفتــم: مگــر چقــدر ظــرف است؟ در جــواب مےگفت: هر چہ هست،باهـم مےشوریم.. 🆔 @iranrhdm
اخلاق جواد این طوری بود اهل حاضری زدن و رفتن نبود. هرجا که می رفت، منشأ تحول بود. جواد حالتی داشت که حواسش به همه جا بود. بی خیال چیزی نمی شد. انگار هر اتفاقی می افتاد، وظیفه ای روی دوشش احساس میکرد و میخواست آن را حل کند. با تمام وجودش کار میکرد. شاید به خاطر همین بود که یک جا بند نمی شد. من میگویم جواد دنبال بود. اگر جایی اعتراض میکرد و میگفت: این کارتان اشتباه است، به خاطر همین بود. می خواست کارها خوب پیش برود؛ خوب پیش برود که بشود؛ آن قدر قوی که مولای درز کارهایش نرود. جواد دنبال تمام شدن نبود اینکه برود سر کار و برگردد خانه، راضی اش نمی کرد. من میگویم خدا به این کارهایش نگاه کرد و شهادت را روزی اش کرد. 🆔 @iranrhdm
🌷روز هفتم اسفند ماه سال ۱۳۶۲ مثل بسیاری از روزهای دیگر جنگ، مردم شهر اسلام آباد غرب با صدای آژیر خطر و حمله هواپیماهای دشمن از خواب بیدار شدند. تا ظهر چندین بار آژیر زرد و قرمز در کوچه پس کوچه‌های شهر به گوش رسید. همسرم که از رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی است برای چند روز به مرخصی آمده بود. ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه بود نهار را با دلهره، نگرانی و با آژیر زرد و قرمز خورده بودیم و من مشغول جمع کرده سفره بودم. مجدداً صدای آژیر قرمز از رادیو و بلندگوهای شهر به گوش رسید. لحظه‌ای بعد صدای غرش وحشتناک هواپیماها در شهر پیچید و به دنبال آن صدای چندین انفجار مهیب از گوشه گوشه شهر بلند شد. ما هم برای پناه بردن به مکانی امن حرکت کردیم اما.... 🌷اما صدای انفجار و به دنبال آن دود، خاک، سنگ، آجر و شیشه زمین گیرمان کرد. دیگر هیچ کس و هیچ چیز را نمی‌دیدم. از ناحیه صورت مورد اصابت ترکش قرار گرفته بودم و با فریاد همسرم را صدا می‌زدم. پس از چند دقیقه متوجه شدم که همسرم کنار من ایستاده و مرا به سوی وانتی که در میان تلی از خاک و آوار ایستاده بود هدایت می‌کند. به وسیله همان وانت به بیمارستان منتقل شده و از آن‌جا به کرمانشاه اعزام شدیم. پس از ۱۲ روز پزشکان یک چشمم را تخلیه نموده و برای معالجه چشم دیگر مرا به بیمارستان تهران اعزام نمودند و در تمام این مدت همسرم در کنارم بود و پس از بازگشت از بیمارستان او بدون هیچ استراحتی، بلافاصله به جبهه بازگشت. : خانم صورت ملکی، بانوی جانباز کرمانشاهی منبع: سایت نوید شاهد 🆔 @iranrhdm
🔅 ✍️ بسیار سفر باید تا پخته شود خامی 🔹چوپانی را فرزندی بود زیرک و کاردان. این پسر به‌ پدر در شمارش و آمارگیری از گوسفندان کمک می‌کرد‌. 🔸هر غروب پسر گوسفندان را می‌شمرد و چند و چون کار را به پدر گزارش می‌داد تا پدر از نتیجه کارش باخبر شود. 🔹تا اینکه پسر بزرگ شد و به‌دنبال کسب مدرک راهی شهر شد. 🔸بعد از چند سال تلاش و کوشش بالاخره پسر باسواد شد و به خدمت پدر بازگشت. 🔹پدر در کمال مسرت روزی از او خواست تا باز در شمارش گوسفندان به او کمک کند. فرزند هم با تمام اشتیاق قبول کرد. 🔸گوسفندان وارد آغل شدند، اما گویی کار پسر به انجام نرسیده بود، چون معلوم بود که هنوز نتوانسته آن‌ها را بشمرد. 🔹به همین دلیل از پدر خواهش کرد که بار دیگر گوسفندان را برگرداند و از نو وارد آغل کند؛ ولی مثل اینکه پسر نتوانست برای بار دوم و... هم موفق شود و نصفِ شب شد. 🔸پدر که تا آن موقع حوصله کرده و چیزی نگفته بود از کوره در رفت. 🔹با عصبانیت از پسرش پرسید: قبلاً بار اول گوسفندان را دقیق می شمردی و آمارش را به من تحویل می‌دادی، اما الان تا نصفِ شب هم از عهده این کار بر نیامده‌ای! علت چیست؟! 🔸پسر گفت: قبلاً که باسواد نبودم و ضرب‌وتقسیم و توان نمی‌دانستم، کله گوسفندان را می‌شمردم، اما الان که باسواد شده‌ام، پای گوسفندان را می‌شمرم و تقسیم بر چهار می‌کنم ولی نمی‌دانم چرا جور درنمی‌آید. 💢گاهی انسان به‌علت داشتن یک سری اطلاعات سطحی فکر می‌کند که با این اطلاعات باید تمام سوالات را جواب دهد یا آن‌ها را به گونه‌ای پیچیده و در هم کند! 🔺اما همیشه به یاد داشته باشیم که هر سوال جواب آسانی دارد و نیازی نیست آن را عجیب‌وغریب‌تر کنیم! 🔺چون شما بارها تجربه کرده‌اید که جواب سوالات بعد از حل آن‌ها چه‌قدر آسان بوده است. 🔺پس یادمان باشد؛ علم و سواد قدمی است رو به جلو، نه پیچیده‌کردن دانسته‌های قبلی! 🔺بدانیم که برای موفق شدن تنها باسواد بودن کافی نیست باید اطلاعات و تجربه کافی کسب کرد. 🆔 @iranrhdm
🌷 یادم است من همیشه با کسانی از فامیل و آشنا و حتی غریبه ها که فکرهای مخالف داشتند، جر و بحث می کردم. چه قبل از ازدواج چه بعدش. اما ابراهیم می گفت باید بنشینیم با همه‌شان منطقی حرف بزنیم. می گفتم: ولی این ها همه‌اش آدم را مسخره می کنند. می گفت: ما در قبال تمام کسانی که راه کج می روند مسئولیم. حق هم نداریم با آن ها برخورد تند بکنیم. از کجا معلوم که توی انحراف این ها تک تک ماها نقش نداشته باشیم؟ گفتم: تو کجایی اصلا که بخواهی نقش داشته باشی؟ تو را که من هم نمی بینم. گفت: چه فرقی می کند؟ من نوعی. با برخورد نادرستم، سهل انگاری ام، کوتاهی هام. به نقل از همسر شهید 🆔 @iranrhdm
«شما همتون برید یا همه تون بمونید هیچ فرقی به حال اسلام نمی کند ما مکلف به انجام وظیفه ایم» 🔸 سالروز شهادت شهید حسن باقری گرامی باد 🆔 @iranrhdm
من کوچکترین فرد تیم والیبال مدرسه بودم، و ابراهیم بسیار هوایم را داشت. یک روز بعد از مدرسه که برای تمرین می رفتیم ابراهیم با من خیلی صحبت کرد و مرا نصیحت کرد و گفت: آقا مهدی، محیط ورزش، محیط معنوی هست. سعی کن کارهایت و ورزش کردنت برای خدا باشد. اگر نمازت رو نخواندی، یا اگر غسل واجب به گردن داری،اول برو پاک شو و بعد.. ) گفتم نه آقا ابراهیم من صبح نماز خواندم، خودم به این مسائل دقت دارم. بعد از تمرین هم نمازم را می خوانم. بعد ابراهیم گفت: نماز ظهرت رو سعی کن اول وقت بخوانی. اصلا بیا از فردا وقتی خواستیم برویم برای تمرین، نمازمان را با جماعت در مسجد بخوانیم. خیلی خوشحال بودم که محبوب ترین فرد مدرسه و قوی ترین آن ها با من دوست است و مرا راهنمایی می کند.. من کلاس اول دبیرستان بودم و او کلاس چهارم دبیرستان. 🆔 @iranrhdm
عاشق سپاه و بسیج بود. بار‌ها دیده بودم در ورودی پایگاه را مثل زیارتگاه می‌بوسد میگفت وقتی از این در وارد می‌شوم به آرامش می‌رسم حاج مهدی گفت: پایگاه‌های مقاومت بسیج سفارتخانه‌های امام زمان عجل الله هستند. 🆔 @iranrhdm
🔅 ✍️ انواع مردم 🔻بدان که مردم سه دسته‌اند: 1️⃣ بعضی چون غذا هستند که وجودشان برای ما لازم است؛ 2️⃣ بعضی چون دارو هستند که فقط گاهی به آن‌ها نیاز داریم؛ 3️⃣ و برخی مانند بیماری هستند که ما هرگز به آن‌ها نیاز نداریم ولیکن گاهی گرفتارشان می‌شویم که در چنین هنگامی باید صبر و تحمل داشته باشیم تا به سلامت از دست آن‌ها رها شویم. 🆔 @iranrhdm
قبل اذان صبح با حالت عجیبی از خواب پرید؛ گفت: خـواب دیدم! قـاصد امـام حسـین (ع) بـود. به من گفت: آقـا سـلام رساندند و فـرمودند: بــزودی بـه دیدارت خواهــم آمـد. یه نـامه هم از طـرف آقــا داد که نوشته بود: چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی؟ همینـطور کـه داشت حـرف می زد گریه میکرد؛ دیگه تو حال خودش نبود. چند شب بعد هم شهید شد آقـا بـه عهـدش وفــا کــرد .. 🆔 @iranrhdm