eitaa logo
مجتمع فرهنگی امام رضا علیه السلام
6هزار دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
7.6هزار ویدیو
259 فایل
✅کانال مجتمع فرهنگی آموزشی امام رضا علیه السلام @ircom_8 🔹آدرس : چیتگر- بلوار کوهک- خیابان نسیم 16 غربی- مجتمع امام رضا علیه السلام @ircom8admin ادمین کانال مجتمع ✅لینک کانال ها و لوکیشن مجتمع امام رضا(ع): https://takl.ink/ircom_8/
مشاهده در ایتا
دانلود
در جنگ روانى و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته میشود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهاى معنوى مى‌‌آید که آنها را منهدم کند. @IRCOM_8
خیلی‌ها جمع شده بودند تا از حضور ایشان استفاده کنند. پیامبر هم در مسجد نشسته بودند و یاران، اطراف ایشان حلقه زده بودند و به گفت‌وگو با ایشان مشغول بودند. پس از مدتی نشستن، پیامبر یک پای خود را برای رفع خستگی دراز می‌کنند. اصحاب منتظر ادامه گفت‌وگو هستند که با سوالی از طرف پیامبر روبه‌رو می‌شوند. پیامبر اکرم از حضار می‌پرسند: به نظر شما این پای من شبیه چیست؟ حاضران در مجلس هر کدام چیزی می‌گویند و هر یک پا را به چیزی تشبیه می‌کنند. یکی می‌گوید شبیه ستون‌های آسمان است، دیگری می‌گوید شبیه پایه‌های خلقت است و هر‌کس تشبیهی که به ذهنش می‌رسد را بیان می‌کند و سعی می‌کنند پاسخی حکیمانه بدهند... چون خستگی، از پای آن حضرت رفع شد، لبخندی زدند و پای خود را جمع کردند، سپس اشاره به آن یکی پایشان کرده و فرمودند: این پا، شبیه این پای دیگر من است! @IRCOM_8
🌸دستگیری حضرت زهرا(س) راوی شهید برونسی:(4)👇 🌺...از جاش بلند شد.گفت: حالا بریم سیدجان که دیرمی شه، برای این جور سوال وجواب ها وقت زیاد داریم. خواه ناخواه من هم بلند شدم، ولی او را نگه داشتم. گفتم: نه، همین حالا باید بدونم موضوع چی بود. آمدچیزی بگویدکه یک دفعه حاج آقای ظریف پیداش شد سلام واحوالپرسی گرمی کرد و گفت:👈 دست مریزاد، دیشب هم گل کاشتین!👊 منتظر تکه، پاره کردن تعارف نماند. 🌺...رو به من گفت: بریم سید؟... طبق معمول تمام عملیات های ایذایی، باید می رفتیم دنبال مجروح یا شهدایی که احتمالاً جا مانده بودند. از طفره رفتن عبدالحسین و جواب ندادنش به سوالم، حسابی ناراحت شده بودم... دمغ و گرفته گفتم؛ آقای برونسی هست، با خودش برو. لبخندی زد و گفت: اون جاهارو شما بهتر یاد داری سید جان، خوبه که خودت بری. دلخور گفتم: نه دیگه حاج آقا!😨 حالا که ما محرم اسرار نیستیم، برای این کار بهتره که نریم. ظریف آمد بین حرف مان. به من گفت: حالا من از بگو، مگوی شما بزرگوارها خبر ندارم، ولی آقای برونسی راست می گه. دیگر چیزی نگفتم. ظریف راه افتاد و من هم پشت سرش... خود ظریف نشست پشت یک پی ام پی، من هم کنارش. دو، سه تا پی ام پی دیگر هم آماده حرکت بودند. سریع راه افتادیم طرف منطقه عملیات. رسیدیم جایی که دیشب زمین گیر شده بودیم... 🌺...به ظریف گفتم: همین جا نگه دار. نگه داشت. پریدم پایین. روبه رویمان انبوهی از سیم خاردار های حلقوی و موانع دیگر، خودنمایی می کرد.😇ناخودآگاه یاد دستور دیشب افتادم؛ بیست و پنج قدم میری به راست.سریع سمت راستم را نگاه کردم. سرجام خشکم زد!😍 کمی بعد به خودم آمدم. شروع کردم به قدم زدن و شمردن قدمها، شماره هارا بلند، بلند میگفتم، وبی پروا: یک، دو، سه، چهار. درست بیست و پنج قدم آن طرف تر، مابین انبوه سیم خاردارهای حلقوی، موانع دیگر دشمن، می رسیدی به یک معبر که باریک بود وخاکی! فهمیدم این معبر، درواقع کار عراقی ها بوده برای رفت وآمد خودشان و خودروهاشان.😎ماهم درست ازهمین معبر رفته بودیم طرف آنها.بی اختیار انگشت به دهان گرفتم و زیر لب گفتم:👈الله اکبر!صدای ظریف،مرابه خودآورد... 🌺...باتعجب پرسید: چراهاج واج موندی سید؟ طوری شده؟انگار صداش را نشنیدم. باز راه افتادم به سمت جلو؛ یعنی به طرف عمق دشمن، و دوباره شروع کردم به شمردن قدم هایم.چهل، پنجاه قدم آن طرف تر، موانع تمام می شد و درست می رسیدی به چند متری یک سنگر. رفتم جلوتر. نفربری که دیشب سید به آتش کشیده بود. نفربر فرماندهی؛ و آن سنگر هم سنگر فرماندهی بود😀 که بچه ها با چند تا گلوله آر پی جی،اول حمله، منهدمش کرده بودند. بعداً فهمیدیم هشت، نه تا از فرماندهان دشمن همان جا وداخل همان سنگر،به درک واصل شده بودند!...
🌸دستگیری حضرت زهرا(س) راوی شهید برونسی:(5)👇 🌺...ظریف پابه پام آمده بود.تازه متوجه او شدم. با نگاهش گفت: خیلی غیر طبیعی شدی سید، جریان چیه؟!😔واقعاً هم حال طبیعی نداشتم.همان جا نشستم. نگاه سید لبریز سوال شده بود. آهسته گفتم: بچه هارو بفرست دنبال کارها، خودت بیا تا ماجرا رو برات تعریف کنم. رفت و زود برگشت. هر طور بود، قضیه عملیات دیشب رابراش گفتم. حال اوهم غیرطبیعی شده بود. گاه گاهی، بلند وبا تعجب می گفت: الله اکبر! وقتی همه ماجرا را گفتم، ازش پرسیدم:👈 حالا نظرت چیه؟عبدالحسین چطوری این چیزها رو فهمیده؟گریه اش گرفت.😰 🌺...گفت: بااون عشق و اخلاصی که این مرد داره، باید بیشتر ازاینا ازش انتظار داشته باشیم؛اون قطعاً از عالم بالا دستور گرفته...😇 اگر سرّ آن دستوربرام فاش نشده بود، این قدر حساس نمی شدم،حالا ولی لحظه شماری می کردم که او را هرچه زودتر ببینم...😔 توراه برگشت به ظریف گفتم: من تا ته و توی این جریان رو در نیارم،آروم نمی شم.گفت: باهم میریم ازش می پرسیم. همین که رسیدیم پشت دژ خودمان، یک راست رفتم سراغش. تو سنگر فرماندهی گردان، تک و تنها نشسته بود وانگار انتظار مرا می کشید. از نتیجه کارپرسید.زود جوابی سرهم کردم و بهش گفتم. جلوش نشستم و مهلت حرف دیگری ندادم... 🌺...بی مقدمه پرسیدم: جریان دیشب چی بود؟طفره رفت.قرص ومحکم گفتم: تانگی، از جام تکون نمی خورم. 😳 می دانستم رو حساب سید بودنم هم که شده، روم را زمین نمی زند.اصرار من کار خودش را کرد.یک دفعه چشم هاش خیس اشک شد.😭 به ناله گفت: باشه، برات می گم... انگار دنیایی رابه من دادند. فکرمی کردم یکسره اسرار ازلی وابدی می خواهد برام فاش شود.حس عجیبی داشتم...
🌸دستگیری حضرت زهرا(س) راوی شهید برونسی:(6)👇 🌺...با لحن غمناکی گفت: موقعی که عملیات لورفت وتوی آن شرایط گیر افتادیم، حسابی قطع امید کردم. شما هم که گفتی برگردیم، ناامیدی ام بیشتر شد و واقعاً عقلم به جایی نرسید.😨 مثل همیشه، تنهاراه امیدی که باقی مانده بود، توسل به واسطه های فیض الهی بود.💪 "توی همان حال و هوا، صورتم را گذاشتم روی خاک های نرم کوشک ومتوسل شدم به وجود مقدس 👈 خانم حضرت فاطمه زهرا (س).چشم هام رابستم و چند دقیقه ای با حضرت رازو نیاز کردم. حقیقتاً حال خودم رانمی فهمیدم.حس کردم که اشک هام تند و تند دارند می ریزند.😰 با تمام وجود خواستم که راهی پیش پای ما بگذارند و از این مخمصه که در نتیجه شکست دراین عملیات دامن مان رامی گرفت، نجات مان بدهند...😳 🌺...در همان اوضاع، یک دفعه صدای 👈🌹 خانمی به گوشم رسید؛ صدایی ملکوتی که هزار جان تازه به آدم می بخشید.. "به من فرمودند:👇 🌟فرمانده!😇این طور وقت ها که به ما متوسل می شوید ماهم از شما دستگیری می کنیم،ناراحت نباش... "لرز عجیبی تو صدای عبدالحسین افتاده بود.چشم هاش باز پرازاشک شد.ادامه داد:" 🌺..چیزهایی را که دیشب به توگفتم که برو سمت راست و برو کجا، همه اش از طرف همان 🌹 خانم حضرت زهرا(س)  بود. بعد من باالتماس گفتم:🍀"یافاطمه زهرا (س)"،👈اگر شما هستید، پس چرا خودتان را نشان نمیدهید فرمودند: الان وقت این حرف هانیست، واجب تر این است که بروی وظیفه ات را انجام بدهی" با صدای بلندی زد زیر گریه.😰بعد که آرام شد،آهی از ته دل کشید و گفت: اگراون لحظه زمین رو نگاه می کردی، ازشدت گریه خاک های نرم زیر صورتم گل شده بود.حالش که طبیعی شد، گفت: سید، راضی نیستم این قضیه رو به احدی بگی...گفتم: الان که باظریف رفته بودیم جلو و موقعیت عملیات رو دیدیم، یقین کردیم که شماا زهر جایی که دستور گرفتی،اون حرف ها مال خودت نبوده است😇 پرسید: مگر چی دیدین؟هر چه را دیده بودم، مو به مو براش تعریف کردم گفت: من خاطر جمع بودم که ازجای درستی راهنمایی شدم... 👈 برشی اززندگی منبع: کتاب خاک های نرم کوشک
(۶) (الف) 🔸در مورد معیار کلی برخاسته از متون دینی ما این است که کسی و یا مجموعه ای که سد راه تکامل انسان بسوی قلل رفیع «شدن» و موجب دوری از خدا و خسران در زندگی گردد، محسوب می شود. طبق آیات و روایات انسان دو گونه دشمن دارد: ۱) یا دشمن نزدیک؛ ۲) یا دشمن دور عبارتند از شیطان های جن و انس. 💠دشمن‌ درونی 🔹نزدیکترین دشمن به آدمی اوست که به فرمایش امیرالمومنین امام علی (ع): «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک؛ دشمن‌ترین‌ دشمنان توست که در کنار توست». این روایت از پیامبر (ص)نیز نقل شده است. نهج الفصاحه، ص ۶۶، ح ۳۳۸ این که آدمی را دائما به بدی دعوت می کند و دشمن نزدیک اوست. اما هوای نفس و نفس اماره، چیزی خارج از وجود انسان و موجودی مستقل همانند شیطان نمی باشد، بلکه مرحله ای و بخشی از وجود خود انسان است. در حقیقت نفس اماره که به زشتی ها و گناهان و پستی ها امر می کند و هوای نفس با فرمان و خواست و اراده او شکل می گیرد، مرتبه پایین و پست و تربیت نیافته از نفس و حقیقت انسان است. 🔹اگر گفته می شود، خود را تقویت کن و پرورش بده، مراد مرتبه انسانی نفس است و اگر گفته می شود او را سرکوب و مغلوب و کنترل کن، مراد مرتبه پایین حیوانی او است. بین این دو «خود» یا دو مرتبه وجودی نفس، کشمکش دائم وجود دارد. اگر خود انسانی و ملکوتی در این مبارزه چیره گردد، ارزش های انسانی زنده می شود و انسان را به مقام شامخ قرب الی الله صعود می دهد، و اگر خود حیوانی غالب گردد، چراغ عقل انسان را خاموش می سازد و او را در وادی ضلالت و گمراهی ساقط می گرداند. 🔸در مورد معیار کلی برخاسته از متون دینی ما این است که کسی و یا مجموعه ای که سد راه تکامل انسان بسوی قلل رفیع «شدن» و موجب دوری از خدا و خسران در زندگی گردد، محسوب می شود. طبق آیات و روایات انسان دو گونه دشمن دارد: ۱) یا دشمن نزدیک؛ ۲) یا دشمن دور عبارتند از شیطان های جن و انس. 💠دشمن‌ بیرونی 🔹الف) شیاطینِ جن: اما و دور، است. شیطان موجودی حقیقی است که با وسوسه و دگرگون ساختن واقعیت امور و زینت بخشیدن به زشتی ها و گناهان، و ناگوار جلوه دادن نیکی ها و طاعات، سعی در اغوا و انحراف انسان دارد. در واقع حوزه اصلی فعالیت شیطان در حالات روانی انسان و جنبه تخیل و توهم او است، که حقایق را وارونه و بر خلاف واقعیت آنها جلوه می دهد و انسان را به خیال و توهم در مورد واقعیات وادار می سازد. از منظر تنها وسوسه می کند و در قوه خیال و وهم انسان تصرف می کند و حقایق را دگرگون می سازد. 🔹«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُرِیَ عَنْهُما...» [اعراف، ۲۰]؛ و «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ...» [طه، ۱۲۰]. زشتی ها را زیبا جلوه می دهد و اعمال ناپسند را زینت و آرایش کرده و آن را پسندیده و درست در اذهان ظهور می دهد: «...وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» [انعام، ۴۳]؛ و «وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ...» [انفال، ۴۸]. بت پرستی ها و تکبرها و ایستادن در برابر حق و حقیقت، نمونه هایی از اعمال نفوذ و تصرف در وهم و خیال انسان است که بخشی از حوزه فعالیتهای روانی انسان هستند. ... منبع: وبسایت پرسمان ارادتمند: ناصر کاوه
(۷) دشمن شناسی - سیاست مبارزه با دشمن (ب) 🔸در مورد معیار کلی برخاسته از متون دینی ما این است که کسی و یا مجموعه ای که سد راه تکامل انسان بسوی قلل رفیع «شدن» و موجب دوری از خدا و خسران در زندگی گردد، محسوب می شود. طبق آیات و روایات انسان دو گونه دشمن دارد: ۱) یا دشمن نزدیک؛ ۲) یا دشمن دور عبارتند از شیطان های جن و انس. 💠دشمن‌ بیرونی 🔷ب) شیاطین انس 1⃣منظور از ، انسانهایی هستند که مانند شیاطین جنّ، بر ضدِّ خدا و دین او اقدام نموده، انسانها را با انواع فریب‌ها از راه خدا دور می‌سازند یا اعمالی شیطانی انجام میدهند. بر همین مبنا بود که امام خمینی (ره) حکومت آمریکا را شیطان بزرگ لقب دادند. پس از حیث بشر بودن، تفاوتی با انسانهای عادی ندارند و تنها از نظر فکری و اعتقادی و عملی در مسیر شیاطین جنّ قرار داشته، دانسته یا نادانسته کارمندان شیطان می‌باشند. 2⃣هر کسی یا از جنود خداست یا از جنود شیطان؛ یا حزب الله است یا حزب الشیطان؛ چرا که بین حقّ و باطل راه دیگری وجود ندارد. پس هر که از خدا و و حقیقت خارج شود، از خواهد بود. آیات شریفه ای که ذیلاً به آنها پرداخته میشود، راز این حقیقت را روشن می‌سازند که چگونه برخی انسانها جزء حزب شیطان یا حزب الله می شوند. «وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغالِبُون؛ [مائده، ۵۶] و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، پیروزند؛ (زیرا) حزب و جمعیّت خدا پیروز است». در نتیجه بهترین راه دریافتن دسیسه های دشمنان و شیطان و آگاه ساختن دیگران از کیود آنان، رجوع به و علیهم السلام می باشد، چرا که بهترین کسانی که می توانند آنان را بشناسند، خود خداوند و معصومین علیهم السلام می باشند. 🔹به عنوان مثال: «وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُم وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً؛ [نساء، ۱۱۹] و آنها را می‌کنم! و به آرزوها سرگرم می‌سازم! و به آنان دستور می‌دهم که (اعمال خرافی انجام دهند، و) گوش چهارپایان را بشکافند، و آفرینشِ پاک خدایی را تغییر دهند! (و فطرت توحید را به شرک بیالایند!)» و هر کس، را به جای خدا ولّیِ خود برگزیند، زیانِ آشکاری کرده است». 🔹رسول خدا (ص) فرموده‌اند: «زمانی موسی (ع) نشسته بود که ناگهان سوی او آمد و کلاه دراز رنگارنگی به سر داشت، چون نزدیک موسی (ع) رسید، کلاهش را برداشت و خدمت موسی (ع) ایستاد و به او سلام کرد. موسی (ع) گفت: تو کیستی؟! گفت: من شیطانم. موسی (ع) به او فرمود: این کلاه چیست؟ گفت: به وسیله این کلاه دل آدمیزاد را می ربایم. (گویا رنگهای مختلف کلاه، نمودار شهوت‌ها و زینت‌های دنیا، و عقاید فاسد و ادیان باطل بوده است). موسی (ع) گفت: به من خبر بده از گناهی که چون آدمیزاد مرتکب شود، بر او مسلط شوی؟ شیطان گفت: هنگامی که او از خودش خوشش آید و عملش را زیاد شمارد و گناهش در نظرش کوچک شود. [اصول کافی، ج۳، ص۴۲۹] 🔹راه‌ مقابله‌ با دشمنان را نیز خود بیان میفرماید. به عنوان مثال: «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ [اعراف، ۲۰۱] هنگامى که گرفتار شوند، را یاد میکنند؛ و ناگهان بینا مى‌گردند». در این آیه راه‌ خلاصی از دام‌ شیطان تعلیم داده شده است؛ به این صورت که انسان هر گاه خود را گرفتار دام دید، باید بلافاصله باطن خویش را متوجّه خداوند نماید. چرا که حقّ و باطل در یکجا جمع نمیشوند؛ پس هر که رو به خدا نمود یقیناً از صف شیاطین خارج میشود. منبع: وبسایت پرسمان ارادتمند:ناصر کاوه
هدایت شده از مکتب شهدا_ناصرکاوه
4_5879554956842763794.mp3
3.48M
💥دانلود مداحی تسبیحات حضرت زهرا مهدی رسولی... فوق العاده زیبا و دلنشین 🙏التماس دعا:ارادتمند ناصرکاوه