eitaa logo
ایثار خمین
372 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
366 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔸🔹گلباران قبور مطهر شهدای گمنام در مصلی امام خمینی (ره) شهرستان خمین به مناسبت گرامیداشت ۵ مرداد سالروز اقامه اولین نماز جمعه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ---------------------------- 🇮🇷 بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان خمین @isaar_khomein
🔴🔴🔴فوری و بسیار مهم//کاهش ساعت کاری مراکز دولتی در سراسر کشور دبیرخانه شورای اطلاع رسانی دولت: 🔹فعالیت مراکز دولتی در سراسر کشور در روز شنبه از ساعت ۶ تا ۱۰ صبح است. 🔹درپی افزایش کم‌سابقه دمای هوا و تداوم گرمای شدید و به منظور حفظ سلامتی هموطنان، فعالیت همه مراکز دولتی و بانک‌ها در سراسر کشور (به جز مراکز خدمات امدادی و اورژانسی) در تاریخ شنبه ۶ مرداد از ساعت ۶ تا ۱۰ صبح خواهد بود. 🔹همچنین دورکاری برای کارکنانی که به خاطر شرایط جسمی امکان حضور در محل کار ندارند، بلامانع است. 🔹با توجه به تصمیم‌گیری های استانی و اعلام ساعات کار روز شنبه از طرف برخی استانداری‌ها، ساعت کاری قطعی و لازم الرعایه برای همه دستگاهها در سراسر کشور صرفاً ساعت ۶ تا ۱۰ صبح خواهد بود. ---------------------------- 🇮🇷 بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان خمین @isaar_khomein
سلام علیکم صبح شما بخیر 🌹 هفته خود را معطر به عطر صلوات کنید امام رضا علیه السلام می فرمایند. من لَم يقدِر عَلى‏ ما يُكَفِّرُ بِهِ ذُنوبَهُ ، فَليُكثِر مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ؛ فإِنَّها تَهدِمُ الذُّنوبَ هَدماً کسی که نمی تواند کاری کند که با آن گناهانش زدوده شود پس زیاد برحضرت محمد و خاندانش صلوات بفرستد که آن گناهان را به خوبی از بین می برد. عيون الأخبار ج۱ ص۲۹۴ 🌷اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🌷 🌷اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ّهر روز با شهدای🇮🇷🇮🇷 🌹یاد و خاطره شهدای شهرستان گرامی باد...🌷 🌹🌹 شهیدی از 🌹 شهید      💐مینویسیم تا یادمان نرود: با شهدا سخت نیست ، با شهدا   سخته 🌹شهداء دعا داشتند؛ ادعا نداشتند             🌷          🌹شادی روح شهدا صلوات ---------------------------- 🇮🇷 بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان خمین @isaar_khomein
بمناسبت فرارسیدن سالگرد عملیات مرصاد خاطرات عملیات را خدمتتان تقدیم میدارم، قسمت اول ........چند روزی در مرخصی بودیم که از طرف فرماندهی لشکر مرخصی گردان لغو و دستورداده شدسریعا به منطقه برگردید. با اعلام موضوع از طریق بلندگودرسطح شهر مرخصی لغو وگردان جهت اعزام به جبهه فراخوانده شد. به منطقه رفتیم ودرسه راهی کرمانشاه در داخل جنگ ها مستقر شدیم. صدای توپخانه به گوش می رسید که برایمان تعجب آور بوددراینجا نباید صدای توپخانه بیاید ولی صبح فردا که یک بالگرد جهت بردن فرماندهان برای شناسایی منطقه آمد معلوم شد خبرایی هست. ساعت ۱۴ عصر روز ۱۳۶۷/۵/۵ تعداد چهار فروند بالگرد شنوک جهت انتقال گردان ها به منطقه جهت جلوگیری از نفوذ نیروهایی که از منطقه پاطاق وارد منطقه شدن و تا اسلام آباد پیشروی کرده بودند در مقر به زمین نشستند و نیروهای گردان علی ابن ابیطالب (ع) به سه فروند از بالگردها سوار شدن و گروهان دوم گردان روح الله هم به یکی از بالگردها سوار شدند ، من هم که جانشین گردان بودم با یک نفر بی سیم چی ( شهید مجتبی حفیظی) و یک نفر پیک همراه این گروهان به راه افتادیم. بالگرد به طرف اسلام آباد پرواز کرد و بعد از ساعتی در یک باند اضطراری( جاده اسلام آباد پلدختر) فرود آمد. سریع پیاده شدیم و بطرف محل درگیری حرکت کردیم. به محض پیاده شدن از بالگرد یکی از برادران( سردار شهیدمدافع حرم عبدالله خسروی) که از نیروهای اطلاعات لشکر بود را دیدم که بصورت رگباری تیرخورده و روی برانکارد بود بالای سرش رفتم واحوالش را پرسیدم در صورتیکه چند تیر بهش خورده بود روحیه بالائی داشت و گفت چیزی نشده بادشمن رودر رو شدم ک منو برگبار بست ،مجروح را سوار بالگرد کردند و پرواز کرد. دقیقا بعدازچند دقیقه هواپیماهای عراقی این منطقه را بمباران کردند. در توجیحی که در مقر انجام شد قرار بود گردان روح الله بعد از شهر اسلام آباد غرب بطرف گیلانغرب هلی برن شود واز سقوط پادگان الله اکبر جلوگیری نماید، اما حالا نمی دانستم چرا ما را اینجا پیاده کردند آیا اشتباه بود یا عمدی به هرصورت کار خدا بود زیرا اگر ما را آنطرف پیاده می کردند و آن دو گروهان ها را نمی آوردند تمام نیروها تلف می شدند. به هرصورت با مشخص شدن منطقه درگیری که حدودا یک کیلومتری با ما فاصله داشت نیروها را بصورت ستون یک بطرف محل درگیری حرکت دادم و با شعارهای حماسی که می خواندم و نیروها جواب می دادند بطرف منطقه درگیری حرکت کردیم و با گذشت از یک سوله ای که ظاهرا سنگ بری بود به تپه ای که نیروها روی آن درگیر بودند و تپه هم پوشیده شده بود از درخت های کاج رسیدیم ، نیروها را چندمتر مانده به محل درگیری روی زمین خواباندم و خودم رفتم جلو. بچه های گردان علی ابن ابیطالب (ع) بودند که بطرف دشمن که پایین تپه داخل جاده آسفالت اسلام آباد کرمانشاه بودند تیراندازی می کردند و کاملا به آنها مسلط بودند. وقتی وضعیت را دیدم برگشتم و به نیروها گفتم هم اینجا باشید. مقداری از نیروها فاصله گرفتم و در پناه قلوه سنگی که مربوط به همان سنگبری بود نشستم و بوسیله بی سیم با گردان تماس گرفتم و مقداری در خصوص اوضاع منطقه گزارش دادم و آنها هم گفتند بالگردها نیامدند و دو گروهان دیگر گردان هنوز هم در مقر هستند. در همین گفتگو بودم که دیدم نیروها محل درگیری را ترک کرده و بطرف عقب شروع به فرار کردند، نیروهای ماهم که این اوضاع را دیدند همراه دیگر نیروها پا به فرار گذاشتند. سریع تصمیم گرفتم و بطرف تپه ای که در سمت راست محل درگیری بود شروع به دویدن کردم و از نیروهای گردانم خواستم بیایند بالا. خودم را به بالای تپه رساندم و متوجه تپه دیگری شدم که دشمن حالا دیگر روی آن رسیده بود و همگی با در دست داشتن تیربارهایی که خشاب زیر آنها بود در حال تیراندازی بطرف نیروهایی بودند که درحال فرار بودند، شروع به تیراندازی کردم و دشمن را متوجه این تپه کردم. با استفاده از جوبی که برای آب دادن درختان درست شده بود خودم را به زمین چسباندم و بصورت رگباری بطرف دشمن تیراندازی می کردم و دشمن هم مرا حسابی زیر رگبار گرفته بود و مرتب شاخ و برگ درختان کاجی که با تیراندازی دشمن قطع می شد روی سرم می ریخت، تمام سعی من این بود که توجه دشمن نسبت به نیروها کم شود زیرا آنها در مسیری که می رفتند هیچگونه جانپناهی نبود. سه خشاب از تیرهایم تمام شد و خشاب آخری را روی سلاحم زدم و حالا دیگر مواظب بودم فشنگ هایم هدر نرود. دو سه نفری را هدف قرار دادم و روزی زمین خوابیدم. یکی از نیروهای دشمن که پشت کنده درختی درحال تیراندازی بود را هدف قرار دادم که افتاد روی تنه درخت، با خیال تمام شدن فشنگهایم نارنجکهایی که همراه داشتم را از جیب نارنجکم خارج کردم که متوجه شدم تعداد ده دوازده نفری از برادران گروهان که اکثرا پاسدار بودند از تپه بطرفم می آیند......ادامه دارد ..........................
🔴🔴🔴تعطیلی کلیه مراکز دولتی و بانک‌ها در روز یکشنبه 🔹در پی تداوم گرمای شدید و کم‌سابقه هوا و به منظور حفظ سلامتی شهروندان و مدیریت مصرف انرژی، کلیه مراکز و ادارات دولتی و بانک‌ها در سراسر کشور (به جز مراکز خدمات امدادی و اورژانسی) روز یکشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۳ تعطیل خواهند بود. 🔹ساعت کاری همه مراکز دولتی امروز شنبه ۶ مرداد نیز تا ساعت ۱۰ تعیین شده است. ---------------------------- 🇮🇷 بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان خمین @isaar_khomein
ایثار خمین
بمناسبت فرارسیدن سالگرد عملیات مرصاد خاطرات عملیات را خدمتتان تقدیم میدارم، قسمت اول ........چند رو
خاطرات عملیات مرصاد قسمت دوم .......با دیدن رزمندگان گردان نفس راحتی کشیدم و از آنها خواستم که با تشکیل خط پدافندی بطرف دشمن تیراندازی کنند و آنها هم شروع به تیراندازی کردند و تقریبا خطی روبروی دشمن تشکیل شد. متاسفانه در این وقت برادر محمد ولی بهلولی که فرمانده گروهان بود بااصابت تیربشکمش افتاد روی زمین و از شدت جراحت خودش را جمع کرد و مثل یک گلوله شد. با دیدن وضعیت او که هم فرمانده بود و هم ورزشکار نیروها یکه ای خوردند، سریعا به برادر مرتضی میرزایی گفتم ببرش عقب او را گرفت به کولش و بطرف جاده آسفالتی که چند ساعت پیش از روی آن آمده بودیم حرکت کرد. این مسیر خیلی خطرناک بود و هیچگونه جانپناهی نبود ولی خوشبختانه به جاده رسیدند. چند دقیقه ای نگذشته بود که یکی دیگر از نیروهای بسیجی(شهید رضائی ازروستای لکان) که در کنار من قرار داشت بوسیله تیر رسام دشمن هدف قرار گرفت و تیر رفت توی سرش از وضعیتش معلوم بود که بشهادت می رسد. همانطور که به زمین چسبیده بودم و تیراندازی می کردم به نیروها اشاره کردم این برادر را عقب بکشید و آنها هم بردنش کمی پایین تر ولی با به شهادت رسیدنش همانجا گذاشتنش و به درگیری ادامه دادند. دراین حین دشمن مرا شناسایی کرده بود زیراحرکاتی مبنی بر درگیری به نیروها می کردم و از طرفی هم وجود بی سیم چی در کنارم ،با شلیک گلوله آرپی جی دشمن بطرف من و منفجر شدن بالای سرم تعدادی ترکش به پشت سر و دست هایم اصابت کرد. با انفجار آر پی جیها بالای سرم صدایی که نمی دانم از کی بود فریاد کرد برادر عبدی می بیننت که من با چند غلط به طرف دیگراز تیررس دشمن خارج شدم و به درگیری ادامه دادیم. در سمت چپ ما نزدیک دشمن یک اتاقکی بود که یک درب و پنجره کوچکی داشت و دشمن با استفاده از آن با تیربار ما را اذیت می کرد و ما متاسفانه یک قبضه آر پی جی نداشتیم که آنرا بزنیم و فقط با تک تیر داخل آن مانع تیراندازی او می شدیم درگیری ادامه داشت و تقریبا مهماتمان تمام شده بود، ماموریت گردان را یک گروهان به عهده گرفته بود و از یک گروهان هم حدود پانزده نفر مشغول نبرد با دشمن بودند، با گفت و شنودی که شد معلوم شد نیرویی هم نمی رسد، نیروها هم مدام حرف از عقب نشینی می زدند و با گفتن شما مجروح شده اید، از پشت سرتان خون می آید، دستتان مجروح شده است می خواستند مرا متقاعد کنند که دستور عقب نشینی را بدهم ولی عقب نشینی در این وقت بسیار خطرناک بود زیرا دشمن کاملا به منطقه مسلط شده بود و از جایی که ما بودیم تا جاده آسفالت که تنها جان پناه بود حدود دویست سیصد متر فاصله بود و درصورتیکه نیروها از داخل جنگل بیرون می رفتند احتمال هدف قرار گرفتن بسیار زیاد بود و از طرفی هم آرپی جی داخل گندمها خورده بود و آتش گرفته و می سوختند و به همین دلایل موافق به عقب نشینی نبودم و از طرفی هم اتمام مهمات و نرسیدن نیروها حکم می کرد نیروهارا به عقب ببرم ......ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا تمامِ دغدغه ام این شده؛ حسین این اربعین کرب‌و‌بلا میبری مرا؟ مراسم هفتگی زمان🗓 : یکشنبه۷ مردادماه سال ۱۴۰۳ ساعت🕘 : ۲۱ مسجدالنبی به نیابت از شهید🥀 غلامحسن شیخی ---------------------------- 🇮🇷 بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان خمین @isaar_khomein
ایثار خمین
خاطرات عملیات مرصاد قسمت دوم .......با دیدن رزمندگان گردان نفس راحتی کشیدم و از آنها خواستم که با
خاطرات عملیات مرصادقسمت سوم ........با نزدیک شدن غروب و تاریک شدن هوا تصمیمی گرفتم، به پیکم گفتم به نیروها بگو با احتیاط و تاکتیک لازم به عقب می رویم که ناگهان دیدم همه نیروها با سرعت بطرف عقب می روند. دو بی سیم مانده بود و تجهیزاتم. سریعا یکی از بی سیم ها را با چند متری دویدن به یکی از نیروها دادم و برگشتم بی سیم دیگر را برداشتم و آخرین نفری بودم که از داخل جنگل بیرون آمدم. خودم را به پشت جاده آسفالت اسلام آباد پلدختر رساندم و سریعا نیروهای گروهان را جمع کردم با آماری که گرفته شد مشخص گردید سه نفراز نیروها گردان دردرگیری امروز به شهادت رسیدند.(شهیدان نوروزی، حفیظی و رضائی) برای حفظ نیروها از خطر نفوذ دشمن یک خط پدافندی در محدوده نیروهای خودی ایجاد و گفتم هیچکس حق ندارد به این محوطه وارد شود و خودم هم در کنار جاده آسفالت در کنار یک پل مقرفرماندهی ایجاد نمودم و در آنجا مستقر شدیم، شب مهتابی بود و هوا کاملا روشن. نیمه های شب که یک سرکشی به نیروها نمودم و از خطی که تشکیل داده بودند مطمئن شدم در برگشت به محل استقرارم با یک موتوری برخورد کردم که سه نفری از ما عبور کردند و رفتند جلو، مدتی بعد یک پیرمرد با چرخ دستی خودش (باربری) همسر پیرش را سوار کرده بود و از سمت اسلام آباد بطرف ما می آمد که با دیدنشان خوشو وشی کردیم و آنها را به سمت عقب هدایت کردیم و در فرصتی دیگر یک دستگاه تویوتا از سمت اسلام آباد بطرف ما می آمد، ایست داده شد دیدم تویوتا سپاه است و برادر راننده پاسدار سپاه اسلام آباد بود که با استفاده از موقعیت همسر و دو فرزندش را سوار کرده بود و از اسلام آباد زده بود بیرون. از اوضاع داخلدشهر پرسیدم گفت دشمن در شهر پرسه می زند و دست بقتل عام می زنند، با اطلاع از این اوضاع دو نفر از نیروها را بردم حدود پنجاه متر جلوتربطرف شهر اسلام آباد در دو طرف جاده قرار دادم و گفتم در صورتیکه کسی بطرف ما می آمد به او ایست دهید تا معلوم شود خودی هستند یا دشمن، بطرف مقر برگشتم که دیدم دو نفر دویدن و آمدن گفتم چرا آمدید گفتند می ترسیم برایشان صحبت کردم و دلداری دادم و دوباره بردمشان سرجایشان. درحال برگشتن بودم که دیدم مرا صدا می زنند و بطرفم می آیند ایستادم گفتم چرا پست را ترک کردید گفتند یک نفر داره می یاد گفتم خوب ایست بدهیدگفتند خوب آمدیدم به شما بگوییم بطرف کسی که می آمد رفتیم که او با دیدن ما رفت کنار جاده نشست با احتیاط به او نزدیک شدم و بطرف خودم فراخواندمش، بلند شد و بطرفم آمد و مدام میگفت جان مسعود مرا نکش جان مریم مرا نکش فکر کردم از منافقین است اورا بطرف پلی که آنجا بود هدایت کردم تا یک رگبار بهش بگیرم و اوهم مرا به جان مسعود و مریم قسم می داد وقتی دیدم روان فارسی صحبت می کند گفتم با او صحبت کنم ببینم کیه. رفتم تفطیشش کردم دیدم چیزی همراهش نیست و فقط دستش را محکم روی شکمش قرار داده، گفت مجروح هستم. دست کردم جیب بلوزش یک عینک دودی تاشو داخلش بود و جیب دیگرش دفترچه یادداشتی با جلد قرمز بود که عکس حضرت امام(ره) روی جلدش بود تا عکس را دیدم مطمئن شدم نیروی خودی است گفتم احسنت عکس امام هم داری که بنا کرد به ناسزا گفتن به مسئولین با عصبانیت گفتم چی می گویی ما از نیروهای سپاه هستیم تا این را شنید نفسی کشید و افتاد روی زمین و من هم بخاطر حرکتی که کرده بود رهایش کردم و با نیروهایمان مشغول کار شدیم چند دقیقه ای گذشت که دیدم دارد با لحن برادر مرا صدا می کند رفتم پیشش گفت از نیروهای هوا نیروز هستم و با دونفر از برادران پاسدار برای شناسایی رفتیم که به کمین دشمن خوردیم آن دونفر شهید شدند و من هم مجروح شدم (احتمالا که با همان الفاظ از دست آنها رها شده بود) و حالا هم فکر می کردم شما از منافقین هستین، به یکی از نیروها گفتم روده هایش که بیرون زده بود را داخل شکمش گذشت و با چفیه ای شکمش را بست گفتم بلندشو برو عقب گفت نمی توانم گفتم اینجا آمبولانس نیست و اگر بمانی کشته می شوی گفت پس بلندم کنید تا بروم نیروها بلندش کردن و آوردنش روی آسفالت گفتم مستقیم برو عقب همه خودی هستند برو تا نجات پیدا کنی ......ادامه دارد
🌷سلام مولای ما ، مهدی جان🌷 چه دلنشین است صبح را با نام شما آغاز کردن و با سلام بر شما جان گرفتن و با یاد شما پرواز کردن ... چه روح انگیز است با آفتاب محبت شما روییدن و با عطر آشنای حضورتان دل به دریا زدن و در سایه سار لبخند زیبایتان امید یافتن ... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 سلام علیکم صبح شما بخیر و منور به نور مهدوی. 🌹الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج🌹 🌷اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 رهبر انقلاب، هم‌اکنون در مراسم : خدا را شاکر هستیم انتخابات با وجود فضای اندوه ناشی از فقدان رئیس جمهور شهید به بهترین وجه انجام گرفت. ۱۴۰۳/۵/۷ 💻 Farsi.Khamenei.ir/live
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 رهبر انقلاب، هم‌اکنون در مراسم : از سرپرست ریاست جمهوری و هیئت دولت در مدیریت کشور در این دوماه تشکر میکنم. ۱۴۰۳/۵/۷ 💻 Farsi.Khamenei.ir/live
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 رهبر انقلاب، هم‌اکنون در مراسم : مردم سالاری نتیجه قیام مردم در قبال وضع نابسامان گذشته است. ۱۴۰۳/۵/۷ 💻 Farsi.Khamenei.ir/live
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 رهبر انقلاب، هم‌اکنون در مراسم : شاخص مهم حکومت پهلوی اول دیکتاتوری خشن و فشار به ملت و ذلت و انفعال در مقابل عوامل خارجی بود. ۱۴۰۳/۵/۷ 💻 Farsi.Khamenei.ir/live
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 رهبر انقلاب، هم‌اکنون در مراسم : محمدرضا پهلوی برای سرنگونی یک دولت ملّی متوسل به آمریکا و انگلیس شد. ۱۴۰۳/۵/۷ 💻 Farsi.Khamenei.ir/live
📜 مراسم با دعای رهبر معظم انقلاب برای توفیق رئیس‌جمهور جدید آقای دکتر پزشکیان به پایان رسید. ۱۴۰۳/۵/۷ 💻 Farsi.Khamenei.ir/live
📜 رأی ملت ایران را تنفیذ و آقای دکتر پزشکیان را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم ✏️ رهبر انقلاب اسلامی در حکم تنفیذ ریاست جمهوری جناب آقای دکتر پزشکیان: اکنون اینجانب با تشکر از همه‌ی کسانی که در خلق این افتخار [سرافرازی در آزمون سرنوشت‌ساز انتخابات ریاست جمهوری] نقش آفریده‌اند، به پیروی از ملت بزرگ، رأی آنان به شخصیت فرزانه، و صادق،‌ و مردمی، و دانشمند جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان را تنفیذ و ایشان را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم. ۱۴۰۳/۵/۷ 🔹️ 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ّهر روز با شهدای🇮🇷🇮🇷 🌹یاد و خاطره شهدای شهرستان گرامی باد...🌷 🌹🌹 شهیدی از 🌹 شهید      💐مینویسیم تا یادمان نرود: با شهدا سخت نیست ، با شهدا   سخته 🌹شهداء دعا داشتند؛ ادعا نداشتند             🌷          🌹شادی روح شهدا صلوات ---------------------------- 🇮🇷 بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان خمین @isaar_khomein
ایثار خمین
خاطرات عملیات مرصادقسمت سوم ........با نزدیک شدن غروب و تاریک شدن هوا تصمیمی گرفتم، به پیکم گفتم ب
خاطرات عملیات مرصاد قسمت چهارم ..........در همین شب دشمن کاملا مرا شناسایی کرده بود و با استفاده از تن صدای من سه نفر از نیروهایمان را صدا کرده بود که من فلانی هستم بیاید برویم بالای تپه و آنها هم دنبالش راه افتاده بودند چند بار گفته بودند بمان با هم برویم ولی او از جلو می رفته و می گفته دنبالم بیایید ، ناگهان نیروها به تیربار دشمن که سمت آنها بوده برخورده می کنند و متوجه می شوند او دشمن است با فراراز دست او بطرف نیروها آمده بودند و خوشبختانه تیربار نتوانسته بود آنهارا بزند. در این شب اوضاع به همین منوال درحال سپری شدن بود که دیدم یک گروهان نیرو بطرف ما می آیند وقتی به ما رسیدن دیدم از نیروهای لشکر حضرت رسول(ص) بچه های تهران هستند که یک پاسدار شجاع و دلیر درحالیکه تیر به سینه اش اصابت کرده بود آنها را هدایت می کرد و وقتی به ما رسیدن و منطقه را برایش توجیه نمودم معلوم شد در همان تپه ای که ما دیروز درگیری داشتیم درگیر شدند و بعداز عقب نشینی بطرف ما آمده بودند که من دیگر نگذاشتم به آن تپه نزدیک شوند چون استعداد نیروهای دشمن را می دانستم. صبح که هوا روشن شد تعدادی نیرو از نیروهای استان لرستان بودند آمدند و آنها هم کاری از پیش نبرده و برگشته بودند. با بالا آمدن روز دستور عقب نشینی به نیروها داده شد و تا محل فرودگاه اضطراری که دیروزبالگرد ما به زمین نشست رفتیم و در آنجا به همراه دیگر نیروهای گردان و دیگر یگان ها خط پدافندی تشکیل دادیم و دشمن از زمین و آسمان زیر آتش توپخانه، بمباران و ... قرار گرفت و هیچگونه برخورد نیرو با آنها نداشتیم و چون آنها به هیچ عنوان از جاده آسفالت جدا نمی شدند پس آتش سنگین آنها را دچار جهنمی کرده بود که سزای دشمنان خدا و پیامبر همان بود و تا آنروز غروب به همین منوال از کنار ما با تفنگ 106 و از عقب تر انواع توپخانه و در چندین نوبت بالگردهای شکاری جمهوری اسلامی آنهارا بمباران کردند و دود و آتش از محل استقرار آنها به هوا بلند بود. شب را در همانجا ماندیم در نیمه های شب نیروهایی هم از سمت جنوب به منطقه آمدند و ما با تحویل منطقه به آنها صبح زود راهی مقر گردان در کرمانشاه شدیم. با رسیدن به مقرسریعا سازماندهی انجام شد و نیروها نفسی چاق کردند و غذایی خوردند و بعدازظهر همان روز به اتفاق کلیه نیروهای گردان روح الله بفرماندهی برادر عین الله نریمانی و گردان قمر بنی هاشم جهت بستن راه فرار دشمن راهی منطقه نبرد شدیم. حدود سی کیلومتری از کرمانشاه بیرون رفتیم بعد از پلیس راه کرمانشاه - اسلام آباد به منطقه ای که تعدادی درخت سیب در آنجا بود وارد شدیم ( این محل به درخت سیب ها معروف شد) تعدادی بالگرد آنجا بود و شهید صیاد شیرازی هم در آنجا حضور داشت و در سوار کردن نیروها به بالگردها نقش مهمی داشت. با سوار شدن نیروهای هر دو گردان به بالگرد ها و نزدیک شدن غروب پرواز بالگرد ها با فاصله ی مشخصی و پشت سر هم شروع شد. تقریبا هوا تاریک شده بود که بالگرد ها به زمین نشستند و نیروها پیاده شدند. محل فرود پایین ارتفاعات بلندی بود گردان ها به سمت قله ارتفاعات حرکت کردند. حدود 4 ساعتی طول کشید تا روی ارتفاعات رسیدیم گردان روح الله در روی همان ارتفاعات با آرایش نظامی مستقر شد و گردان قمر بنی هاشم با عبور از آن ارتفاعات به سمت پایین سرازیر شدند و مقرر شد روی ارتفاعاتی که جلوتر و کوتاه تر بودند و روی جاده کرند مسلط بودند مستقر شوند. شب را با استقرار نیروها در روی ارتفاعات و پاسداری از آنها به صبح گذراندیم و آن شب مدام به نیروها سرکشی میکردم و چون منطقه بسیار آلوده بود و احتمال نفوذ دشمن به منطقه بود مرتب می بایست مسیر بین نیروهارا چک میکردیم تا صبح زود بعد از نماز صبح اعلام شد جهت پایین رفتن از ارتفاعات آماده باشید....... ادامه دارد
بِسْمِ ٱݪلّٰهِ ٱݪرَّحْمٰنِ ٱݪرَّحیٖم سلام علیکم صبح شما بخیر 🔹❀‏ حدیث روز 👇👇 🕋 امام حسين عليه السلام : 🔺اُوصِيكُم بِتَقوَى اللّه ِ فَإنَّ اللّه َ قَد ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقاهُ أن يُحَوِّلَهُ عَمّا يَكرَهُ إلى مايُحِبُّ ويَرزُقَهُ مِن حَيثُ لايَحتَسِبُ؛ 🔻شما را به تقواى الهى سفارش مى كنم ؛ زيرا خدا ضمانت داده كسى را كه تقواى الهى پيشه سازد ، از آنچه ناخوش مى دارد ، به آنچه خوش مى دارد انتقال دهد ، و از جايى كه گمان نمى برد ، روزى اش دهد . 📚✍🏻تحف العقول 🕋🌒🕋🌒🕋 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌ 🤲اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَامهاو بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🕋 ✋🏻 سـلام میدهیم به ارباب بی کفن:🚩 🚩اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🕋 ___ 🕋 امروز دوشنبه هشتم مرداد ماه ۱۴۰۳ شمسی و روز بیست و سوم ماه محرم ۱۴۴۶ قمری 🕋 التماس دعا 🕋  ‎‌