🔴نهادهای فرهنگی در موضوع پوشاک اسلامی عقبنشینی میکنند
♦️سخنگوى اتحاديه پوشاک: خانوادهها برای تهیه یک لباس مناسب و منطبق با عفاف و حجاب اسلامی با محدودیت مواجه هستند. ما اعتقاد داریم که باید یک راسته بازاری برای عرضه لباسهای متناسب با عرف جامعه برپا کنیم.
♦️نهادهای فرهنگی که بودجههای کلان میگیرند میتوانند ساختمانهای خود را در اختیار تولیدکنندگان قرار دهند. باید به این تولیدکنندگان یارانه بدهیم. متولی این فضا باید ارگانهایی باشند که فضای مناسبی در اختیار تولیدکنندگان ملزومات حجاب قرار دهند. ما این موضوعات را برای نهادها مطرح کردیم و استقبال هم کردند، اما وقتی پای عمل رسید عقب کشیدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔖#ایثار_رضوی
🇮🇷@isaar_razavi
🇮🇷@bonyad_shahid_khorasan_razavi
⁉️کدام کشورها از سوریه در برابر تروریستهای تکفیری حمایت کردند و کدام کشورها در کنار تروریستها ایستادند؟
#مرگ_بر_اسرائیل
#مرگ_بر_آمریکا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🥀@isaar_razavi
🥀@bonyad_shahid_khorasan_razavi
⁉️قانون حجاب چه میگوید؟
📎#ایثار_رضوی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🥀@isaar_razavi
🥀@bonyad_shahid_khorasan_razavi
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ولایت_فقیه
✍️ سید هاشم الحیدری:
متاسفانه برخی از علما و منبریها در جمهوری اسلامی از ولایت فقیه صحبت نمیکنند
دولت جمهوری اسلامی ناموس و شرف سید حسن نصرالله بود
📎#ایثار_رضوی
➖➖➖➖➖➖➖➖
🥀@isaar_razavi
🥀@bonyad_shahid_khorasan_razavi
#شهیده
#داستانک
درنای کاغذی و آرزوها
اون دور دورا یه شهری بود، یه شهری با ساختمانهای بزرگ وکوچیک و درختهای سرسبز و پارکهایی که بچه ها توش بازی میکردند و صدای شادی شون تا آسمون میرفت. اما الان در شهر تنهاصدایی که می آید صدای تیر و خمپاره و موشکه و شهر از صدای بچه ها خالی شده
سلیم و عبدالله بچه ها را هر روز در مدرسه که فقط یک کلاسش سقف داشت دورهم جمع میکردن. عبدالله از همه بزرگتر بود همه چی میدونست. یکروز زینب به عبدالله گفت دانشمند و از اون موقع بچه ها دانشمند صداش میزدند.
هروقت چندتا تا از بچه ها نمی آمدند، زینب میگفت بچه ها رفتن تو آسمون که با ابرها بازی کنن. یکروز که صدای تیر و تانک ها می آمد دانشمند گفت من یه کتاب خوندم درمورد دختری که اسمش ساداکو بود و در بمباران هیروشیما سرطان گرفته بود. یکی از دوستهاش میگه که اگر هزار تا درنای کاغذی درست کنن خوب میشه و با دوستهاش هزارتا درنا درست میکنه.
زینب گفت چه خوب پس ما هم درنا درست کنیم. بچه ها قول دادند و هرچقدر کاغذ رنگی داشتن برای درست کردن درنا آوردند کلاس. علی هر روز درناها را میشمارد و با یه زغال رو عدد قبلی خط میکشید.
درناها ۵۸۷ تا شده بود و تعداد بچه ها هر روز کمتر میشد و به آسمون میرفتن. یکروز دانشمند هرچی منتطرشد هیچکی نیومد. دانشمند آخرین درنایی که زینب با دستهای کوچولوش درست کرده بود را برد پیش عمو یونس که موبایل داشت وفیلم گرفت و از بچه های دنیا خواست که برای برآورده شدن آرزوی بچه های غزه وتمام شدن جنگ درنا درست کنند.
حالا ماهم باهم قرارمیگذاریم برای برآورده شدن آرزوی عبدالله و دوستهاش درنا درست کنیم.
🥀@isaar_razavi