یکی از پرستاران آمد سراغم گفت : بیمار فلان اتاق می خواهد شما را ببیند رفتم دیدم همان دختری است که از زیر آوار نجاتش دادیم پاهایم سست شد فکر کردم سراغ خانواده اش را از من بگیرد خانواده اش شهید شده بودند :) با صدای گرفته و خسته ای گفت : از هر کسی پرسیدم چه کسی مرا از زیر آوار درآورده است شما را نشانم داد با خود گفتم الان است که بپرسد مادرم کجاست ؟ پدرم کجاست ؟ در حال کلنجار رفتن با پرسش های احتمالی اش بودم که پرسید اگر یک سوال بپرسم راستش را می گویید؟ گفتم اگر جواب سوالت را بدانم حتما او مثل من فکر نمی کرد پرسید : فقط می خواهم بدانم وقتی داشتید من را از زیر آوار در می آوردید دست نامحرم که به من نخورد ؟ هاج و واج مانده بودم ! دختر شانزده ساله تمام کس و کارش را از دست داده ؛ دست و پایش شکسته و هنوز معلوم نیست چه بر سر نخاعش آمده اما تنها چیزی که براش مهم می آید آبرویش است :) 📚 دختر تبریز ؛ #روز_مادر

به یادتون بودم :))) #شهیدگمنام ♥️

یا رسول الله به مناسبت تولد حضرت زهرا (س) عیدی بهمون چی میدین؟😄 و این چرخه ادامه دارد . .🌚 میتونیم از هر ائمه به مناسبت ولادت عیدی بخواییم😂❤️ مثلا حضرت امیرالمومنین ع به مناسبت ولادت همسر و...😁 #مادر | #روز_مادر

. داریم با دعای خیر شما با قدم های مورچه ای کار رو پیش میبریم یه چیزی که تا اینجا برام درس و تجربه شده رو براتون مینویسم : اگه نمیتونین در مسئله ای به کسی کمک کنین به هر دلیلی ! حداقل دلسرد و ناامیدش نکنین بذارین راه شو بره ؛ نهایتش نمیشه ؟ با کلی تجربه دست پر برمیگرده با کلی درس از نشدن ها اجازه بدین بقیه رشد کنن #تجربه_اول

زندگی خیلی چیزها یادمان می‌دهد و ما مقصریم که یاد نمی‌گیریم و بارها و بارها در همان تله شیرین گرفتار می‌ شویم !

گیلی گیلی امروز برا خونه مون یه عضو جدید تدارک دیدم🥺😂 آگلونما برفی قشنگم :)))) ❄️🤍

چقدر دلم یهو برا بغل مادر شهید فخیمی تنگ شد :) برا اون آرامش معنوی . . کاش میتونستم یه دسته گل نرگس بخرم برم خونه شون از طرف پسرشون روز مادر رو تبریک بگم :)))))

چادرت را بتکان روزی ما را بفرست . . 💕

زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا قدیمی‌تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر

زنی از خویشتن حتی از أعطینا قدیمی‌تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا قدیمی‌تر

که قبل از قصۀ قالوا بلی این زن بلی گفته‌ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست

ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه

شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد ریحانه ریحانه

نشاند آن دانه را در آسمان، با گریه آبش داد زمین خاکستری بود اشک او رنگ و لعابش داد

زنی آنسان که خورشید است سرگرم مصابیحش که باران نام او را می ستاید در تواشیحش

جهان آرایه دارد از شگفتی های تلمیحش جهان این شاه مقصودی که روشن شد ز تسبیحش

ابد حیران فردایش ازل مبهوت دیروزش ندانم های عالم ثبت شد در لوح محفوظش

چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا زمین زهرا، زمان زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا

شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!

مرا در سایۀ خود برد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم

مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می‌بندد دخیل پَر بر آن چادر

ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر

همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ست

یه کتاب میخونم با سطر سطرش میم پ میاد ذهنم :))))) کتاب «مغالطات» 🌚

غنیمتی که از خونه دایی بدست آوردم 📚🌚

برنامه سمت خدا استاد پناهیان در مورد بیماری سوظن میفرمودن افرادی که بیماری سوظن داشتند نتونستن حتی یک نکته مثبت از همین مسئله #سوریه ببینن !

دیشب f18 آمریکا میخواسته یه دوری بزنه در نتیجه حمله ای که یمن می کنه پدافند قاطی می کنه و f18 خود زنی می کنه و سقووووط 👊