#خدای_دین و #خدای_فلسفه؛ مغایرت یا اینهمانی؟!
برخی از فیلسوفان خداناباور غربی همچون #جان_هاسپرز و متألهان مسیحی مانند #جان_هیک اعتقاد دارند خدایی که در براهین فلسفی به عنوان #واجب_الوجود، علت نخستین، طراح کیهانی و... اثبات میشود، مغایر با خدایی است که دین توصیفش میکند و فیلسوفان خداباور مجوزی برای یکی انگاشتن این دو ندارند. برخی دیگر معتقدند خدای دین شایسته محبت و پرسش است و انسان باید در مواجهه با وی کرنش و خضوع نماید، در حالی که خدای فلاسفه، تنها یک واجب الوجود است که شوری در دلها نمیافکند؛ خدای فلسفه یک امر خشک و انتزاعی است که متعلق مجادلات علمی و مناقشات ذهنی است.
در مقام بررسی این ادعا نخست باید توجه داشت که ادیان گوناگون حتی ادیان الهی تصویر واحدی از مسئله خدا به دست نمیدهند، مسیحیت رایج مدعی تثلیث است، حال آن که شعار اسلام در توحید تجلی یافته است، از سوی دیگر، مکاتب و نظامات فلسفی نیز نگرش واحدی به خداوند ندارند. بر این اساس، مدعای تغایر خدای فلسفه با خدای دین را نمیتوان در قالبی کلی بررسی کرد، بلکه باید مقضود خود از دین و فلسفه را مشخص کنیم. ما این مدعا را از منظر قرآن کریم به مثابه کتاب مقدس دین اسلام و فلسفه اسلامی بررسی میکنیم، خدای قرآن با اسم علم «الله» شناخته میشود و رایجترین تعبیر برای خدا در فلسفه اسلامی عنوان «واجب الوجود بالذات» است.
مدعای دوگانگی خدای دین با خدای فلسفه از منظر قرآن و فلسفه اسلامی پذیرفتنی نیست؛ زیرا بر طبق قرآن، یکی از اوصاف منحصر در فرد الله تعالی، «شیء غیرمخلوق» است؛ در نگرش قرآنی، همه موجودات مخلوق الله هستند و او تنها موجودی است که وصف «شیء غیرمخلوق» را دارد. در جانب فلسفی نیز، واجب الوجود که با براهینی ابتدا وجودش و سپس وحدتش اثبات میشود، تنها موجود بدون علت است. پس «شیء غیرمخلوق» وصف انحصاری الله قرآن و واجب فلسفه است. بنابراین، مصداق الله و واجب الوجود یکی است.
اما مدعای دوم مبنی بر تفاوت نسبت انسانی با خدای فلسفه و خدای دین نیز با تمرکز بر صفات ذاتی و فعلی خداوند قابل بررسی است. در فلسفه الهی، تنها به اثبات وجود خدا بسنده نمیشود، بلکه پس از مرحله اثبات ذات، به سراغ اثبات و بررسی اقسام گوناگون اوصاف الهی میروند. اوصاف فعلی خداوند بیانگر روابط گوناگون خداوند با مخلوقات از جمله انساناند، اما صفات ذاتی چگونگی ذات الهی و کمالات او را توصیف میکنند.
در سطح عامه مردم، توجه به اوصاف فعلی خداوند و نقش او در هستی و زندگی انسان، شایستگی او برای محبتورزی و پرستش را نشان میدهد و عموم مردم با ادراک این اوصاف و مناسبات متعدد میان خود و پروردگارشان، به او محبت پیدا کرده، در مواجهه با سر تعظیم فرود می آورند.
اما فیلسوفان فراتر از این معرفت عمومی، خداوند را به اوصاف کمالش میشناسند و این معرفت به کمال بیپایان و زبیایی کرانناپیدای خداوند عشقی عقلانی در دل ایشان میافکند که فراتر و والاتر از محبت برآمده از اوصاف فعلی حق است؛ والذین آمنوا أشد حباً لله.
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi