هدایت شده از پایگاه فقه حکومتی وسائل
🔸اندیشه سیاسی فردوسی
محمد ناجی در این مقاله سعی کرده است تا اندیشه سیاسی فردوسی را با تکیه بر متن اصلی شاهنامه و برخی کتب پیرامون، استخراج و تبیین کند. او تلاش کرده است تا اهمیت اموری همچون، عدالت، عقلانیت، مذهب، وفای به عهد و پیمان، یادمرگ و ...را از جنبه های فردی و حکومتی برسی و تبیین کند.
🔹علاقه مندان می توانند متن کامل مقاله را از پیوند زیر دریافت نمایند.
#مبانی
🌐 yon.ir/E8LeO
🆔 @vasael_ir
🔸فصل دوم سلسله جلسات فلسفه اجتماعی حکمت متعالیه
🔹 با تدریس دکتر سید مهدی امامی جمعه
یکشنبهها، ساعت 18
سرای هنر و اندیشه (سُها)
@Islamicpp
هدایت شده از پایگاه فقه حکومتی وسائل
🔸فقه امتداد فلسفه سیاسی است
حجت الاسلام یزدانی مقدم :
از نظر فارابی فقه ذیل حکمت عملی و بهطور خاص فلسفه سیاسی است و به یک معنا اهداف و برنامه های حکمت عملی را عملیاتی و اجرا میکند.
🌐 yon.ir/3M5Jg
🆔 @vasael_ir
⚡️با وضعیت آموزش فعلی فلسفه در حوزه و دانشگاه، کسی فیلسوف نخواهد شد
⚡️فلسفه اسلامی می تواند اندیشه، اخلاق و رفتار انسان را سامان دهد
✔️عبدالرسول عبودیت در گفتگو با مباحثات🔻
🔹فلسفه از لحاظ شیوع رو به افول نیست؛ اینقدر که امروز رساله مینویسند و مدرک دکتری حکمت متعالی میگیرند و تدریس میشود در دانشگاهها، هیچوقت سابقه نداشته. پس از این جهت رو به افول نیست.
🔹اما اگر منظور از روبهافولبودن این است که فیلسوفی که فهم عمیق از ملاصدرا داشته باشد و صاحب نظر ـ مثل آقای طباطبایی ـ باشد، از این پس کمتر خواهیم داشت، بله چنین است. البته علتش این نیست که امروزه فیلسوفان در انزوا بهسر میبرند یا به آنها اعتنا نمیشود یا اینکه تکفیرشان میکنند؛ همهی اینها سابقاً بوده است؛ بلکه علت، سبک و روشی است که در حوزه و مؤسسات اقماری آن بر فلسفه مسلط شده است؛ این روش که درسها در قالب واحد و ترم و مدرک رسمی کارشناسی ارشد و دکتری ارائه میشود. اگر کسی به این روش قناعت کند، هیچوقت فیلسوف نخواهد شد.
🔹من در مقدمه کتابهایم نوشتهام که چهبسا در آینده کاریکاتوری از فلسفه ملاصدرا ارائه خواهد شد و به این کاریکاتور ایراد بگیرند که بینیاش بزرگ است، لبهایش اشکال دارد و…؛ اما این حکمت متعالیه نیست؛ این توهمی است از حکمت متعالیه.
🔹دانشجویی میگفت استادِ روش تحقیق ما گفته است ملاصدرا حشیش کشیده و… ؛ همین استاد در دوره بعد حکمت متعالیه درس داده بود. از چنین تدریسی چه انتظاری دارید؟ حکمت متعالیه واقعاً گسترده است و ممکن نیست در چند واحد بتوان آن را منتقل کرد. غربیها خیلی کتاب دارند. همچنین دانشگاه آنها خیلی از دانشجو کار میکشد. وقتی استاد درس میدهد شاید دانشجو بیست کتاب اطراف آن بحث را ببیند.
🔹در کشور ما نوشتن مقاله هم اجرای کاریکاتوری از غرب است. مدرک دکترا اینقدر زیاد شده است که امروزه باید دنبال کسی گشت که دکترا نداشته باشد. اینها کار را خراب کرده است. قبلاً میدیدیم یکی رشتهاش فقه بود و فقط یک منظومه خوانده بود؛ اما وقتی که با دکترای حکمت و فلسفه متعالیه فعلی مقایسهاش میکنیم میبینیم با سوادتر از اینها بود؛ چون او واقعاً خوب خوانده بود و انگیزهاش هم انگیزه فهمیدن حقیقت بود؛ نه اینکه صرفاً دکترا بگیرد و بگوید دستم بند شود. این مسائل کار را خراب کرد؛ حوزه را ضعیف کرده و بیش از این هم ضعیف خواهد کرد؛ مگر آنکه سردمداران حوزه توجه جدی به این مسأله بکنند؛ بیایند و به روشهای قبل برگردند.
🔹نمیگویم عین سابق شود؛ اما باید آنچه بود اصلاح میشد؛ نه آنکه نظام آموزشی را کلاً تغییر دهیم؛ آنهم نظامی که میگویند در دانشگاه جواب نمیدهد؛ آن را به حوزه بیاوریم! در دانشگاه آنهایی که خوب کار میکردند، طلبگی کار میکردند؛ اگر سه واحد یک درس را میگرفت، کنارش ده واحد آن درس را کار میکرد؛ این میشد باسواد و نخبه.
🔹میگویند فلسفه اسلامی به چه دردی میخورد؛ مثلاً فلسفه ملاصدرا در زندگی شخصی من به کار میآید؟ مرحوم امام میگوید انسان سه ساحت دارد: اندیشه، اخلاق و رفتار. ساحت رفتار برای جسم و بدن است و ساحت اخلاق برای روح؛ ساحت اندیشه از همه مهمتر است. سه بهشت و جهنم وجود دارد؛ بهشت و جهنم اندیشه، اخلاق و رفتار. کسی که اندیشه و عقیدهاش خلل دارد، حتی اگر اخلاقش هم خوب باشد وارد بهشت نمیشود. معرفت بسیار اهمیت دارد. مهمترین ساحت انسان عقیده است. اگر علمی آمد و به این ساحت کمک کرد، آیا کمفایده است؟ گویا علم فقط باید در رفتار مفید باشد؛ آری منکر نیستم که فلسفه باید ادامه یابد، فلسفههای مضاف خود را نشان دهند و… ؛ اما همین فایده بالفعلی هم که اکنون دارد کم و کوچک نیست
هدایت شده از پایگاه فقه حکومتی وسائل
🔸مکتب متعالیه با گزارههای قرآنی پیوند خورده است
حجت الاسلام والمسلمین دلیر عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی:
🔹مکتب متعالیه، مکتبی است که خود را با گزارههای قرآنی پیوند زده و ادعاهای فلسفیاش را بر سنت نبوی و علوی استوار کرده است.
🔹این مکتب علاوه بر اینکه با شریعت پیوند ناگسستنی دارد، تمام عقلانیت و مبانی فلسفی مستدل گذشتگان از مکتبهای فلسفی را نیز به همراه نقد به همراه دارد.
#مبانی
🌐 yon.ir/opxIF
🆔 @vasael_ir
آیا به¬کارگیری عنوان فلسفه سیاسی برای فلسفه سیاسی علامه طباطبایی یا به ¬طور کلی برای فلسفه سیاسی اسلامی صحیح است یا نه؟
این پرسش از آنجا ناشی می¬شود که وقتی تعبیر فلسفه سیاسی اسلامی را می¬آوریم، ناگزیر در این تعبیر آن آموزه¬هایی که اسلام آورده است را در نظرداریم. این آموزه¬ها هم وحیانی هستند و معنا ندارد که برای این آموزه¬ها از تعبیر فلسفه یا فلسفه سیاسی استفاده کنیم بلکه درست آن است که برای دانشی که آموزه¬های اسلام را استفاده می¬کند تعبیر کلام بیاوریم و بگوییم کلام اسلامی یا کلام سیاسی. به همین ترتیب درباره دیدگاه¬های سیاسی علامه طباطبایی از آنجایی که علامه طباطبایی یک اندیشمند مسلمان و قرآنی است و در آثار و افکارخود از کتاب و سنت بهره¬ گرفته است، بنابراین تعبیر کلام سیاسی علامه طباطبایی از تعبیر فلسفه سیاسی علامه طباطبایی بهتر و صحیح¬تر است.
در پاسخ این پرسش باید توجه داشت که دو دیسپلین کلام و فلسفه یا دیسپلین¬های کلام سیاسی و فلسفه سیاسی متفاوت هستند. آن چیزی که ماهیت یک اندیشه یا متن را تعیین می¬کند، صرف محتوای آن نیست بلکه این که محتوای یاد شده در چه چارچوب و قالبی و با چه روشی عرضه شده است و در کدام دیسپلین قرار می¬گیرد تعیین کننده است.
منظور از فلسفه سیاسی اسلامی آن فلسفه¬ای است که در تاریخ و تمدن و فرهنگ اسلامی پیدا شده و بالیده است. مطمئناً این فلسفه از متون دینی تأثیر پذیرفته و بهره¬مند شده است چنانکه فلسفه یونان یا فلسفه غرب یا فلسفه در هر تاریخ و تمدن دیگری از فرهنگ و تمدن و داشته¬های آن تمدن تأثیر پذیرفته و بهره گرفته است. فلسفه¬ای که در یونان باستان یا غرب مسیحی پیدا شده است هم مایه¬هایی از فرهنگ و مذهب با خود دارد چنانکه از «مارکسیسم» به «مسیحیت سکولار» تعبیر شده است. اما آن چیزی که فلسفه یا یک دانش را تبدیل به فلسفه یا آن دانش می¬کند، صرف تأثیرپذیری و یا محتوای آن نیست بلکه روش به کار گرفته شده در آن و قالب و محتوا و دیسپلینی که محتوا در آن دیسپلین عرضه می¬شود تعیین میکند که آیا این اثر و متن و دانش خاص، فلسفه است یا کلام یا هر دانش دیگر. تفاوت فلسفه و کلام در روش و نحوه ارائه و استدلال و مبانی و... دانشی این دو دانش است. اگر به جهت تأثیرپذیری اندیشمند از زمینه دینی و فرهنگی، سامان اندیشه او را کلام بشماریم باید معمول فیلسوفان شناخته شده مانند هابز و لاک و روسو و کانت و هگل را متکلم شماریم و اگر این فیلسوفان را به جهت مبانی و روشی که در آثار خود به کار گرفته¬اند فیلسوف به شمار آوریم؛ اندیشمندانی مانند فارابی و ابن¬سینا و شیخ-اشراق را هم باید فیلسوف به شمار آوریم و اگر این گروه دوم متکلم هستند گروه نخست نیز چنین خواهند بود.
@yazdanimoghaddam
ممکن است صرف نظر از آن اشکال مشهوری که از یک منظر بیرون دینی متوجه این اندیشمندان می شود پرسشی را از منظر درون دینی مطرح کنیم و بگوییم که: چرا نباید اندیشه امثال فارابی و ابن سینا و ... را کلام به شمار آورد در حالیکه اینان تحت تأثیر کتاب و سنت و متون دینی بوده اند؟ پاسخ این است که خود این اندیشمندان اظهار می دارند که گرچه اندیشه و آثار آنان از متون دینی تأثیر پذیرفته است اما سامان این افکار و آثار و مبانی و روش به کار گرفته شده همانا استدلالی، برهانی و یقینی است. اینان چنین روشی را برای «پژوهش آزاد عقلی در حقیقت» به کار گرفته اند و به امکاناتی که این روش برای گفتگوهای عام انسانی فراهم می آورد هم توجه داشته اند.
@yazdanimoghaddam
مطلب دیگری نیز وجود دارد که شایسته توجه است و آن اینکه اگر بخواهیم پژوهش در حقیقت را منحصر به مباحث درون دین بگردانیم در آن صورت لازم است مقدم بر آن، حقانیت دین را اثبات کرده باشیم و اگر دینی را نیازمند به اثبات حقانیت آن ندانیم در این صورت باید هر دین ادعایی و ادعای دینی را بپذیریم. بنابراین چاره¬ای جز این نیست که راه نخست را برگزینیم و نخست حقانیت یک دین را اثبات کنیم. برای اثبات حقانیت یک دین هم اول باید معیارهای لازم برای اثبات حقانیت دین را به ¬طور کلی فراهم آوریم تا بعد یک دین خاص را با آن معیارهای کلی و پیشینی محک زده و ارزیابی کنیم. فراهم آوردن چنین معیارهایی ناگزیر وظیفه عقل و دانشی خواهد بود که آن را فلسفه می¬نامیم. بنابراین به ناچار باید دین را به فلسفه ارجاع داد و با فلسفه آن را ارزیابی کرد. از اینجا تقدّم ذاتی فلسفه بر دین و ارجاع دین به فلسفه لازم می¬آید. گرچه از نظر تاریخی این پیامبران الهی بوده¬اند که انسان¬ها را به عقل و عقل¬ورزی و استدلال و برهان خوانده¬اند. یعنی از نظر تاریخی دین بر فلسفه تقدم دارد و در واقع فلسفه حاصل آموزه-های وحیانی است.
@yazdanimoghaddam
هدایت شده از پایگاه فقه حکومتی وسائل
🔸نگاهی گذرا به فلسفه سیاسی اسلام
مقالهای از آیت الله مصباح یزدی:
🔹نخستین مسئله، اهمیت زندگی اجتماعی است که اسلام نهتنها آنرا مورد تأکید قرار داده بلکه اهتمام به مسائل اجتماعی و تلاش برای مصالح همه انسانها را در قالب تکالیف مختلفی واجب دانسته است.
🔹دومین مسئله، ضرورت وجود قانون برای زندگی اجتماعی است چه اینکه هیچ جامعهای بدون داشتن مقررات و ضوابط اجتماعی، قابل دوام نخواهد بود.
🔹مسئله سوم این است که قانون باید چگونه و بهوسیله چه کسی وضع شود؟
🔹مسئله چهارم این است که قانون اجتماعی باید بهوسیله چه کسی اجراء شود؟
#مبانی
🌐 yon.ir/gmz2Y
🆔 @vasael_ir