🔰 #قهرمان
#رهبرمعظمانقلاب:
🔹 #شهادت سلیمانی در تاریخ ثبت شد به عنوان یک نقطهی روشن. و #شهیدسلیمانی، هم #قهرمان ملّت ایران شد و هم قهرمان امّت اسلامی شد. ۱۳۹۹/۰۹/۲۶
@Islamlifestyles_fars
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#علمدار_عشق قسمت 6⃣4⃣ همه سریع خودشون به نقطه انفجار رسوندن چیزی که میدیدیم اصلا قابل باور نبود ان
#علمدار_عشق
قسمت 7⃣4⃣
#راوے نرگس سادات
امروز پنجشنبه است
ازصبح که ازخواب پاشدیم هممون یه حالی هستیم خیلی بی تابم
دیشب با مائده سادات تماس گرفتم
اونمـ گفت ڪہ سیدهادی زنگ زده حلالیت از این حرفا
دیگه مطمئن شدم یه خبری هست
خدا خودش ختم بخیر کنه دم اذان بود
زهرا آجی میای بریم مزارشهدا من خیلی بی تابم
زهرا: آره آجی بریم خودمم خیلی دلم شور میزنه
رفتیم مزارشهدا، دعای کمیل، بازم آروم نشدیم، وارد خونه شدیم
باهمون چادرمشکی لب حوض نشستم
دستم کردم تو آب، چقدر دلم برای سیدهادی و مرتضی تنگ شده در کوچه بازشد آقامجتبی داخل خونه شد،
چشماش قرمز بود با صدای آروم ،بغض آلودی گفت سلام زنداداش
رفت تو خونه
یهو صدای یاحسین مادر بلندشد
زهراهم مثل ابربهار گریه میکرد
با سرعت وارد اتاق شدم
چی شده
سر سیدهادی و مرتضی بلایی اومده
زنداداش آروم باشید
یه مجروحیت کوتاهه باید بریم تهران
دستم زدم به دیوار گفتم یامادرسادات
مامان نرگس دخترم بریم تهران
ببینیم چه بلای سرمون اومده
وارد بیمارستان شدیم
چون آقا مجتبی انترم اون بیمارستان بود خوب میشناختنش
تو ایستگاه پرستاری یکی از پرستارا صداش کرد آقای کرمی
مجتبی: بله
استاد شعبانی گفتن تا اومدید برید پیششون
مجتبی: حتما
به سمت اتاق دکتر حرکت
کردیم درزدیم واردشدیم
همگی سلام کردیم
دکتر: سلام کدوم همسر مرتضی و کدوم همسر علی هستید
-آقای دکتر من همسرم مرتضی هستم حالش چطوره
دکتر: ببینید علی آقا ما یه شیمیایی سطحی شده البته فعلا تحت نظر ما هستن
زهرا: آقای دکتر برادرم چی
دکتر: نظر نهایی درمورد مرتضی را باید استادمون خانم ارغوانی بدن اما چیزی که من دیدم مرتضی شیمیایی بالا وارد بدنش شده صددرصد پیوند ریه میخواد
باتوجه به مهماتی که نزدیکش منفجر شده اعصاب دستشم آسیب دیده
امکان قطع بالاست
ولی همه این موارد و زمان انجامش وابسته به آرامش اعصاب مرتضی است
خانم شما پیشش تو اتاقش باشید
اما حرفی از این مجروحیتش نزنید
وارداتاق مرتضی شدم ماسک اکسیژن رو دهانش بود، چشماش بسته بود
نزدیکش شدم و صورتش نوازش کردم
پیشانیش بوسیدم، چشماشو باز کرد
-سلام عزیزم خوبی آقا دلم برات تنگ شده بود ماسک برداشت
بریده بریده گفت: من م دل م بر ات تن گ شده بود
ماسک بزن حرف نزن من اینجام
برات زیارت عاشوا بخونم
تو ماسک گفت: آره بخون
تایم ناهارشد، پرستاری اومد
خانمی بیا تو راهرو غذات بخور
داشتم باغذام بازی میکردم که دوتا از این پرستار سوسولا رد شدن
این نامزد همین پسره مدافع است
ببین برا پول چه میکنن
وارد اتاق مرتضی شدن
با خودم گفتم یه چیزی یه وقت نگن حالش بد بشه
بالا سر مرتضی گفتن ارزش داشت برا پول
رسیدم چی دارید میگید برید بیرون
وای خاک عالم مرتضی داشت خون بالامیاورد
دویدم سمت ایستگاه پرستاری خانم احمدی توروخدا کمک کنید حالم همسر بده
دکتر و پرستار اومدن
دکتر: خانم احمدی دکتر ارغوانی پیچ کن
اتاق عملم آماده کن زنگ بزن پایین ببین
خانواده اون مرگ مغزی رضایت دادن برای پیوند
#ادامہ_دارد
#علمدار_عشق
قسمت 8⃣4⃣
مرتضی بردن اتاق عمل
بعداز ۵-۶ساعت دکتر ارغوانی هم به تیم پزشکی پیوست
به خاطر شوکی بهش واردشده بود
مجبور شدن دستشم قطع کن
ساعتها ساعتهای سختی برای همون بود
گوشیم زنگ زد
به اسم روش نگاه کردم
داداشم محمد بود
الو سلام داداش
سلام خواهر
داداش صدات چرا گرفته
نرگس بیا قزوین
بیا تا برای آخرین بار سیدهادی ببین
گوشی تلفن ازدست افتاد
ازمن چه توقعی داشتید
برادرزاده ام.شوهرم
چندساعتی با ترزیق چندتا آرامش بخش به دنیا خوش بیخبری رفتم
فقط چشمام باز کردم
مادرشوهرم کنارم بود
با چشمای اشک آلود
عزیزمادرصبور باش
به مجتبی گفتم تو رو برسونه
برگرده تا الان عمل مرتضی خوب بوده.برو خداحافظی برگرد عزیزم
سوار ماشین شدیم سرم به شیشه چسبونده بودم گریه میکردم مجتبی یه جای نگه داشت بعداز چند دقیقه زد به شیشه
بله آقا مجتبی
زنداداش روسری مشکی خریدم براتون
تا من یه چیزی بخرم که فشارتون دوباره نیفته
شما سرش کنید بالاخره به خونه خودمون رسیدیم
مجتبی گفت:زنداداش من واقعا شرمندم باید برگردم.شما بیزحمت با سیدمحسن برگردید یا زنگ بزنید آژانس وارد خونه شدم
گویا به شرایط سخت شهادت هادی
اجازه بازگشایی تابوت نمیدادن
مائده تاچشماش به خورد
عمه دیدی سیاه بخت شدم
عمه سیدهادیت پرپر شد
عمه نمیذارن ببینمش
عمه زینبم بی پدرشد
خودم هق هق میزدم اما دویدم سمت
بغلش کردم
عمه فدای مظلومیت بشه
آروم باش عزیزم
عمه دخترم حتی روی پدرش ندید
مراسم به سختی تموم شد
مائده سادات جیغ نمیزد
امابارها بارها بیحال شد
زینب یه ماهه هم که چیزی متوجه نمیشد
فقط گریه میکرد
ساعت ۹شب بود به سمت بیمارستان راه افتادم
با آژانس رفتم
تا وارد حیاط بیمارستان شدم
زهرا دیدم
نزدیکش شدم
زهرا چی شده
چرا اینطوری هستی
صداش به زور دراومد
داداشم
ترسیدم
داداشت چی
خودش انداخت تو بغلم
نیم ساعت پیش نبضش ایستاد
-یعنی چی
دستش تکان دادم
زهرا بگو مرتضی زنده است
تروحضرت زهرا بگو زنده است
نرگس سادات عزیزم آروم باش بیا بریم ببیننداداش.وارد راهرو سردخانه یاد خوابم افتاد حرکاتم دست خودم نبود تو راهرو داد زد امام رضا
مگه نگفتی آقا بسپرش به من
پس چرا رفت چرا شهیدشد
چرا برادرزاده جوانم پرپر شد
آقا شوهر جوانم بهم بده
واردسردخونه شدم
انقدر سرد بود
من با لباس داشتم منجمد میشدم
زیرلب گفتم
مادرجان
تاحالا ازتون چیزی نخاستم
شمارا ب حسینتون قسم میدم
شوهرم بهم برگردونیدیخچال بازشد زیب کاور پایین اومدیهو اون دکتر سردخونه گفت
کاور دوم بخار کرده
یاامام رضا.مرتضی خیلی سریع منتقل شدبخش مراقب ویژه
سه چهار روز طول کشید تا حالت.صداش طبیعی بشه
امروز ده روز مرتضی من برگشته
قراره منتقل بشه بخش مرتضی جان اجازه میدی من برم خونه
برگردم
چشماش باز بسته کرد گفت برو اما زود بیا
چشم
وارد خونه شدم
نرجس سادات روتاب تو حیاط نشسته بود تمام سعیم کردم نشون ندم خستم
سلام آبجی خانم
چه عجب ازاینورا
سلام عجب به جمالت
چیه آبجی خانم قرمزشدی
من مامان شدم
ای جانم
عزیزم.امروز چه روزخوبیه مرتضی هم قراره بخش من برم لباسهام جمع کنم برگردم تهران بهش قول دادم زود برگردم نرگس لباسات جمع کردی قبل از رفتن بیا میخام باهات حرف بزنم.چشم لباسام جمع کردم گذاشتم تو ماشینم آبجی خانم بفرماییدبنده درخدمتم.نرگس تصمیمت برای آینده چیه؟یعنی چی حرفت؟تو که نمیخای مرتضی تنها بذاری نرجس میفهمی چی میگی
پاشدم وایستادم اشکام جاری شد اون مردی که تو بیمارستان هست عشق منه نفسم به نفسش وصله شیمیایی،پیوند و قطع دست چیزی نیست که اگه حتی یه تیکه گوشت برمیگشت همسرم بودفهمیدی نرجس خانم خواهرت انقدرنامرد فرض کردی.نرگس من منظورم این نبودبسه به همه بگو نفس نرگس به نفس مرتضی وصله پس فکر بیخود نکنن.راهی تهران شدم تمام راه اشک میرختم سرراهم یه شاخه گل رزقرمزبراش خریدم وارد بخش شدم.پرستارخانم.کرمی.دکترارغوانی گفتن اومدیم حتما برید پیششون چشم وارد اتاق مرتضی شدم چشمام قرمز بودلب زدطوری که مادر نبینه چیزی شده.سرم به چپ و راست تکان دادم یعنی نه با صدای بغض آلودی گفتم این گل مال تو خریدم عزیزم رو کردم به.مادر:مامان چنددقیقه دیگه میشه باشید من برم پیش دکتر برگردم مادر:آره عزیزم درزدم صدای خانم دکتربودکه گفت بفرماییدخانم دکتر گفتید بودید بیام پیشتون.خانم دکتر:آره دخترم بشین.ببین دخترگلم معجزه است شوهرت برگشته شایدهمکاری دیگه بگن من خرافاتیم اما من باوردارم خانمی ببین شوهرت ازاینجارفت تاشش ماه باید غذاش میکس بشه چون پیوند ریه زده
چشم، ممنونم .
خواستم خارج بشم صدام کرد.
دخترم
بله
میشه از امام رضا بخوای گمشده منم برگرده باتعجب نگاش کردم گفت: میشه بشینی چند لحظه
#ادامہ_دارد
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿فصل پریشان شدنم را ببین....
@IslamLifeStyles_fars
🔅 #هر_روز_با_قرآن
صفحه 232
🔅 امیرالمؤمنین امام علی عليهالسلام:
🔴 نعمت با بخشش، تداوم يابد.
📚 غررالحكم حدیث ۴۳۴۴
🌷 @IslamLifeStyles_fars
*یوسف زهرائی*
💫✨💫✨💫
✨ کلام حضرت زهرا «سلام الله علیها» در مبارزه با بدعتها و انحرافات:
... آن گاه آن قدر درنگ نکردید که این دل رمیده آرام گیرد .... به آتش دامن زدید تا آن را شعلهور سازید، و براى اجابت نداى شیطان، و براى خاموش کردن انوار دین روشن خدا، و از بین بردن سنن پیامبر برگزیده آماده بودید،...(۱)
✨امام صادق«علیه السلام»در بارهی قائم اهل بیت «علیهم السلام» میفرماید: «بدعتی نمی ماند جز آن که از بین می برد و سنّتی نمی ماند جز آن که بر پامی دارد.»(۲)
💫✨💫✨💫
*سلام* برفاطمه، مدافع دین پدر در برابر انحرافات صدر اسلام
و *سلام* بر «قائم آل محمد» نابود کننده بدعتها و بدعت گزاران
📌 *به راستی چقدر شبیه مادرید..*
💫✨💫✨💫
📚۱) خطبهی فدکیه
📚۲) ( ینابیع المودة، ج ۳، ص ۶۲
🍃@IslamLifeStyles_fars
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز.mp3
3.4M
🔈 ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌷تقدیم به روح پاک و مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس
🔷 سهم روز صد و پنجاه و پنجم : خطبه ۱۰۸ تا خطبه ۱۰۷
#نهج_البلاغه
┄┄┅┅✿🌷❀🌷✿┅┅┄┄
مداحی_آنلاین_نمیشه_باورم_خبرهایی.mp3
6.01M
🖤سالگرد شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی بر همه هموطنان عزیز تسلیت
😭نمیشــه بـاورم
خبرهایی که میشنوم
🎤سید رضا نریمانی
@IslamLifeStyles_fars
•| #پیاممعنوی |•
🌿 #رهبرانقلاب
✍ امروز بسیاری از #جوانان در دنیای #اسلام تشنهی حضور قهرمانهایی مثل شهید سلیمانیاند. #شهیدسلیمانی در منطقهِی ما نماد #امید و اعتماد به نفْس، رشادت و رمز #استقامت و پیروزی است.
۱۴۰۰/۱۰/۱۱
#قهرمان
#مردمیدان
🇮🇷 @Islamlifestyles_fars