🔅 #هر_روز_با_قرآن
صفحه 242
امیرالمؤمنین #امام_علی علیه السلام:
💠 كُن كَالطَّبيبِ الرَّفيقِ الَّذي يَضَعُ الدَّواءَ بِحَيثُ يَنفَعُ
❇️ چونان طبيب مهربانى باش كه دارو را آن جا مىنهد كه سود مىبخشد.
📚 مصباح الشريعة، صفحه ۳۷۰
#حدیث_روز
@IslamLifeStyles_fars
هر روز صبح سه مرتبه بگو:
❤️صَلّي اللّهُ عَلَيكَ يا صاحِبَ الزَّمانِ وَ رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ
ألحَمدُلِلّهِ الَّذي أحْياني بِوِلايَتِكَ وَ وِلايَةِ آبائِكَ الطّاهِرينَ.
🌺 @IslamLifeStyles_fars
#پنجشنبه
#فاتحهای_برای شادی روح مطهر شهدا و در گذشتگان
🌷 آیت الله بهجت میفرماید:
– سوره حمد یک مرتبه
– چهار قل هر کدام یک مرتبه (سورههای توحید، کافرون، ناس و فلق)
– سوره قدر هفت مرتبه
– آیت الکرسی سه مرتبه
👈سپس آیت الله بهجت میفرماید:
هرکس برای میتی اینگونه فاتحه بخواند، هم رفع گرفتاری از خودش میشود و هم گنجی است برای میت.✨
#گنجی_برای_اهل_خاڪ
━⊰✾ 🦋 ✾⊱━━━━─━
🌺 @IslamLifeStyles_fars
━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━
࿐࿐❈❈࿐࿐
#پیامکیازبهشت💌
🥀 #شهیدمدافعحرممهدیثامنیراد
✍چند خواهش دارم:
🌱۱- نماز اول وقت بخوانید که گشایش از مشکلات است.
🌱۲- صبر و تحمل
🌱۳- به یاد امام زمان (عج) باشید💚
@Islamlifestyles_fars
تنهامسیریهایاستانفارس💕
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) #جلسه_بیست_وسوم #بخش__9 ⚛ دوباره ابی سعی
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)
#جلسه_بیست_وسوم
#بخش__10
🔹نَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلَ عَبْدٍ وَ هُوَ یَشُکُّ فِینَا(امالی مفید/3).خدا قبول نمیکنه عمل کسی رو که شک بکنه در ما.
🚫نه اینکه مال زمان اهل بیت باشه ها... نه. زمان عیسی ابن مریم. همهی حواریون عبادت کردن. بعد از چهل روز...
(🔸آخه زمان قدیم اینجوری بود. در روایت هم هست. که بعد از 40 روز عبادت قربانی میدادند. صاعقه میآمد میخورد به قربانی. این یعنی تو قبول شدی.
🍃داستان هابیل و قابیل هم همینجور بود دیگه. یه صاعقه اومد. حالا شاید ما بهش میگیم صاعقه. یه چیزی از آسمون میاد. قربانیش رو میزنه، یعنی قبول شدی. بعد مال قابیل رو نزد. قابیل کفرش گرفت. اینجوری بود.
🔻عرق فروشی که نرفته بود. اونم بچهی خوبی بود. قربانیش رو هم کرده بود. منتها حالا کِرم داشت دیگه. چی بود. نمیدونم. خدا قبول نکرد.
✨فرمود: من فقط از آدم باتقوا میپذیرم. حالا این بعدش در زمان اسلام اینا منسوخ شد دیگه. عقل بشر رشد کرد. بنا شد دیگه با صاعقه از آسمون هیچی معلوم نشه. خودت برو بفهم.
🔸ولی قدیم ساده تر بودند، باید قصه علنی تر میشد. یه زبان دیگه هم داره که امیرالمؤمنین در احتجاج طبرسی میفرماید: پیامبران گذشته به تصریح مبعوث شده بودند ولی پیامبر ما به تعریفی "با اشاره".
✴️لذا بعد از پیغمبر ما قبول شدن عمل یا قبول نشدن عمل هم تو هاله ایی از ابهام قرار گرفت.
🔸ولی قبلش ساده تر بود. حالا دیگه اون سنت بود. در زمینهی آیات قرآن، داستانهای روایی، همه نقل شده.)
@IslamLifeStyles_fars
🔵خب اون زمان همه عبادت کردند. همه عبادت هاشون قبول شد. یه نفر قبول نشد.
😕گفت: یاعیسی ابن مریم... من چرا عبادت هام قبول نشد؟! من چم بود؟! منم همینجور عبادت کردم.
🔸پرسید از پروردگار عالم. خدا فرمود: که:عیسی ابن مریم! ایشون بعضی وقتا به شما شک میکنه. ما تا وقتیکه حالش اینجوریه عبادتش رو قبول نمیکنیم.
🔹حضرت عیسی ابن مریم بهش فرمودند. گفت: آره اینجوریم.
👈فرمود: خب شکت رو برطرف کن. یکمی کار کن روی خودت. ببین برای چیه خب این؟!
🙃رفت کار کرد روی خودش و عبادت کرد و قبول شد عبادتش.
✴️در سوره حجرات هم میفرماید: مؤمن واقعی کسی هست که ایمان بیاورد ولی شک نکنه بعد از ایمانش. اون مؤمن حقیقیه.
که حالا بعدش هم باید چند تا کار دیگه انجام بده. جهاد فی سبیل الّله بکنه.
⚡️ادامه دارد....
@IslamLifeStyles_fars
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 تو شبای جمعه عاشقی چه زیباست!
▪️ #شب_جمعه هوایت نکنم میمیرم
@IslamLifeStyles_fars
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت18
از خونه که بیرون آمدم گوشی ام زنگ خورد.
شماره ناشناس بود.
–بله بفرمایید.
ــ سلام خانم رحمانی، آرشم.
ــ انگار با شنیدن صدایش تمام خستگیم از تنم رفت.
«محکم باش، دختره احساساتی»
با تردید جواب سلامش رو دادم و گفتم: شماره من رو از کجا آوردید؟
ــ از سارا گرفتم
ــچرا این کاررو کردید؟
ـخب نگران شدم، دو روز نیومدید دانشگاه.
اما من که امروز با او کلاس نداشتم از کجا می دانست.
ــ مشکلی پیش آمد نشد که بیام.
ــ چه مشکلی؟
ــ کمی سکوت کردم و گفتم: ببخشیدمن باید برم، خداحافظ.
زود گوشی را قطع کردم. نمیدانم چرا بااوحرف زدن درگیر عذاب وجدانم میکرد.
وارد خانه که شدم سلام بلندی کردم. مامان سرش را از آشپزخونه بیرون آوردو گفت: سلام، صبح رفتنی خیلی دمق بودی، خدارو شکر که الان خوشحالی.
🌺✨🌺✨
رفتم سالن و کیف و چادرم راروی مبل انداختم و نشستم و از همانجا گفتم: آخه ریحانه تبش قطع شده مامان، حالش بهتره.
سر چرخاندم ونگاهگذرایی به سالن انداختم. همه جا ریخت و پاش بود،
مامان بیشتر سالن رو فرش فرش میانداخت. همیشه میگوید فرش خانه را گرم و زنده نگه میدارد، ولی حالا خبری ازهیچ کدامشان نبود. به اتاقها هم سرکی کشیدم انتهای سالن یک راهروئه کوچک بود که هر طرفش یک اتاق بود و انتهایش هم سرویس و حمام قرار داشت.
فرشهای اتاقها هم نبود پس مامان خونه تکونی راشروع کرده بود.
برگشتم آشپزخانه و گفتم: مامان جان میخوای فردا نرم دانشگاه بمونم کمکت؟ــ نه دخترم اولا که خواهرت هست، بعدم تو دو روزه نرفتی برو به درست برس. عجلهایی که ندارم زود خونه تکونی رو شروع کردم که سر صبر کارهام رو انجام بدم. حالا اینا رو ولش کن از ریحانه بگو، پس واسه همین امروز زود آمدی؟
🌺✨🌺✨
خندیدم و گفتم: آقای معصومی تشویقی بهم داد.
ــ دو هفته دیگه راحت میشی مادر.
با این حرفش غم در دلم نشست، احساس خاصی داشتم به آنجا، به ریحانه، به آقامعلم قهرمانم. نمیدانم شایدحس خانه پدری یا یک حمایت گر که خیال آدم را همیشه راحت میکند.
با صدای چرخیدن کلید درقفل در ورودی، سرم را به سمت راچرخاندم. خواهرم اسرا بود. اسرا سه سال از من کوچکتر بود و در مقطع پیش دانشگاهی درس میخواند.
ـــ به به سلام بر خواهر بزرگوار.
ــ سلام اسرا جان خوبی؟
آهی کشیدو گفت: ای بابا مگه این درس و مشق میزارن آدم خوب باشه...
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
🔅 #هر_روز_با_قرآن
صفحه 243
امیرالمؤمنین #امام_علی علیه السلام:
💠 كفاكَ مِن عُيوبِ الدُّنيا ألاّ تَبقى
❇️ از عيبهاى دنيا، همين تو را بس كه نمىمانَد.
📚 المواعظ العدديّة صفحه ۶۰
#حدیث_روز
@IslamLifeStyles_fars