حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻جملاتتون باید کوتاه باشه!
جملاتتون باید کوتاه باشه. یعنی چی؟ یعنی فاصلهٔ بین نهاد و گزاره همیشه باید کم باشه. «علی آمد.» علی نهاد و گزاره، آمد. هر چی فاصلهٔ نهاد و گزاره بیشتر بشه، فهمش، تحلیلش، درکش برای مخاطب سختتر میشه. به جایی میرسه که میبینید در یه متنی میگه:«علی که با محمدرضا دعواش شده بود و کتش رو زده بود پاره کرده بود، همون کتی که از فروشگاه هاکوپیان خریده بودند، بلوار فردوسی، همونی که سرش رو تازه خراب کرده بودند و یه سری شهرداری هم ریخته بودند با مردم دعوا میکردند، غذا خورد.»
چی شد؟! انقدر فاصلهٔ بین نهاد و گزاره زیاد شده که ما میمونیم که این گزارهٔ غذا خورد، کتش رو از روی جالباسی برداشت، به کی میخوره؟ میریم از اول متن رو میخونیم، گاهی میفهمیم و گاهی حتی با خوندن متن هم متوجه نمیشیم!
🔺برشی از کارگاه «نویسندگی خلاق» استاد سیداحمد بطحایی
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
چرا از موقعیتهای ترسآوری مثل جفتپا پریدن در رابطههای اشتباه، گز کردن جاده در تاریکی، یا شنا در دریاچهای که دست به غرق کردنش ملس است، به اندازهٔ کافی نمیترسم؟ به بدن ظریف و شکنندهام مینازم یا دلم قرصِ عهدِ جهان سستبنیاد است؟
و کسی نمیداند در کدام سرزمین میمیرد
مهزاد الیاسی
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻زیرمتن نباید نیاز به توضیح داشته باشد!
نکتهای که وجود داره در مورد زیرمتن اینه که چه آگاهانه باشه چه ناخودآگاهانه، نباید نیاز به توضیح داشته باشه. زیرمتنی که نیاز به توضیح داشته باشه یعنی منِ نویسنده بخوام راجع به زیرمتنم توضیح بدم؛ به من بگن خب که چی؟ من خودم بیام راجع بهش توضیح بدم و پس از توضیح من، ماجرا حالا یا روشن شه یا روشن نشه، ولی با توضیح من، زیرمتن وجاهت پیدا بکنه.
زیرمتن نباید نیاز به توضیح داشته باشه. زیرمتن باید حس بشه ولو اینکه از جانب مخاطبهای مختلف، جنبههای مختلفی از اون حس بشه. یعنی ممکنه شما «رازهای سرزمین من» رو بخونید، یه حسی راجع بهش داشته باشید، یه برداشتی داشته باشید، یه ابعادی از اون براتون پدیدار بشه، کس دیگهای بخونه و اتفاق دیگهای براش بیفته.
یا شما «انفجار بزرگ» هوشنگ گلشیری رو اگر بخونید، ممکنه که شما یه برداشتی ازش بکنید و کس دیگری بیاد و اون رو بخونه و جنبههای دیگری از اون رو ببینه. چرا؟ چون اونجا زیرمتن درست شکل گرفته و درست ساخته شده و اون زیرمتن حالا میتونه ابعاد مختلفش و از جنبههای مختلف با مخاطب ارتباط برقرار کنه.
ولی اینکه گلشیری بخواد بیاد راجع به اون حرف بزنه و اصلاً بگه قصهاش راجع به چیه، بیاد توضیح بده و هی بخواد راجع به اون زیرمتن حرف بزنه و پُرگویی بکنه برای اینکه من قبول بکنم که زیرمتنی وجود داره یا زیرمتن داره چی میگه، این غلطه! و اونجا میتونیم بگیم که زیرمتن درست شکل نگرفته.
🔺برشی از کارگاه «داستاننویسی پیشرفته» استاد فرشته نوبخت
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
آدمیزاد فراموشکاره، وقتی درد داره قیل و داد میکنه، داد میکشه و بعد یادش میره! درد که همیشه درد نمیمونه؛ یا درمون میشه یا آدم بهش آُنس میگیره.
خواب زمستانی
گلی ترقی
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست
بر زمستان صبر باید، طالبِ نوروز را
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
در میان این و آن فرصت شمار امروز را
غزلیات سعدی
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
🔻سوژهٔ ما چرا باید برای مخاطب اهمیت داشته باشد؟
در گذشته، نویسنده و هنرمند را کسی میدانستند که قدرت تخیل بالایی دارد؛ یکی که میتواند در داستانش تصویرهای بکر و جذاب برای مخاطب خلق کند و هر چه بیشتر از واقعیت فاصله بگیرد. اما این روزها کمتر نویسندهای را میتوانیم ببینیم که ناداستان ننوشته باشد و خودش را در مواجهۀ بیواسطه با واقعیت قرار نداده باشد؛ کاری خطیر، جسورانه و شفابخش.
فاستر والاس از پیشگامان عرصۀ ناداستان میگوید:«حقیقت این است که هر دو ژانر داستان و ناداستان ترسناکند. هر دو بندبازی بر فراز مغاکاند. این مغاکها هستند که فرق دارند. مغاکِ داستان، سکوت است و خلأ اما مغاک ناداستان هیاهوی محض است. سکون پر آشوب تمام چیزها و تجربهها، و آزادی مطلقِ بینهایت انتخاب که سراغ چه چیزهایی بروید و نشانشان بدهید و به هم وصلشان کنید.»
🔺برشی از کارگاه «روایتنویسی» استاد مکرمه شوشتری
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr