🔺کارگاه «درست و گویا بنویسیم» یک دورهمی ویراستارانه است تا پاسخ سؤالات و ابهاماتی را بیابیم که شاید در کتابهای مرجع و آموزش ویراستاری یافت نشوند.
🔺این کارگاه برای شما که دورههای آموزشی ویراستاری را گذراندهاید، یا بهصورت خودآموز آن را فراگرفتهاید و ویرایش و درستنویسی، از دلمشغولیهایتان است، بسیار مفید و ذهنگشاست.
💠 یکروز با مهدی صالحی
درست و گویا بنویسیم
🕒 پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۲
🔗 جزئیات و ثبتنام:
🌐 Academy.isoa.ir
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
🔺کارگاه «مبانی هنرهای تجسمی در گرافیکدیزاین» یک ضیافت هنرمندانه است که در آن، به جای سروکلهزدن با مباحث گنگ و خستهکننده، با فهم مبانی هنرهای تجسمی، مفاهیم کاربردی را از غیرکاربردی تشخیص میدهیم و از این راه به خلاقیت خود پروبال میدهیم.
🔺این کارگاه برای شما که در حوزه گرافیک از جمله طراحی، طراحی پوستر، طراحی جلد، هویت بصری، صفحهآرایی کتاب و نشریه و... فعالیت میکنید، یا در آغاز راه گرافیک دیزاین هستید، مناسب است.
💠 یک روز با مجتبی مجلسی
مبانی هنرهای تجسمی در گرافیک دیزاین
🕒 چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲
🔗 جزئیات و ثبتنام:
🌐 Academy.isoa.ir
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
سخنی که ناخوش خواهد آمد، ناگفته بِه.
تاریخ بیهقی
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
اگر هزار غم است از جهانیان بر دل
همین بس است که او غمگسار ما باشد
سعدی، غزلیات
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
در خاطرات هر کسی، چیزهایی است که به هیچکس نمیگوید، فقط برای دوستانش بازگو میکند. مسائلی هم هست که حتی به دوستان نمیشود گفت و آدم فقط برای خودش میتواند بازگو کند، عین راز است. اما سرانجام چیزهایی هم هست که انسان حتی میترسد برای خودش هم آشکار کند. هر انسان شایستهای به قدر کفایت از این دست مسائل دارد.
یادداشتهای زیرزمینی
فیودور داستایوفسکی
ترجمه حمیدرضا آتشبرآب
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
50.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺زاویهدید «دانای کل»
ما یک دانای کل نامحدود داریم که همه چیز را میداند و میتواند به ذهن همۀ شخصیتهای داستان نفوذ کند، رفتارشان را ببیند، گفتههایشان را بگوید. به ذهن همه هم میتواند برود و شخصیتهای داستان برایش فرقی ندارند؛ نسبتش با هر یک از آنها، با هم مساوی است.
و یک دانای کل محدود داریم (سوم شخص محدود) که همواره در کنار شخصیت کانونی داستان حرکت میکند و هر جا که این شخصیت برود، او را همراهی میکند. چیزهایی را به شما میگوید که این شخصیت میبیند یا میتواند ببیند. مثلاً اگر این شخصیت به خیابان نرود، ما نمیدانیم در خیابان چه خبر است! ولی دانای کل نامحدود میتواند بگوید؛ مثلاً «در خیابان ماشینها به هم زدهاند و پلیس دارد یکی را جریمه میکند و ...» درحالیکه شخصیت کانونی در کلاس است و صدای بوق ماشینها را تنها از پشت پنجره میشنود. دانای کل نامحدود همه چیز را به ما میگوید.
اما دانای کل محدود چه میگوید؟ «علی آمد توی جلسه، از بیرون صداهایی میشنید. انگار اتفاقی افتاده بود.» نمیداند آن اتفاق چیست! چون دانای کل محدود است.
💠دورهمی داستان با مصطفی مستور
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تکنیک «نشاندادن»
«اینکه میگویم تکنیک «نشاندادن» خوب است و تکنیک «گفتن» بد، معنیاش این نیست همیشه و بهطور مطلق چنین است.
تکنیک «نشاندادن» یک ویژگی به داستان تزریق میکند به نام «سرعت روایت»! یعنی هر قدر شما بیشتر به ما «نشان بدهی»، سرعت روایت «کُندتر» میشود.
هر چه تعداد کلمات کمتر شود، سرعت روایت بیشتر میشود؛ چون دارم به سرعت به شما میگویم که:«امروز رفتم فلانجا، او را دیدم، عاشقش شدم، قرار گذاشتیم، عصری در کافیشاپ دیدمش، بعد داییاش آمد و گفت شما اینجا چه کار میکنید؟ بعد مرا دعوا کرد و زد...» ده تا واقعه را در هفتاد کلمه گفتم.
حالا اگر بگویم:«او را دیدم. دنبالش کردم. بهش فکر کردم. بهانه تراشیدم تا با او حرف بزنم. بهانهام این بود. بعد از او خواهش کردم بگذار بیشتر حرف بزنیم. بعد یک قرار گذاشتیم در کافیشاپ. از صبحی که قرار گذاشتیم کلافه بودم که کِی عصر میشود تا ببینمش...» چهار صفحه نوشتهام و هنوز ملاقات اتفاق نیفتاده است.
وقتی سرعت را کُند میکنید، تمرکز بر شخصیتها بیشتر میشود و شخصیتها را بهتر میتوانیم بشناسیم.»
💠دورهمی داستان با مصطفی مستور
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
29.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺زاویهدید «اولشخص»
«زاویهدید اولشخص سه حالت دارد:
۱) زاویهدید اولشخص معمولی؛ مثلاً من میگویم:«من امروز جلسه دارم. صبح ساعت هفتونیم راننده آمد دنبالم. حرکت کردیم سمت قم و من تو ماشین داشتم به این فکر میکردم اونجا که رسیدم به بچهها چه بگویم. بعد که رسیدم اینجا خیلی هنرجوهای سرحالی دیدم. با همدیگر صحبت میکردیم. فلانی میگفت...»
۲) تکگویی درونی یا حدیث نفس؛ در این زاویهدید من با خودم حرف میزنم. مخاطبی ندارم. مثلاً میگویم:«از آن روزهای مزخرف بود که از صبح که آدم بلند میشود دوست ندارد...» هیچکس هم نیست و من خودم تنهایم. همینطور حرف میزنم، بد میگویم، فحش میدهم، جوک میگویم و هر چیزی. هیچ انسجامی وجود ندارد. اصطلاحاً میگویند حدیث نفس. میتوانید از این شاخه به آن شاخه بپرید، تخیل کنید، هرچه بخواهید بگویید. حرفهایی که میزنید کنترلشده نیستند!
۳) تکگویی بیرونی؛ مخاطب جلوی شما نشسته است. شما نمیتوانید وقتی با کسی حرف میزنید پرتوپلا بگویید! بنابراین منسجم حرف میزنید، کلمات را انتخاب میکنید، جملات را منظم میگویید.»
💠دورهمی داستان با مصطفی مستور
.
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
و بدان که اگر درختی ببُرند آخر از بیخ او شاخی جهد و ببالد تا به قرار اصل باز شود، و اگر به شمشیر جراحتی افتد هم علاج توان کرد و التیام پذیرد، و پیکان بیلک که در کسی نشیند بیرون آوردن آن هم ممکن گردد، و جراحت سخن هرگز علاجپذیر نباشد، و هر تیر که از گشادِ زبان به دل رسد برآوردن آن در امکان نیاید و درد آن ابدالدهر باقی ماند.
کلیله و دمنه
ابوالمعالی نصرالله منشی
تصحیح و توضیح مجتبی مینوی
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
میزان موفقیت ربطی به مقدار زمانی که صرف میکنید ندارد. بلکه به این ربط دارد که چقدر توجهتان را روی کاری که در لحظه انجام میدهید، متمرکز کنید. کنترل کردن توجه کار سختی است؛ چرا که ذهن ما یک مسافر زمانِ بیمسئولیت است. تمایل دارد که هم در گذشته و هم در آینده غرق شود.
برنامهریزی به روش بولت ژورنال
رایدر کارول
ترجمهٔ زهرا نجاری
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
هنگامی که دانه را میپاشی بگو:
اَللهُمَّ قَد بَذَرتُ وَ أنتَ الزّارعُ، فَاجْعَلْهُ حَبّاً مُتَراکِماً؛
بار خدایا، من بذر را پاشیدم اما زارع حقیقی تو هستی، پس محصول آن را انبوه و فراوان قرار بده.
اصول کافی، ج ۵، ص ۲۶۳، ح ۲
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
سوگند به روز؛ در آن هنگام که آفتاب برآید و گسترده شود.
قرآن کریم
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
وقتی احساس کردی میترسی بپری، درست وقتیه که باید بپری! در غیر این صورت زندگیت همیشه همینی میمونه که هست؛ و این چیزیه که من نمیتونم!
فیلم یک سال بسیار خشن (۲۰۱۴)
جی. سی. چاندور
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
نوال شبهایی که بیخواب میشد،
شبهای زیادی که بیخواب میشد،
گوسفندها را نمیشمرد تا خوابش ببرد،
مَردهای مُردهٔ خرمشهر را میشمرد...
هرس
نسیم مرعشی
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr