واے گلم؛ یادِگارِ داداش حسنم . . واے گلم؛ اندڪے طَراوَٺ روح:))

#محرم | #شب_هفتم | #علی_اصغر و بالاخره امشب هم سر رسید . . امشب شبِ هفتم ماھِ محرم است روزے کهـ طفلِ شش ماھ شیرخوار کوچکترین سربازِ سپاھِ امام حسين[؏ بهـ شهادت مے رسد عبیدالله بن زياد دستور داده بود تا مانعِ دسترسىِ امام حسين[؏ و يارانش بهـ آب بشوند . . امام حسين[؏ طفلِ شیرخوارش را با دو دست خود بلند کرد . . براے طفلش جرعھ ای آب از كوفيانِ پست خواستار شد . . تمامیِ اصحابِ امام حسین[؏ بهـ ميدان رفتهـ و شهید شدھ بودند علی اصغر طفلِ شش ماههـ تشنهـ بود و از شدتِ تشنگی گریهـ می کرد . . 😭 اما در خيمهـ ها آبی وجود نداشت . . و رباب شیری در سینھ نداشت تا بهـ علی اصغر بدهد . . امام حسین[؏ قنداقھ علی اصغر را در دستانش گرفت و در مقابلِ لشكرِ يزيد ايستاد فرمودند : ای مردم اگر بهـ من رحم نمی كنيد بر اين طفلِ کوچک رحم کنید . . اما آنان بسیار سنگدل و بی رحم بودند . . تيراندازی از بنی اسد تيری در كمان نھاد و گلویِ طفل را نشانهـ گرفت . . 😭💔 گردنِ کوچک و ظريفِ طفل شيرخوارھ از بدنش جدا شدھ بود . . دستان و سینھ ی امام حسین[؏ بھ خون رنگین شد😭💔 امام حسین[؏ دستان خود را از خون علی اصغر پر كردند و بهـ آسمان پاشيدند و گفتند : تحمل اين مصيبت بر من آسان است چرا كھ خداوند آن را مے بيند . . امام حسین[؏ رو بهـ آسمان اینگونھ نیایش کردند : خدايا ! سوے تو شكايت می‌كنم از آنچهـ با من و برادران و فرزندان و خويشانم می‌كنند . . ز داغت تیر هم گریان شدھ اے واااے نفس در سینھ‌ات سوزان شدھ اے واااے خدا را شکر دستم زیر سر بود . . سرت از پوست آویزان شدھ اے واااے نویسندھ : م.جعفرے [ https://eitaa.com/joinchat/2775515320Ce97d0e60f8 ] هر شب با روضھ هامون همراھ باشید ↻!

بسمِ‌ربِ‌الحسین؏🌱! السلامُ‌علی‌الحسین؛ وعلی‌ٰ‌علی‌بن‌الحسین؛ وعلیٰ‌اولادِالحسین؛ وعلیٰ‌اصحاب‌الحسین؛

حاجت هاےِ تان را از شازدھ کوچولوے کربلاء و خواهرش بگیرین؛ ان‌شاءالله بر آوردھ خواهد شد . . بهـ حقِ علی جآن و رقیهـ جآن فقط کربلاء :)!

آروم بگیر؛ علی بالام آروم بگیر . . دیگهـ بخواب آروم بگیر . . چتهـ بابا آروم بگیر . . اندڪے طَراوَٺ روح:))

#محرم | #شب_هشتم | #علی_اکبر نوبت بهـ خاندانِ بنی هاشم رسید . . ! علے اکبر بهـ میدان می‌رود همان کهـ شبیهـ ترین کس بهـ رسول الله است . . صدایش، رفتارش، نگاهش رجز می‌خواند و می‌جنگد . . ! در مقاتل می‌گویند : 44 تا 200 نفر بهـ دستانِ مبارڪِ حضرت علی اکبر بهـ درڪ واصل میشدند ⚔ رمقی برایش باقی نمانده ! بهـ سمت پدر راهی میشود . . - بابا ! تشنگی مرا کشتهـ سنگینی زرھ بی تابم کردھ آبی هست من بنوشم ؟ و چی سخت تر از آن است کهـ پدر نتواند اجابت کند خواستھ ی پسر را . . ؟ امام می‌گرید . . پسرم آب از کجا بیاورم ؟! اندکی بجنگ ! بزودے نزدِ جدت رسول الله سیراب خواهی شد . . انگشترش را در دهان علی قرار می‌دهد ! علی اکبر بهـ میدان برمیگردد مره بن منقذ حضرت را میبنید و می‌گوید : گناھِ عرب بر گردن منهـ اگر این جوان از کنار من بگذرد و من پدرش را بهـ عزایش ننشانم ! عَلۍٰ لعنت الله . . علی جانی در بدن ندارد مره ضربتی می‌زند و علی اکبر بی‌حال میشود معلون دست بر گردنِ اسبِ علی می‌ندازد و بهـ سمتِ سپاھِ دشمن حرکت می‌کند . . دورش حلقه می‌زنند مثلِ گلهـ ی کفتار ها ! علی ندا می‌دهد : پدر جان! خداحافظ . . این جدم رسول الله است کهـ تو را سلام می رساند و می گوید : زودتر بهـ ما ملحق شو . . ! علی فریادے میزند . . واے از دل مادرش . . علی اکبر سورہ رفت . . آیہ آیہ برگشت . . ارباً اربا شد !!! امام حسین بر بالینش می آید صورت بهـ صورت می‌گذارد و می‌گوید : خدا بکشد مردمی را تو را کشتند چقدر این مردم بر خدا و هتڪ حرمت رسول الله گستاخ و بی باڪ گشتهـ‌اند . . خاڪ بر سر دنیا . . زینب آمد؛ بر بالین برادرزادھ اش ! اشک ریخت پا بهـ پای برادرش . . میگن اگهـ زینب برادر را آرام نکردھ بود حسین[؏ جآن می‌داد . . حسین[؏ جآن می‌داد . . داغِ جوانی کهـ باهاش یک عمر زندگی کردے سخت است و سخت‌تر از آن اون جواب شبیهـ رسول‌الله باشد . . عَلیٰ لعنت اللہ علی القوم الظالمینْ ! نویسندھ : م.جعفرے [ https://eitaa.com/joinchat/2775515320Ce97d0e60f8 ] هر شب با روضھ هامون همراھ باشید ↻!